eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
17.5هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️پوشاندن تمام پا مقابل نامحرم 🔷س 5302: آیا بانوان می توانند مچ پای خود را در مقابل نپوشانند؟ ✅ج: جایز نیست. @Emam_kh
🔴شرط عربستان برای پذیرش زائران مراسم حج ♦️وزیر بهداشت سعودی: شرط اصلی شرکت‌کنندگان در موسم حج، موافقت با زدن واکسن کرونا است. ♦️ باید برای بهره‌برداری از امکانات بهداشتی مورد نیاز در مکه مکرمه، اماکن متبرکه و مدینه منوره و نقاط ورودی زائران حج امسال آماده شوید. @Emam_kh
🔴 اجازه هست شک کنیم؟!! نمی دانم اخبار دیشب در مورد کمبود انسولین را دیدید یا نه. بیماران دیابتی و بستگانشان دربه در به دنبال انسولین در داروخانه ها سرگردان بودند. این مشکل در زمان همان دولت و وزارت بهداشتی اتفاق می افتد که وظایف دیگر را رها کرده و فقط و فقط به دنبال واردات داروها و واکسن های مشکوک کروناست! جالب اینجاست که وقتی به داروها و واکسن های جورواجور کرونا می رسیم ، نه تحریم هستیم نه مشکل بودجه و ارز داریم و نه تعلل و کم کاری مسئولین. اگر اجازه بفرمایید کمی به این داستان شک کنیم ... ✍"قاسم اکبری" @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 🌸 رَبَّنَآ إِنَّكَ جَامِعُ الْنَّاسِ لِيَوْمٍ لَّا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَاد َ 🍀 ترجمه:(راسخان علم در ادامه دعا گویند:) پروردگارا! همانا تو مردم را براى روزى كه در آن شكى نیست جمع می کنی. همانا خداوند وعده ى خود را تخلّف نمى كند. 🌷 : پروردگار ما 🌷 : همانا تو ، قطعاً تو 🌷 : مردم را جمع می کنی 🌷 : برای روزی که 🌷 : شکی در آن نیست 🌷 : قطعاً خداوند 🌷 : تخلف نمى کند 🌷 : وعده 🌺 این آیه در ادامه آیه قبلی می باشد. كسى كه به قیامت ایمان دارد؛ «لیوم لاریب فیه» نگران بد عاقبت شدن خود مى‌شود و از خداوند استمداد مى‌كند. منشأ خُلف وعده، غفلت، عجز، ترس، جهل و یا پشیمانى است كه هیچ كدام از اینها در ذات مقدّس الهى راه ندارد. «لایخلف المیعاد» 🔹 پيام های آیه9سوره آل عمران 🔹 ✅ راسخان در علم، به آینده و چشم دوخته اند. «انك جامع الناس لیوم...» ✅ توجّه به حالات روحى در دنیا؛ «لاتزغ قلوبنا» وپاسخگویى به اعمال در ، نشانه ى دانشمندان واقعى است. «لیوم لاریب فیه» ✅ روز ، هم روز جمع است كه مردم یكجا براى حسابرسى جمع مى‌شوند؛ «جامع الناس» و هم روز فصل است كه بعد از محاكمه، هر یک جداگانه به جایگاه خود مى‌روند. «انّ یوم الفصل كان میقاتاً» ✅ راسخان در علم به یقین دارند، «لاریب فیه» چون به وفاى خداوند یقین دارند. «لایخلف المیعاد» تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🔴 تمسخر با برچسب دادزدن! 🔻مطالبه‌گری و عدالتخواهی، داد زدن نیست! 🔹برخی از محافظه‌کارانِ حامی وضع موجود، گفتمان و را، داد زدن و شیپورچی و رابین هود می‌نامند بعد به این پیش‌فرض ساختگی خود حمله می‌کنند؛ آنان دادخواهی را دادزدن می‌نامند تا اصل حرکت را به تمسخر کشیده و زیر سوال ببرند! 1⃣ اولاً دادزدن برای دادخواهی است و هر داد زدن و فریاد زدنی، مذموم و بد نیست و هر فریادی مساوی فحش و نفرین و ... نیست. فریاد زدن حرف حق، پسندیده است آنجایی که برخی پنبه در گوش خود گذاشته‌اند که صدای حق را نشنوند! 2⃣ ثانیاً اگر داد زدن همراه با نفرین و فحش و مرگ گفتن هم همراه باشد، باز خداوند متعال در سوره نساء آیه ۱۴۸ می‌فرماید: (لا یحب الله الجهر بالسوءمن القول الا من ظلم و کان الله سمیعاعلیما). خدا دوست نمی دارد که کسی با گفتار زشت(فحش، نفرین و ...)، به عیب خلق صدا بلند کند، مگر آن‌کس که ظلمی به او رسیده باشد که خدا شنوا به اقوال و به احوال بندگان دانا است! 3⃣ ثالثاً این بزرگواران از مطالبه‌گری و عدالتخواهی، فقط نشر رسانه‌ای برخی مسائل را می‌بینند و آن همه تبیین و روشنگری و تحلیل‌ را نمی‌بینند! معلوم است وقتی چشم و گوش بسته باشد و تبیین و تحلیل‌ها را نبینند فقط با داد و فریاد خبردار می‌شوند! 🔹از طرفی اطلاعی از طرح مطالعاتی و مباحثه مبانی، انتخاب موضوعات، جلسات مداوم با مردم، کارشناسان و مسئولین، تحقیق میدانی، حضور میدانی، پیگیری آمار و ارقام، پیگیری از دستگاه‌ها و مسئولین، رصد اخبار و فضای مجازی، تشکیل پرونده برای هر موضوع، هم‌اندیشی و سایر اقدامات هم ندارند! نمی‌دانند چه پروسه‌ای طی می‌شود تا به فریاد و داد برسد! متوجه نیستند وقتی با نصیحت و موعظه کار پیش نمی‌رود و قانون و مجریان قانون لب فرو بسته و لام تا کام حرفی نمی‌زنند تنها راه حرکت رسانه‌ای و جریان سازی رسانه‌ای است. 🔹ما به تحقیق یافتیم که اکثر موضوعات و ناکارآمدی‌ها و پرونده‌های فساد باید با قدرت رسانه به سرانجام برسند. کار رسانه هم تبیین، روشنگری، جریان سازی و البته امر به معروف و نهی از منکر و تشر و نهیب و استعلاست! چنانچه رهبر انقلاب نیز فرموده‌اند: "عدالت با نصیحت در هیچ نقطه‌ای از عالم مستقر نمی‌شود". ۸۱/۷/۳۰ داود مدرسی_یان @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹از ميان مؤمنان مردانى‏ هستند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند، برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در این انتظارند و هرگز عقيده خود را تغییر ندادند! «احزاب۲۳» @Emam_kh
حتما مواقعی بوده تا حالا توی زندگیتون که هوس مثلا شیرینی یا آش یا چیزی که در دسترستون نبوده کردید و در کمال تعجب خیلی زود شخصی به بهانه ای براتون آورده! بعد شما گفتید که:کاش از خدا چیز دیگه ای خواسته بودم! گاهی هم در ادامه میگید:خدا چیزایی که مربوط به شکم هست رو زود اجابت میکنه،ولی حالا بگم خدایا یه خونه بده! نمیده که! اما واقعا چرا اینجوریه؟ جوابش رو به ساده ترین شکل مینویسم: ما وقتی از خدا خونه و...چیزهایی که به نظر خودمون خیلی دست نیافتنی هست رو میخوایم باور نمیکنیم که خدا میتونه راحت بده بهمون بارها توی ذهنمون سوال پیش میاد: خدا چجوری بده آخه؟پول ندارم من..مگه میشه اصلا! و... هی برای خدا تعیین تکلیف میکنیم و اعتقاد نداریم که اگر بخواد،میشه... اینا خودش ایجاد مانعی میشه که به خواسته تون نرسید. اما وقتی هوس مثلا شکلات بکنید به نظرتون اصلا چیزی نیست که نتونید بهش برسید و کاملا معتقدید که خدا راحت میتونه بهتون بده! به همین خاطر هم خدا بهتون میرسونه... پس همه چی بستگی به اعتقادات قوی و درونی خودمون داره... خدا هم به دل آدمها نگاه میکنه... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_825047343362474716.mp3
4.06M
🍃🌸۰﷽۰🌸🍃 شرح زیارت جامعه ی کبیره دریا مادر جنگل هاست، اگر دریا نباشد جنگلی هم نیست، چون اگر دریا نباشه ابری نیست، ابری نباشه بارشی نیست، بارشی نباشه رویشی نیست حتی سبزه ای نمی روید چه برسه به جنگل. پس دریا ها، اصول و ریشه های جنگل ها هستند در حالی که شما جنگل را با دریا مقایسه می کنی در ظاهر هیچ نسبت و تناسب و ارتباطی باهم ندارند. در عالم معنا، در عالم معنویت هم دقیقا همینطوره خیرات، خوبی‌ها، نیکی‌ها زیبایی ها مثل درختان جنگل می مانند ریشه ی همه آنها اهل بیت (ع). یعنی اهل بیت (ع) نقش دریا رو دارند به همین خاطر به اونها اصول یعنی ریشه ها گفته می‌شه. اصول الكَرَم کرم یعنی خوبی، کرم یعنی زيبايي به همین خاطر به رزق خوب، به رزق خوب، قرآن رزق کریم میگه. به یک نامه زیبا و یک نامه ی خوش مضمون، قرآن کتاب کریم میگه. به یک سخن لطیف، تاثیرگذار، خوب، مبارک قَولِ کریم میگه. به جایگاه موقعیت مناسب و در خور مقام کریم میگه. به یک فرستاده ی آقا و بزرگوار رسول کریم در قرآن گفته می‌شود. پس کرم یعنی خوبی‌ها، کرم یعنی زیبایی ها، لطافت‌ها، تناسب ها و وقتی گفته می‌شه اهل بیت اصول کرم هستند یعنی اهل بیت ریشه ی تمام خوبی ها و زیبایی ها و لطافت ها و تناسب ها هستند. 📚استاد_رنجبر @Emam_kh
‍ رمان به_تلخی_شیرین قسمت 39 آرایشگر موهایم را فر درشت کرد و با گل سفید هماهنگ با لباسم، یک سمت سرم محار کرد و آبشار موهای مواجم روی شانه ی سمت چپم ریخت. اهل آرایش نبودم و به تاکید خودم ساده ترین آرایش را روی صورتم انجام داد ولی بی اغراق و به دور از خودپسندی، حسابی تغییر کرده و زیبا شدم. تا به همین امروز با فرهاد قهر بودم. موقع آمدن به آرایشگاه پیامی به گوشی ام آمد. فرهاد بود... باز بردیا آمده بود تا فرهاد دیوانه شود و زورگویی هایش شروع! 《 ساعت شش دم آرایشگاه منتظرتم》. من که بدم نمی آمد. دلتنگ بودم... از این گذشته حوصله ی جنجال نداشتم. لااقل تا وقتی که بردیا بود باید مطیعش می ماندم. با مریم موقتا خداحافظی کردم. شال و شنل مشکی ام‌ را تن زدم و از آرایشگاه خارج شدم. جلوی درب به ماشین تکیه داده بود و دست به سینه انتظارم را می کشید، با دیدنم تکیه اش را از ماشین جدا کرد؛ بعد از دو هفته اخم و تخم این لبخند جذاب حسابی به دلم چسبید! غرق نگاه خندان و آرامش شدم، طوری که غریق نجات ها هم دلشان نمی‌آمد نجاتم دهند، کناری ایستاده بودند و با لذت غرق شدنم را نظاره گر بودند... لبخندش که دندان نما شد دست و پایی زدم و خود را نجات داده و به ساحل رساندم. دستش را پیش آورد و گوشه شالم را که آزادانه روی سرم انداخته بودم روی موهایم تنظیم کرد. -سلام خانوم... چه خوشگل شدی. خنده ام گرفت، بیچاره آنقدر مرا بی رنگ و رو دیده بود از ذوق در معرض پس افتادن بود! پشت چشمی نازک کردم. - این تعریف یعنی ببخشمت؟! خیره نگاهم کرد تا از رو بروم. بند کیفم را به سمت ساق دستم هل دادم و درب ماشین را باز کردم. بی توجه به نگاه خیره اش در حالی که خنده ام گرفته بود در صندلی جلو جای گرفتم. تک خنده ای زد و با گفتن《عجبا》 ماشین را دور زد و کنارم پشت فرمان نشست. -بریم یا منتظر مجیدینا وایسیم؟ -نه بریم. طبقه بالای آرایشگاه آتلیه ست. قراره برن عکس بندازن، خیلی زمان بره. سری تکان داد و استارت زد. با شیطنت پرسید: نیازه نکات ایمنی رو بازگو کنم. متعجب و منتظر نگاهش کردم. خندید و شروع به شمردن کرد. -یک مواظب باش خون راه نندازم. دو از کنارم... حرفش را با حرص بریدم. - نیازی نیست. با خنده نگاهم کرد. -پس همه رو از بری؟ میخ نگاه پر تاسفم را به چشم های شیطانش کوبیدم. -چیه چرا این جوری نگاه می کنی؟! -خیلی پررویی به خدا! چشمکی زد و طعنه اش را با شدت به رویم کوبید. -فعلا تا جدی مطرح نکردم، تو سکوت کن. نه تنها چشم غره بلکه یک فس کتک هم حقش بود! جلوی درب باغ که رسیدیم، رفتارش صدوهشتاد درجه تغییر کرد. -حواست باشه خیلی وقته دنبال بهونه ام کار دست خودم بدم. -فرهاد! بی توجه به شماتت لحنم گره اخم هایش را کورتر کرد و پیاده شد. هم قدم هم داخل باغ شدیم. آقا پرویز پدر مجید و بابا جلوی درب بزرگ باغ به انتظار میهمان ها برای خوش آمدگویی ایستاده بودند. بعد از احوالپرسی و تبریک قصد داخل شدن داشتم که فرهاد صدایم زد. -عسل صبر کن. رو به بابا و آقا پرویز کرد. -الان برمی گردم. آقاپرویز سری بالا اخداخت. -نمی خواد ما هستیم. برو داخل کم و کسری نباشه. نویسنده : زهرا بیگدلی ادامه دارد...... 🍃🌸🍃