خدای آنها از هلیکوپترهای ما قویتر بود!
در بازدید از کارخانه هلیکوپترسازی امریکایی به #ادواردو_آنیلی توضیح میدهند که این هلیکوپتر تمام تکنولوژی برتر جهان را در خود دارد. ادواردو میپرسد در طبس که این هلیکوپترها شکست خوردهاند؟
آن ژنرال امریکایی هم در پاسخش میگوید خدای آنها از هلیکوپترهای ما قویتر بود...
📚مرکز اسناد انقلاب اسلامی
🗓پنجم اردیبهشت، سالروز شکست آمریکا در صحرای طبس
@Emam_kh
🔴 خدا نمرده است !
وقتی همه خواب بودیم آمریکایی ها شبانه و بصورت دزدانه در عمق کشور یعنی صحرای #طبس وارد شدند و می خواستند چنان ضربه ای به حیثیت انقلاب اسلامی وارد کنند تا دیگر کسی به فکر مبارزه باشیطان بزرگ نیفتد.
اما خدا نخواست و مردمی که برایش انقلاب کرده بودند را تنها نگذاشت و با ناچیزترین و ریزترین مخلوقاتش ارتش بزرگترین امپریالیسم را تحقیر کرد.
الان هم خدا نه مرده است و نه خسته شده و نه خوابیده است. ولی بد نیست در این فرصت #ماه_مبارک_رمضان کلاه خود را قاضی کنیم که آیا ما هم هنوز مثل آن روزها به خدا اعتماد داریم یا نه گاهی امیدمان به لطف کدخداست؟؟؟
#انتخابات
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه 78 سوره آل عمران
🌸 وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْووُُنَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتاَبِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَ مَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ و مَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ
🍀 ترجمه: وهمانا از ایشان ( منظور یهود )گروهى هستند كه زبان خود را به خواندن كتاب مى چرخانند كه شما گمان كنید آن از كتاب آسمانى است، در حالى كه آن از كتاب نیست و مى گویند: آن از جانب خداست، در حالى كه از جانب خدا نیست و آنها آگاهانه بر خداوند دروغ مى بندند.
🌷 #فریقا: گروهی
🌷 #یلوون_ألسنتهم: زبان هايشان را می چرخانند کنایه از دروغ سازی است یعنی زبانشان را با دروغ پیچاندن
🌷 #ألسنتهم: زبان هايشان
🌷 #تحسبوه: گمان می کنید
🌷 #الکذب: دروغ
🌷 #یعلمون: می دانند
🔴 #شأن_نزول_آيه: اين آیه نیز درباره گروهی از علمای یهود نازل شده که با دست خود چیزهایی بر خلاف آنچه در تورات آمده بود درباره صفات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می نوشتند و آن را به خدا نسبت می دادند و با زبان خود حقایق تورات را تحریف می کردند.
🌸 در این آیه بخشی از خلافکاری های بعضی از علمای #یهود را بیان می کند و می فرماید: (و إن منهم لفريقا يلوون ألسنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب و ما هو من الكتاب: و همانا از ايشان (منظور يهود) گروهی هستند که زبان خود را به خواندن کتاب می چرخانند که شما گمان کنید آن از کتاب آسمانی است، در حالی که آن از کتاب نیست.) علمای یهود به این کار قناعت نمی کردند بلکه صریحا می گفتند این سخنان خداست و سخنان دروغ خود را به #خداوند نسبت می دادند. و یقولون هو من عندالله و ما هو من عندالله و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون: و می گویند: آن از جانب خداست، در حالی که از جانب خدا نیست و آنها آگاهانه بر خداوند دروغ می بندند.
🌸 #گناه علما و دانشمندانِ بى تقوا چند برابر است، زیرا:
1⃣ #مردم را به اشتباه مى اندازند. «لتحسبوه من الكتاب»
2⃣ به #خداوند دروغ مى بندند. «هو من عنداللّه»
3⃣ تمام این حركت ها را #آگاهانه انجام مىدهند. «وهم یعلمون»
🔹 پيام های آیه78سوره آل عمران 🔹
✅ در قضاوت ها، #انصاف داشته باشیم و همه را به یک دید نگاه نكنیم.
✅ #گمراه_كنندگان، مقدّسات مذهبى و كتاب های آسمانى را دستاویز خود قرار مى دهند.
✅ اگر #دشمن زمینه ى پذیرش انحراف را در شما ببیند، ادّعاهاى خطرناک ترى مطرح مى كند.
✅ بزرگترین خیانت به #فرهنگ و عقیده ى انسان، تحریفِ آگاهانه ومغرضانه ى علما و خواصّ است.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌸✨🌸
عجب امانی است #استغفار!
امــان خــداست .
ان شاءالله خدا استغفار به شما مرحمت کند .
یادتان بماند که اگر توانستید
در شبانه روز #هفتاد_مرتبه استغفار را
سر جا نمـاز هیچ وقت ترک نکنید .
این امان خداست.
یعنی در امان خدا هستی...
اگر در هر شبانه روز
یک دفعه این کار را بکنی برای خودت
دیوار چدنی گذاشته ای ، برای خودت و
ذراریت . استغفار امان خداست.
@Emam_kh
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 157
با درماندگی روی تخت نشستم. نمی دانم چقدر زمان در فر بودم که صدای باز و بسته شدن در سالن به گوشم خورد. سریع زیر پتو خزیدم. حوصله ی حرف دیگری را نداشتم. مطمئناً تا رسیدن فرهاد به واقعیت رابطه مان تمام حرف هایش زهر بود بر جانم و بس...
با باز و بسته شدن در اتاق چشم هایم را بستم و خودم را به خواب زدم. تشک تخت تکانی خورد و گرمای تن فرهاد که از پشت سر در آغوشم کشید...
به یکباره تمام تنم گر گرفت و احساسم به تقلای عاشقانه گی کردن افتاد. آهسته صدایم زد: عسل؟
اشک هایم از پشت پلک های بسته ام فرو ریختند. لب های لرزانم را زیر دندان کشیدم تا صدای گریه ام را نشنود. لعنت به دلم که می خواست بچرخم و در آغوش مردی که لحظاتی قبل شکسته بودتش فرو روم!
همیشه اولین ها به یاد ماندنی ترین ها می شوند و این اولین هم آغوشی من در بستر با فرهاد بود؛ با همسرم؛ همسری که باور نداشت این هم سر بودن را!
دستش را از دورم باز کرد و سمت مو هایم برد و گیره اش را در آورد، تاب موهایم را باز کرد و زمزمه کرد: ببخش عسل. ببخش که کم طاقتم و حرفهام آزارت میده.
دومرتبه پرسید: عسل خوابی؟
آره فرهاد خوابم، خوابی شیرین که تو در آن هستی و موهایم را نوازش می کنی...
بوسه ی داغ ولی کوتاهی که به پشت گردنم زد از خواب بودن پشیمانم کرد، کاش بیدار بودم و قبل از سوختن و خاکستر شدنم فرار میکردم...
آغوشش را تنگ تر کرد و دیگر حرفی نزد...
ساعتی بی قرار در آغوش داغش ماندم و به بیچاره ترین حالت دوام آوردم... با منظم شدن ریتم نفس هایش من هم توانستم دلم را آرام کنم و خودم را به دست خواب بسپارم.
با احساس سر و صدا چشم هایم را باز کردم، دیشب و آغوش فرهاد را به یاد آوردم. غلتی زدم و پشت سرم را چک کردم ولی نبود. لباس هایم را مرتب کردم و به سالن رفتم. احمد خانه را روی سرش گذاشته بود با دیدنم دست از نواختن برداشت مثل همیشه پر انرژی و خندان بود و باعث شد لبخندی روی لبم نقش ببندد.
- ساعت خواب خانم دکتر خوش گذشته ها!
طرف تو آشپزخانه راه افتادم و جوابش را با 《سلام صبح تو هم بخیر》 دادم. دلم نیامد تیکه بارش کنم! نه به اعتصاب دوساله اش نه به تنبک زدن اول صبحی اش!
مریم مشغول شستن ظرف بود. به میز خالی از صبحانه نگاه کردم.
- چرا بیدارم نکردید ؟
دستکش های زرد رنگ را از دست هایش بیرون کشید و چشمکی زد.
- آقاتون اجازه ندادن گفتن دیشب
کوه کندید خستهاید بذاریم بخوابید!
حوصله ی سر به سر گذاشتن های مریم را نداشتم نگاهم به سالن سمت فرهاد که روی مبل لم داده و پا روی پا انداخته بود کشیده شد. بابت حرف هایش هنوز از دستش دلخور بودم. درست است عذرخواهی کرد ولی من مثلا خواب بودم دیگر!
به نگاه خیره اش اخمی کردم و مشغول چیدن صبحانه روی میز برای خودم شدم. با خروج مریم از آشپزخانه فرهاد داخل آمد. بی توجه به حضورش مشغول خوردن چایم شدم روبرویم نشست.
-سلام از ماست !
اخم هایم را غلیظ تر کردم و جوابش را ندادم. دست هایش را روی میز گذاشت و خودش را جلوتر کشید.
-بابت دیشب و حرف هام معذرت می خوام.
نگاه دلگیرم را در چشم هایش دوختم ولی حرفی نزدم. اشتهایم کور شد، بلند شدم و مشغول جمع کردن محتویات میز شدم با لحنی دلجویانه صدایم زد: عسل خانوم؟
دلم رفت که فدایش شود ولی دل دلگیرم ناز کرد و بی توجه به سنگینی نگاهش از آشپزخانه خارج شدم.
به پیشنهاد مجید آماده شدیم تا برای گردش به جنگل برویم تا برگشتنمان به تاریکی نخورد.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد...
🌸🌺🌸🌸🌺🌸
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 158
به جای خلوت و دنجی رفتیم. هوای سردش هم مانع دلچسب بودن گردش مان نمیشد. کلاه خزدار پالتو ام را روی سرم کشیدم و به مریم که شال گردن را دور بینی اش پیچیده بود نگاه کردم. توجه ام را که دید شال گردن را برای زدن حرف از روی دهانش پایین کشید.
-یعنی بی عقل تر از ما پنج نفر تو مملکت نداریم!
اشارهای به دور تا دورمان کرد.
- دیگه جیرجیرک ها هم از سرما تو خونه هاشونن چه برسه به آدمها!
از حرصی حرف زدنش خنده ام گرفت.
- شالت رو پیج دور بینی ات کم غر بزن
احمد با دست به سمتی اشاره کرد.
- بچه ها از این طرف.
سمت جایی که نشان داده بود راه افتادیم مجید رو به مریم کرد.
- مریم جان اگه سردته برگردیم؟
احمد عوقی نمایشی زد و دستش را سمت سر مجید پرتاب کرد.
- یعنی خاک بر سرت آبروی هرچی مرده بردی.
فرهاد با کف دستش میان دو کتف احمد زد و در حالی که از کنارش رد می شد گفت: یاد بگیر حاج خانوم رو هم به آرزوش برسون.
احمد جای ضربه ی فرهاد را ماساژ داد و غر زد: شما برا خودت لالایی بخون در راستای همون عرضه و زن و ساختار بچه و اینها!
فرهاد که از احمد پیشی گرفته بود لگدی به پشت سر و ساق پای احمد زد و گفت: خفه کار کن احمد.
مریم با خنده به من که از دست احمد رو به انفجار بودم نگاه کرد خودم را به نشنیدن زدم و قدم هایم را کوتاهتر برداشتم آهی کشیدم و سعی کردم آزاد از هر فکر و خیالی از محیط رمز آلود و زیبای جنگل لذت ببرم. به پرنده هایی که روی شاخ و برگ ها در تکاپو بودند نگاه کردم و به حرف مریم راجع به جیرجیرک ها خنده ام گرفت.
دستهایم را داخل جیب پالتو ام فرو کردم. غافل از بچه ها به شاخ و برگ ها و گیاهان زیر پایم نگاه می کردم و قدم زنان از میانشان به راهم ادامه می دادم. زمان زیادی نگذشته بود که متوجه تنها ماندنم شدم سرم را بلند کردم و در چند قدمی ام فقط فرهاد را دیدم که تکیه به درخت ایستاده و نگاهم می کرد. توجه ام را که دید تکیه اش را کند و سمتم آمد.
- هنوز قهری؟
جوابش را ندادم و دو مرتبه ب راه افتادم. هم قدمم شد.
-عسل گفتم ببخشید دیگه.
ایستادم و با دلخوری در چشم هایش خیره شدم.
- هر چی دلت میخواد میگی بعد با یک عذرخواهی میخوای سر و تهش رو هم بیاری!
- به خدا حالم خوب نبود یه لحظه قاطی کردم نفهمیدم چه جوری خودم رو تخلیه کنم و اون حرف ها رو زدم.
پوزخندی زدم.
- عذر بدتر از گناه!
کلافه پوفی کشید.
- بگم غلط کردم تمومش می کنی؟
با حرص در صورتش خیره شدم.
- یه چیزی هم بدهکار شدم مثل اینکه!
دستش را پیش آورد تا تکه مویم را که روی صورتم افتاد کنار بزند؛ باید توبیخ شانه کردن مویم متوسطش را سرش در می آوردم. پر حرص دستش را پس زدم.
-به موهام دست نزن.
بیقرار شدنش را با تمام وجود حس کردم.
- عسل؟!
رو گرفتم از مقابلش رد شوم که پایم به چیزی گیر کرد و سکندری خوردم و در آغوش فرهاد پرت شدم پر حرص به سینه اش فشاری آوردم.
-ولن کن.
تا خواستم تقلا کنم دست هایش دورم تنگ تر شد. به چشم هایش نگاه کردم و بلند تر تکرار کردم: می گم ولم کن.
چشم هایش سرخ و اخم هایش درهم شد فشار محکمی به کمرم آورد و تا خواستم تقلای دیگری کنم در صورتم خم و لب هایم اسیر گرمای لب هایش شد. شوک زده دست هایم شل شد و به جای تقلا برای جدایی، چنگی برای فرو نریختنم شد. داغی نامعمول تن فرهاد
سرمای اطرافم را بیشتر نشانم میداد.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد...
🌺🍃🌸🍃🌺
🍁 راههای مبارزه با نفس امّاره
✅یکی از علمای بزرگ میفرمودند: به شیخ حسنعلی نخودکی (رحمة اللَّه علیه) گفتم که میخواهم شاگرد شما بشوم مرا قبول کنید.
🔵فرمود: تو به درد ما نمیخوری. کار ما این است که همش بزنی توی سر نفس خبیثت و این هم از تو بر نمی آید.
♦️با اصرار گفتم: چرا آقا بر می آید..
✨فرمودند: خُب از همین جا تا دم حرم با هم می آئیم ،این یک کیلومتر راه تو شاگرد و من استاد.
🔅گفتم: چشم.
🌾چند قدم که رد شدیم دیدم یک تکه نان افتاده گوشه زمین، کنار جوی آب.
شیخ فرمود: برو اون تکه نان را بیاور.
🍁ما هم شروع کردیم توی دلمان به شیخ نِق زدن که، آخه اول میگویند این حدیث را بگو.این ذکر را بگو. انبساط روح پیدا کنی. این چه جور شاگردی است؟! به من میگوید برو آن تکه نان را بردار بیاور...!!
🌿دور و بَرَم را نگاه کردم، دیدم دو تا طلبه دارند می آیند، گفتم حالا اینها با خودشان نگویند این فقیر است؟!
خلاصه هر طوری بود تکه نان را برداشتم.
🔰 دوباره قدری جلوتر رفتم دیدم یک خیار افتاده روی زمین، نصفش را خورده بودند و نصف دیگرش دم جوی آب بود.
شیخ فرمود: برو اون خیار را هم بیاور.
💠چون تر و خاکی هم شده بود، اطرافم را نگاه کردم، دیدم همان دو طلبه هستند که دارند می آیند.
🌀در دلم گفتم:حیثیت و آبروی ما را این شیخ اول کار بُرد، خلاصه خم شدم و برداشتم، توی دلم شروع کردم به شیخ نِق زدن، آخه تو چه استادی هستی، نان را بیاور و خیار را بیاور...این که نشد درس!
🌹ناگهان شیخ فرمودند: که ما این خیار را می شوییم و نان را تمیز میکنیم ،ناهار ظهر ما همین نان و خیار است!
🍀خلاصه شیخ اینگونه با این عمل نفس ما را از بین برد...
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مسببانِ اصلی حوادث آبان ۹۸ باید محاکمه شوند!
🎙 #رحیم_پور:
💬 در مدیریت ماجرای بنزین، حاکمیت در ابعاد مختلف بهخصوص دولت، حداقل این است که بیعرضگی و ناکارآمدی از خودشان نشان دادند.
💬 طبق قانون اساسی، به افرادی که ناراحت هستند و اعتراض دارند، باید امکان اعتراض بدهید؛ که بیایند حرفشان را بزنند و مسئولین هم جواب بدهند؛ اگر در بین مسئولین کسی خطا کرده، باید محاکمه بشود.
🔺 محاکمه نکردن مسببان کشتار آبان ۹۸، خود ضربه مضاعف به آبروی نظام است.
@Emam_kh
⭕️ قوه قضائیه مهمتر است یا ریاست جمهوری؟
🔻بعضی هامی گویند #قوه_قضائیه مهم تر است.. وضرورت دارد آیت الله رئیسی درقوه قضائیه بمانند...
#پاسخ_مقام_معظم_رهبری
♦️ایشان در سخنان نوروزی با تأکید بر اینکه ریاست جمهوری پُرمشغلهترین و پُرمسئولیتترین مدیریت کشور است فرمودند: تقریباً همهی مراکز مدیریتی و اکثر امکانات حکومتی در اختیار رئیسجمهور است و مدیریتها در بخشهایی مثل #قضایی و #نظامی در قبال ریاست جمهوری، ناچیز است.
♦️ عمده نزدیک به همه مدیریتهای کشور که هزاران مدیریت است اینها در اختیار رئیس قوه مجریه است و مستقیم زیر نظر ریاست جمهوری است و همه بودجه مصوب کشور در اختیار رئیس جمهور است.
♦️میزان قدرت و مدیریتهای دستگاهها و #قوای دیگر دربرابر قدرت دولت کمی بیشتر از #صفر است و #باقی_دست_ دولت است.
🔴بعضی از عناصر انقلابی وجوان فکر می کنند کار ریاست جمهوری فقط سازندگی و کارهای عمرانی است و کسیکه در این زمینه موفق بوده می تواند وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شود!
♦️پاسخ مهم رهبرمعظم انقلاب در این زمینه:به کسانی که میخواهند داوطلب ریاست جمهوری شوند، میگویم انتظار داریم سنگینی کار را بدانید. بدانید چه چیزی را و چه بار سنگینی را بر دوش میخواهید بگیرید.
♦️مسائل اصلی کشور را بشناسید. بدانید که مشکل کشور کجاست و برای حل آن مسائل هم یک برنامه ای داشته باشید ولو اجمالی.
♦️کارهای مهمی در خود مسئله اقتصاد هست. مسئله امنیت کشور مسئله بسیار مهمی است. موضوع آسیبهای اجتماعی یکی از آن مسائل مهم کشور است. روبرو شدن با سیاستهای پیچیده دنیا و مسئله سیاست خارجی مهم است. مسئله بسیار مهم فرهنگ هم هست. اینها را باید شما بدانید که در کشور چه خبر است و چه انتظاری هست و چه کار باید انجام بگیرد.
♦️ببینید اگر میتوانید این بار سنگین و مهم را به دوش بگیرید بسم الله. وارد بشوید اگر دیدید نه وارد نشوید.
🔴 وتوصیه رهبر معظم انقلاب به مردم برای انتخابات ۱۴۰۰: هرکس به دنبال سعادت کشور است، رئیسجمهوری با این شاخصهها انتخاب کند:
♦️دارای مدیریت و #کفایت_مدیریت باشد.
♦️ با #ایمان باشد. آدم بی ایمان کشور را منافع کشور را یک وقتی میفروشد.
♦️#عدالت_خواه و #ضد_فساد باشد. این یکی از مهم ترین خصوصیاتی است که بایست در رئیس جمهور وجود داشته باشد.
♦️دارای عملکرد #انقلابی و #جهادی باشد یعنی با عملکرد اتوکشیده و اینها نمیشود کار کرد برای یک کشوری با این همه مسائل اساسی که در کشور وجود دارد.
♦️به #توانمندیهای داخلی معتقد باشد.
♦️ به #جوانان معتقد باشند. جوانها را به عنوان حرکت عمومی کشور بشناسد و به آنها اعتماد کند.
♦️#مردمی باشد، #امیدوار باشد، آدم مایوس و بدبین و با نگاه تلخ به آینده و تاریک به آینده نباشد.
#محک_ولایت_پذیری
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴علامه حسن زاده آملی: گوشتان به دهان رهبری باشد چون ايشان گوششان به دهان حضرت خاتم انبیاست است.
اين جملات وقتي بيشتر معنا پيدا ميكند كه بدانيم صاحب تفسير الميزان، علامه طباطبایی درباره علامه حسنزاده فرمودهاند: حسنزاده را كسي نشناخت جز امام زمان (عج)
@Emam_kh
🔴سردار نقدی: آمریکاییها بازهم در حال کلاهبرداریاند
معاون هماهنگ کننده سپاه:
🔹چند سال پیش آمریکاییها حیله و کلاهبرداری را در برجام به کار بردند اما دیدند که ملت ایران ایستادگی کرد؛ حالا هم دوباره آمدهاند و میخواهند کلاهبرداری انتخاباتی کنند.
🔹تصورشان این است که مردم را آنطور که خودشان دوست دارند، فریب بدهند و کاری کنند که مردم در انتخابات شرکت نکنند و یا اگر شرکت میکنند رأیی ندهند که به ضرر آنهاست.
🔹چهل سال است که آمریکا در برابر ایران شکست خورده اما عجیب است که درس عبرت نمیگیرند.
@Emam_kh
🍃 تکنیک درمان_ورم_پا
✨ ڪافیست 2 طشت یکی آب گرم ،
و ڪمی #روغن_نعناع ،
و دیگری آب سرد حاوی روغن نعناع آماده کنید
✨ ابتدا پا را در طشت آب سرد ،
و پس از یک دقیقه پا را در آب گرم قرار دهید
🍃☘🍃☘🍃☘🍃
سابله_نارگیل_کنجد
📝موادلازم
آردسبوس دار 400 گرم
پودرنارگیل آسیاب شده 100 گرم
زرده تخم مرغ 2عدد
پودرشکر قهوه ای200گرم
هل آسیاب شده ق چ
کره 220تا250 گرم
طرزتهیه
پودرشکروروغن باهم مخلوط میکنیم و حسابی میزنیم،زرده و هل راهم اضافه میکنیم مخلوط میکنیم و حسابی میزنیم. آردراکم کم اضافه میکنیم. مرحله آخرهم پودرنارگیل اضافه میکنیم خمیررا ورزمیدهیم تا یه خمیرنرم ولطیفی بدست بیاد. داخل پلاستیک 2تا 3 ساعت استراحت میدیم. بعدخمیرراباوردنه باز میکنیم وکاتردلخواه میزنیم. درفری که از قبل گرم شده باحرارت متوسط حدود180 یاکمتره مدت نیم ساعت شیرینی خوشمزه ما آماده میشه. اگه به جای پودرنارگیل ازکنجدبوداده آسیاب شده یا تخم قلفه بوداده و آسیاب شده به همین میزان استفاده کنیم یامغزتخم آفتابگردان سابله کنجدی یا.. باز مزه فوق العاده خواهیم داشت.
✅نکته اینکه موقع پخت شیرینی نباید تغییر رنگ بده.
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
اعمال #شب_سیزدهم ماه رمضان
💫شب سیزدهم آغاز شبهای #بیض یعنى شبهای روشن و تابناک که عبارتند از شبهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه است و در آن سه عمل مستحب است :
1⃣ اوّل : غسل کردن
2⃣ دوم: چهار رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار سوره «حمد» و بیست و پنج بار سوره «توحید»
3⃣ سوم : دو رکعت نماز، که در اعمال شب سیزدهم رجب و شعبان بیان شد:
در هر رکعت پس از سوره «حمد» سورههای «یس» و «تبارک الّذى بیده الملک» و «قل هو اللّه احد» را بخواند
4⃣ چهارم :خواندن دعاى «مجير» در شب هاى سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم
التماس دعا
@Emam_kh
🌹از پیامبر اکرم ﷺ روایت شده
و دعایى است که آن حضرت هنگامى
که در مقام ابراهیم مشغول نماز بودند
جبرئیل آورد و علامه کفعمى در
«بلدالامین» و «مصباح»
این دعا را ذکر نموده و در حاشیه آن
به فضیلت آن اشاره کرده است
هر کس دعای #مجیــر را
در ایام البیض ماه رمضان
شبهای سیزدهم، چهاردهم، پانزدهم
ماه رمضان بخواند
گناهانش آمرزیده میشود
اگر چه به عدد قطرات باران
و عدد برگ درختان و ریگ بیابان باشد
خواندن آن براى شفاى بیمار
و اداى دین و بینیازى و توانگرى
و رفع غم و اندوه و ازدواج سودمند است
مفاتیح الجنان
@Emam_kh
🍃🌺🍃🌺🍃
🌷💠 چند نكته از مرحوم رجبعلي خياط رحمه الله عليه💠
🎐 نكته ۱:
اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.
🎐 نكته ۲:
تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه».
🎐 نكته ۳:
سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد.
🎐 نكته ۴:
دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد.
🎐 نكته ۵:
كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم.
🎐 نكته ۶:
اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.
🎐 نكته ۷:
اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود.
🎐 نكته ۸:
اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد.
🎐 نكته ۹:
هركاري مي كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃
⭐️خــــــداے من
🕊میان این همه چشم
⭐️نگاه تو تنها نگاهے ست
🕊ڪہ مرا از هرنگهبان
⭐️و محافظے بے نیازمی کند
🕊نگاهت را دراین شبهای
⭐️نورانی برای تمام
🕊عزیزان و دوستانم آرزو می کنم.
شبتون_آرام_و_در_پناه_خدا 🌹🍃
@Emam_kh
💥 اگر کسی همه کارهای روزانۀ غیرماهرمضان را ادامه دهد (یعنی خوابش همانگونه و اندازۀ اشتغالات روزانهاش هم همانگونه باشد)، نمیتواند انتظار داشته باشد که توفیق پنج دور ختم قرآن هم نصیبش شود.
💠 استاد سیّد محمّدمهدی میرباقری:
«اگر کسی بخواهد در ماه مبارک رمضان از #رزق_قرآن و از رزق دعاها برخوردار شود باید فرصت بگذارد و #برنامهریزی کند.
اگر کسی میخواهد همه کارهای روزانه غیرماهرمضان را ادامه دهد (خوابش همانگونه و اندازه اشتغالات روزانهاش هم همانگونه باشد) اما ۵ #ختم_قرآن هم بکند، نمیشود! بهخصوص اگر بخواهد با توجه و با ترتیل باشد... .
امثال بنده به بهانه عبادت، ترک کار میکنیم و به بهانه کار، ترک عبادت! خدا نکند یک شب ماه رمضان دوساعت بیاییم "مسجد ارک" بیدار باشیم، فردا تا بعدازظهر میخوابیم و همه کارهای روزمان تعطیل است!
این را خدایمتعال نمیپسندد. نمیگویم انسان استراحت نکند، ولی باید تدبیری باید داشته باشد تا بتواند جمع بین این امور کند؛ هم به کارش برسد هم به عبادتش برسد. این شدنی است؛ بزرگان اینگونه بودند.
مرحوم آیتالله العظمی بهجت از قول یکی از اساتیدشان میفرمودند: یک جور درس میخواندند که آدم میگفت: او چه موقع عبادت میکند؟! و یکجوری عبادت میکردند که آدم میگفت: او کِی درس میخواند؟! یکی از کارهایشان زیارت عاشورایِ هر روز و نماز جعفرِ هر روز بود و هزارمرتبه در روز "انا انزلناه" میخواندند. آنوقت به کارهایشان هم میرسیدند و بیشتر از دیگران هم به کارشان میرسیدند».
@Emam_kh