‼️آرایش صورت و چشم در حال روزه
🔷س 5397: آیا آرایش صورت و چشم در حال روزه گناه است و آیا روزه را باطل می کند؟
✅ج: آرایش صورت، برای خانم ها در صورتی که در معرض دید نامحرم قرار گیرد جایز نیست، حال فرقی نمی کند که در حال روزه باشد یا خیر. اما در هر حال این کار جزو مبطلات روزه نیست. البته درباره سرمه، گفته می شود اگر مزه یا بوی آن به حلق برسد، برای روزه دار مکروه می باشد.
📕منبع: leader.ir
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیات 93تا95 سوره آل عمران
🌸 كُلُّ الْطَّعَامِ كَانَ حِلّاً لِبَنى إِسْرَاءِيلَ إِلّا مَا حَرَّمَ إِسْرَاءِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ الْتَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالْتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَآ إِنْ كُنْتُمْ صاَدِقِينَ (93) فَمَنْ افْتَرى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذَ لِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْظاَّلِمُونَ (94) قل صدق الله فاتّبعوا ملة إبراهيم حنيفا و ما کان من المشركین (95)
🍀 ترجمه: همه ی خواركى ها براى بنى اسرائیل حلال بود، مگر آنچه را اسرائیل قبل از نزول تورات بر خود تحریم كرده بود، بگو: تورات را بیاورید و آن را تلاوت كنید اگر راست می گویید. (93) پس بعد از این، هر كسى بر خدا به دروغ افترا ببندد، پس آنان ستمگران هستند. (94) بگو: خداوند راستگو است، پس از آیین ابراهیم حقگرا پیروی کنید که او از مشرکان نبود. (95)
🌷 #الطعام: خوراکی ، غذا
🌷 #حلا: حلال
🌷 #تنزل: نازل شود
🌷 #التورات: کتاب حضرت موسی و یهود
🌷 #فاتلوها: پس آن را تلاوت کنید
🌷 #صادقین: راستگويان
🌷 #الکذب: دروغ
🌷 #أولئك: آنان
🌷 #اتبعوا: پیروی کنید
🌷 #ملة: آيين
🌷 #حنيفا: حقگرا ، موحد ، یکتاپرست
🔴 #شأن_نزول_آيات: در تفاسیر آمده است كه بنى اسرائیل به پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله اشكال مى كردند كه اگر تعالیم او موافق تعالیم انبیاى پیشین همچون ابراهیم، موسى و عیسى علیهم السلام است، پس چرا گوشت و شیر شتر را حرام نمى داند؟ و در دين اسلام حلال هستند این آیات در جواب آنها نازل شد.
🌸 «کل الطعام کان حلا لبنی اسراءیل إلا ما حرم إسراءيل على نفسه من قبل أن تنزل التوراة: همه خوراکی ها برای بنی اسرائیل حلال بود، مگر آنچه را اسرائیل قبل از نزول تورات بر خود تحریم کرده بود.» #اسرائیل لقب حضرت یعقوب است تمام غذاها براى بنى اسرائیل حلال بوده است و تنها حضرت یعقوب بعضى از غذاها را بر خود تحريم نموده دلیل این تحریم نیز چنانكه در بعضى تفاسیر آمده، آن است كه وقتى حضرت یعقوب گوشت شتر را استفاده مى نمود، موجب ناراحتى جسمى او مى شد، او از این غذا پرهیز مى كرد و بنى اسرائیل گمان مى بردند كه این یک تحریم شرعى است. در حالی که اشتباه فکر می کردند فقط بدن حضرت یعقوب نسبت به خوردن گوشت شتر دچار ناراحتی می شد. و افرادی که می گفتند گوشت و شیر شتر #حرام است به خداوند نسبت دروغ می دادند.
🌸 بنابراین قبل از نزول #تورات هیچ یک از غذاهای پاکیزه بر بنی اسرائیل حرام نبوده اگر چه بعد از آمدن حضرت موسی و نزول تورات بر اثر ظلم و ستمی که یهود انجام دادند تعدادی از غذاهای پاکیزه فقط به عنوان مجازات بر آنها تحریم شد. #خداوند به پیامبر دستور می دهد «قل فأتوا بالتوراة فاتلوها إن کنتم صادقین: بگو: تورات را بیاورید و آن را تلاوت کنید اگر راست می گویید.» یعنی این نسبت هایی که به پیامبران پیشین می دهید حتی در تورات تحریف شده شما نیست. ولی آنها حاضر به انجام این کار نشوند زیرا می دانستند در تورات چنین چیزی وجود ندارد.
🌸 اکنون که آنها حاضر به آوردن تورات نشدند و به #خداوند افترا بستند باید بدانند: «فمن افتری علی الله الكذب من بعد ذلك فأولئك هم الظالمون: پس بعد از این هر کسی بر خدا به دروغ افترا ببندد، پس آنان ستمگران هستند.» «قل صدق الله فاتّبعوا ملة إبراهيم حنيفا و ما کان من المشرکین: بگو: خداوند راست گفته، پس از آیین ابراهیم حقگرا پیروی کنید که او از مشرکان نبود.» این چیزهایی درباره شیر و گوشت شتر که به انبیای گذشته مانند #ابراهیم نسبت می دهید نبوده است. و همیشه حلال بوده است. پس از آیین ابراهیم پیروی کنید و به دروغ به انبیای گذشته چیزی نسبت ندهید.
🔹 پيام های آیات93تا95سوره آل عمران
✅ #حلال بودن غذاها، یک اصل ثابت در ادیان آسمانى است.
✅ بدون دلیل و تحریم شرعى، #حلال ها را حرام نپندارید.
✅ بهترین نوع #استدلال، استدلال بر اساس عقاید و كتاب آسمانى طرف مقابل است.
✅ #اهل_كتاب كه خود را پیرو ابراهیم مى دانند، باید موحّد باشند، زیرا او مشرک نبود.
✅ حقگرایى #ابراهیم، آیین او را پایدار واستوار ساخت.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ سال نو واقعی مبارک...
🚨کار ساده اما مهمی که بعد از شبهای قدر باید انجام دهیم
🔺سفارش مهم امام صادق(علیه السلام)
#استاد_پناهیان
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
@Emam_kh
💔 پنجشنبه است و ياد درگذشتگان
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الاخلاص و الصَّلَوَاتِ
💔 اسم پنجشنبه كه می آيد ناخودآگاه ياد مسافران بهشتی می افتيم ، با هدیه ای به زیبایی فاتحه وصلوات یادی کنیم از آنها،روحشون شاد و یادشون گرامی
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ
وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ،مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِين
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيم
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِم
غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ
🌹بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ،اللَّهُ الصَّمَدُ
لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ،وَ لَمْ يَكُن له کفو احد
🌹شاخه گلی بفرستيم برای تمام آنهايی که يادشان هميشه باماست
@Emam_kh
🔴 دیپلماسی پرتقالی
وای بر ملتی که رییس دستگاه دیپلماسی اش که ادعا می کند از ۱۹ سالگی تا ۵۹ سالگی در حوزه روابط بین الملل بوده است، مبنای نگرشش به دیپلماسی قصه تخیلی دعوای خواهر و برادری بر سر یک پرتقالست، یکی پوستش را می خواسته و دیگری آبش را ولی چون گفتگو و مذاکره نکرده بودند، همش دعواشون می شده!
خدایا امریکا از کی تا حالا خواهر یا برادر ما بوده و ما نمی دانستیم؟
کاش آقای ظریف کمی هم قرآن را مبنای فهم روابط بین الملل خود قرار می داد!
' یاایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فاته منهم ان الله لایهدی القوم الظالمین" (مائده_۵۱): ای مومنین یهود و نصاری را دوست نگیرید که انها برخی بر برخی دیگر ولایت دارند و هر کس از شما با آنها دوستی کند از آنها محسوب میشود همانا خدا ظالمان را هدایت نمی فرماید.
#ظریف
#مذاکره
#مهدوی_ارفع
@Emam_kh
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 179
بی حوصله گفتم: ولی من خیلی کار دارم نمی تونم قرار بذارم باهاتون. اگه کارتون مهمه می شنوم.
صدای آه کشیدن اش را شنیدم.
- تو تنها فرزند منی، بهم حق بده که بخوام داشته باشمت.
پوزخندم تکرار شد.
- یعنی اگه جز من فرزند دیگه ای داشتید داشتن من دغدغه تون ت نبود!
-نه عسل خواهش می کنم بد تعبیر نکن حرفم رو. باید رو در رو باهات حرف بزنم. بگذریم یه سوالی می خوام ازت بپرسم؟ می خوای حبه رو ببینی؟
نفس در سینه ام حبس شد و قلبم به تقلا افتاد. پرسیدم: مگه پیداش کردین؟
- نه هنوز ولی می دونم کی خبر داره ازش. تو باید کمکم کنی. خانواده ی تو همه چیز رو می دونند. اون ها میدونند که حبه کجاست!
امیدم ناامید شد. فرهاد تمام زورش را زده بود و آنها نم پس نداده بودند.
-ببینید من یه بار خطا کردم و با فکر حبه مردی رو که عاشقانه بزرگم کرده بود نادیده گرفتم و اونجور که باید سپاسگزارش نبودم ولی دیگه نمی خوام اشتباهم رو تکرار کنم و قدر نشناس محبت عمه ها و عموم باشم. لطفاً از این جست و جو دست بردارید!
- چی میگی عسل؟ حبه زن منه. این حق منه بدونم الان کجاست.
حرفش را بریدم: بعد از بیست و چهار سال فهمیدند که چنین حقی دارید نسبت به اون زن؟!
نگاهم به در بیمارستان کشیده شد و ماشین فرهاد را دیدم به راه افتادم.
- ببخشید آقای کریمی من باید برم خداحافظ.
نگذاشتم جواب دهد و سریع ارتباط را قطع کردم و گوشی را که بر اثر لرزش دست هایم بند دستم نبود در کیفم انداختم و با حال زارم سمت خروجی رفتم و سوار ماشین شدم و بلافاصله گفتم: برو فرهاد.
با نگرانی در صورتم خم شد.
- ببینمت!
به صورتش نگاه کردم
-حالت خوبه؟ چرا اینقدر رنگت پریده؟
سعی کردم صدایم از بغض نلرزد.
-صا...صابر زنگ زده بود... دنبال حبه ست.
تا خواست دستم را بگیرد و آرامم کند، بوق ماشین ها مانع شد و غرغر کنان استارت زد و ماشین را حرکت داد.
- آروم باش عزیزم.
سرم را تکان دادم و گفتم: آرومم آرومم.
با لحنی آرام پرسید: چی این قدر به هم ریخته حالت رو؟ تماس صابر یا اینکه می خواد حبه رو پیدا کنه؟
لحظه ای به صورتش نگاه کردم. به خاطر تمام اذیت ها و سردی هایم از روی فرهاد هم شرمنده بودم چشم بستم و به پشتی تکیه زدم.
-می گفت عمه ها و عموت می دونند حبه کجاست. می ترسم فرهاد. دیگه نمی خوام گذشته ی من باعث آزار خانواده بشه، هر چی بوده گذشته حتی دلم نمی خواد دیگه با صابر روبرو بشم.
نگاهش را کلافه از اشک هایم گرفت و با کف دست ضربه ای به فرمان کوبید.
- خیلی خوب عسل گریه نکن. نگران هیچی نباش خودم درستش می کنم.
نپرسیدم چه جوری؟! کشش ادامه پیدا کردن این بحث را نداشتم.
ده روزی از آن روز می گذشت و صابر دیگر تماس نگرفت اما دلشوره ی من پایانی نداشت...
عمه رویا و ژیلا بارها و بارها به دیدن رژان آمده بودند و قول حمایت را به او داده بودند. کیان با جدیت به دنبال سینا می گشت و به گفته فرهاد انگار ردش را هم پیدا و تهدیدش کرده بود که برای توضیح و گفت و گو به خانه شان بیاید وگرنه شکایت خواهد کرد و از طریق قانون پیگیری خواهد شد.
عمه رویا از عمو حسین خواسته بود که برای وساطت بیاید و آقا جواد را راضی به پذیرش رژان و دخترش کند تا تکلیفش روشن شود. در خانه عمه مینا دور هم نشسته بودیم بردیا هم در جمع بود و باز ابروهای فرهاد از اخم در هم گره خورده بود. اگر عقد بینمان را قبول داشت الان اینطور بی قرار حضور رقیب از رده خارج شده نبود!
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد.....
🍁🍂🍁🍂
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 180
عمو حسین با استدلالها و منطق ذاتی اش آقا جواد را مجاب کرد. البته در این ده روز هم خود به خود از عصبانیت اولیه آقا جواد کاسته شده بود. بعد از صحبتهای عمو، آقا جواد بدون اینکه نگاهی سمت رژان کند خشک و بی هیچ احساسی گفت: برگرد خونه تا اون بیاد دنبال بچه اش و تکلیفت رو روشن کنه.
حتی از آوردن نام سینا و شادی امتناع میکرد و هنگام گفتن 《اون》 به جای نام های شان حس انزجار مو به تن سیخ می کرد.
عمو حسین و کیان و فرهاد برای صحبت با سینا رفتند وقتی عمو را در لباس نظامی دیدم شصتم خبردار شد که قصد ترساندن و گوشمالی سینا را دارد. لبخندی بی اراده روی لبم از دیدن ابهت مردانه اش نشست. مخصوصا اینکه موقع رفتن رو به رژان گفت:《 کاری می کنم که فردا شب با دسته گل و شیرینی بیاد خواستگاریت و تا آخر عمرش بخواد غلامیت رو بکنه، ولی من جنازه تو رو هم رو دوشش نمیزارم حتی اگه بابات جلودارم بشه، یه تار موت رو نمی کنم بدم دستش چه برسه به خودت و بچه ت.》 حالا بگذریم از سرزنش های اولیه اش که حسابی گریه رژان را درآورد و به قول فرهاد شاید حقش بود...
سینایی که آنطور رژان را با حرف هایش سوزانده و پسش زده بود حالا به ترفندهای عمو حسین با دسته گل و شیرینی در سالن نشسته بود و سر به زیر التماس آقا شهروز را میکرد که روژان را به عقدش در آورد با رژان در آشپزخانه ایستاده بودیم و سالن را دید میزدیم. سوالی که ذهنم را درگیر کرده بود را پرسیدم: رژان خودت دلت میخواد که به عقد سینا دربیای؟
تکیه اش را پشت به سالن به اپن داد، آهی کشید و با انگشتانش مشغول بازی شد.
- آدم خطاکار برای جبران یا شاید هم سرپوش گذاشتن روی خطاش مجبوره دست به کارهایی بزنه که میل دلش نیست.
ناباور پرسیدم: منظورت اینه که دلت رضا به این ازدواج نیست؟
- سینا مرد زندگی نیست همون روزها که باید پشتم وایمیستاد و پسم زد فهمیدم که مرد زندگی نیست. می دونم آینده ای باهاش ندارم ولی به خاطر بابا و شادی مجبورم. گرچه بدون سینا هم آینده ای ندارم...
- ولی عمو گفت که جنازه ت رو هم روی دوش سینا نمیذاره.
صدای داد آقا جواد در به گفت و گویمان خاتمه داد و سریع از آشپزخانه بیرون رفتیم.
آقا جواد جلوی سینا که سر به زیر شادی را در آغوش گرفته بود و مقابلش ایستاده بود و حرف هایش را به جان سینا سیلی میزد.
-من جنازه دختر خطا کارم رو هم رو دوش توی بی وجود نمی ذارم.
سینا کلافه گفت: شما که هر چی گفتید گفتم چشم. از مهریه بگیر تا حق طلاق! پس دیگه مشکلتون چیه؟! من و رژان یه بچه داریم و ...
سیلی محکم آقا جواد در صورت سینا نشست، سر سینا به سمت صورت شادی کج شد و دست کوچک شادی بی هدف جای سیلی را لمس کرد. نگاه سینا روی چشم های شادی لرزید و ثابت ماند.
- مشکل من حیاییه که تو چشم های تو نیست. از خونه من برو بیرون.
سینا نگاه از شادی گرفت و با حرص سمت در خروجی راه افتاد. روژان با ترس گفت: وای بچه م رو داره میبره!
سمتش دوید و صدایش زد و باعث شد سینا بایستد و سمت رژان برگردد. از دیدن رژان در آن صورت بی آرایش و لاغر شده یکه ای خورد، رژان با گریه شادی را از آغوشش کشید و به سینه اش فشرد. روی زمین نشست و هق هق کرد. هیچ کس حرفی نمی زد. سینا بی توجه به حضور بقیه کنار رژان روی زمین نشست و آرام صدایش زد: رژان؟
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد..
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
❓آيا کسي که نماز نميخونه يا نمازش به تاخير ميفته ممکن است در تسلط شیطان باشه؟
🔰 پاسخ:
💠 پيامبر اکرم (صلوات الله) مي فرمايد:
شيطان هميشه از فرزند آدم وحشت دارد و فاصله مي گيرد تا زماني که نمازهاي پنج گانه اش را در وقتش به جا مي آورد، پس هرگاه آنها را ضايع کرد بر وي جرأت پيدا مي کند و او را به گناهان بزرگ وارد مي سازد. (1)
البته همانطوريکه خداوند نيز در قرآن کريم فرموده است اين تسلط و اغواگري حاصل کوتاهي عبد و همراهي او با شيطان است وگرنه خداوند براي شيطان قدرت تسلط بر بندگانش را قرار نداده است.
💥در قرآن آمده است:
ابليس گفت: پروردگارا! به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من هم در زمين بدي ها را برايشان مي آرايم و همه را فريب خواهم داد. مگر بندگان مخلَصت را ... خداوند فرمود: همانا براى تو بر بندگان من تسلطّى نيست، مگر آن گمراهانى كه تو را پيروى كنند.(2)
📚1. الکافي، ج3، ص269.
📚2. حجر، 39-42.
استادمحمدی
🔴اولین ضربه آخرین ضربه
👤سرلشکرسلامی: حباب امنیت ملی اسرائیل ترکید
✅✅صهیونیستها در غروب سیاسی به سر میبرند و فروپاشی آنها میتواند از درون باشد. اینها در ۱.۵ سال گذشته خودشان را باد کردند و تلاش کردند دامنه شرارتها را زیاد کنند.
✅✅از چند هفته پیش تمام آسیبهای رژیم صهیونیستی نشان داده شد. خیلی ساده میشود تجارت دریایی آنها را مختل کرد. انفجار مهیب در کارخانه ساخت موتورهای پدافندهوایی و ساخت ماهوارهها بادِ بادکنک صهیونیستها را خالی کرد.
✅✅اولین ضربه به اینها میتواند آخرین ضربه باشد. با یک عملیات میشود این رژیم را منهدم کرد. این اتفاقات میتواند تکرارپذیر باشد. این رژیم نمیتواند فقط مولد شرارت باشد.
#انتقام_سخت
#فروپاشی_اسرائیل
@Emam_kh