رمان #بغض_محیا
قسمت صدو پنجاهو دوم
خودم میام شمام پشتم بیایین...
- صدایش در آمد...
- نعیم یالا...
محیا توام بیا بالا...
نمی دانم چرا حرف که میزد به دهانم قفل زده میشد...
بی حرف سوئیچ را کف دست نعیم گذاشتم...
نعیم خندید...
- مرسی جذبه...
با حرص نگاهش کردم و داخل ماشین نشستم...
شیطونه میگه میرفتم عقب مینشستما...
ولی در دل شیطون را لعنت کردم...
و بی آنکه سالم کنم در جایم جا به جا شدم...
و زیر لب غرغر کردم...
- انگار کیه؟!...
دستور میده...
اصلا یکی بگه تو رو سننه خودم میومدم دیگه...
نچ نچی کرد...
بی آنکه نگاهم کند...
و چه کسی می گوید من براي یک نگاهش داشتم پر پر میزدم؟!...
دانشگاه بهت این طرز صحبت کردن و یاد داده...
جا خوردم...
خیلی آرام گفته بودم که...
نگاهم به نعیم که با ماشین دور میشد ماند...
- دختر تنها تو این جاده میدونی یعنی چی؟!...
دوباره محیاي سرکش انگار رو آمده بود...
یه وري نگاهش کردم...
- یعنی چی؟!...
اصلا به شما چه که خودتو قاطی مسائل من میکنی؟!...
میخواد چی بشه...
اون اتفاقی که نباید میوفتاد افتاده،میخوام از چی بترسم ..حس کردم نگاهش رنگ خون گرفت...
و لب گزیدم از حرف نابجایم...
که مثل همیشه وقتی از کوره در میرفتم اختیار زبانم را از کف میدادم...
زل زده بود با همان نگاه خونبارش به من واین شدیدا مضطربم میکرد...
- دقیقا منظورتو نمیفهمم؟!...
تفهیم کن...
بی حرف رو گرداندم به سمت پنجره...
که چانه ام اسیر دستش شد...
که چانه ام اسیر دستش شد...
کارت به جایی رسیده که واسه من افسوس خوابیدن با شوهرتو میخوري؟؟؟!...
هرکی طالق گرفت دیگه نباید واسه خودش مرز قائل شه؟؟!...
محیا گفته بودم سرت و میبرم اگه خطایی ببینم ازت یادته که...
چانه ام را رها کرد و به روبه رو نگاه کرد...
- یه نگاه به شناسنامت بنداز میفهمی ربطش به من کجاست...
زیر عده منی هنوز،مال منی...
این حرف هاي گنده تر از دهنتو نمیدونم از کجا در میاد...
مواظب باش...
میدونی قاطی کنم هیشکی جلوم واینمیسته...
یعنی نمیتونه که وایسه...
چشمانم را روي هم محکم فشار دادم...
- نعیم خیلی وقته رفته،دیر میشه...
بی حرف راه افتاد...
و من لقمه ي بغضم را قورت میدادم تا از چشمانم فرو نریزد...
چه مهارت خاصی داشت در تحقیر کردنم...
و چه احمقانه دلم ضعف میرفت براي چند تار مویی که روي پیشانی اش ریخته بود...
تاریخِ معاصر همین حالِ خوبِ کنارِ تو بودن است، که نسلهاى بعد، ورق میزنند تمام دوست
داشتنمان را...
لعنتی به خودم و دل نافرمانم فرستادم...
نیمه ي راه را طی کرده بودیم بی آنکه حرفی بزند یا من حرفی بزنم...
آرام گفتم...
- بعد عوارضی نگه دار لطفا من گرسنمه...
گرسنه که بودم اما راستش براي شکستن سکوت سخت میانمان گرسنگی را بهانه کردم...
بی آنکه نگاهی بیاندازد گفت...
- غذاي اینجا سالم نیست به معدت نمیسازه...
خداي من مگر چه گفته بود که اینطور با کوچکترین صحبتش به عرش اعلا میرسیدم؟!...
لب فرو بستم...
کمی جلوتر ایستاد...
- پیاده شو...
اینجا غذاش خوبه...
بی حرف پیاده شدم...
پیرمرد سپید رویی کنار آتش نشسته بود...
که با آن چهار پایه چوبی که رویش نشسته بود وکتاب حافظی که دستش بود ...
انگار یک تابلوي نقاشی زیبا ساخته بود...
امیرعباس تن صدایش را کمی باال برد...
- سالم حاج بابا...
پیر مرد سر بلند کرد از روي کتاب...
پیرمرد سربلند کرد از روي کتاب و نگاهی به ما کرد...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت45 ( 2 )
🔹 راه شناخت مؤمن و منافق
2⃣ نکته دوم درمورد محبت امام علی (علیه السلام) و اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین)، برخی آثار تلخ و سخت دنیوی است که در بعضی شرایط برای محبّین اهل بیت (علیهم السلام) بار خواهد شد؛
🔻حضرت در حکمت ۱۱۱ نهج البلاغه می فرمایند:
«لَوْ أَحَبَّنِي جَبَلٌ لَتَهَافَتَ» ؛
( در قصه پُر غصّه برجام حکمیت، که صفینی که درحال پیروزی به نفع امیرالمؤمنین و مسلمین بود را به نفع معاویه تغییر داد)، " اگر کوهی مرا دوست می داشت، از غم و غصّهٔ من متلاشی می شد. "
🔻و در حکمت ۱۱۲ می فرمایند:
« مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً »
«هرکس ما اهل بیت را دوست دارد؛ برای تحمّل فقر، لباسی برای خود آماده کند.»
3⃣ نکته سوّم و آخر درباره حبّ علی (علیه السلام)، مسأله افراط و تفریط است؛ می دانید که علی (علیه السلام) در نهج البلاغه فرمود:
«جاهل را نمی بینی مگر آنکه یا درحال افراط است یا درحال تفریط.»
این افراط و تفریط درباره محبت مولا علی (علیه السلام) هم مایهٔ هلاکت است؛
🔻 هم در خطبه ۱۲۷ بند دوم، هم در حکمت ۱۱۷،
هم در حکمت ۴۶۹ با کمی تغییر عبارت، حضرت می فرمایند:
«به زودی دو گروه به خاطر من هلاک می شوند، اوّلی محب افراطی است که به خاطر محبت ما از مرز حق خارج می شود.»
🔻نکته دیگری که باید در این حکمت بحث بشود، یک نکته کلیدی در مورد بغض علی (علیه السلام) است؛ مولا در خطبه ۱۰۹ فرمودند:
« عَدُوُّنَا وَ مُبْغِضُنَا يَنْتَظِرُ السَّطْوَةَ» ؛ " کسی که دشمن ما باشد و بغض ما را داشته باشد، قطعاً منتظر عذاب سخت الهی است."
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🔴 ذوق زدگی ممنوع !!
آمریکا از همان زمانی که #ایران_قوی ، ذلت و انفعال را کنار گذاشت و مقتدرانه پای احقاق حق هسته ای اش ایستاد محتاج توافق با ایران شده است.
اما در این مقطع زمانی به دو دلیل افزایش تنش با روسیه در بحران #اوکراین و افزایش شدید قیمت نفت ، به توافق با ما بسیار محتاج تر شده است.
الان دست برتر با ماست و آمریکا مجبور است خواسته های بحق ما را قبول کند.
نکند زود ذوق زده شویم و این موقعیت طلایی را با چند امتیاز کم ارزش بر باد دهیم ...
✍ قاسم_اکبری
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 آمریکا؛ نمونه کامل جاهلیت مدرن
🔺️ رهبر انقلاب: جاهلیّت مدرن در همه جای دنیا یکسان نیست. به نظر من نمونهی واضح و کامل جاهلیّت مدرن، آمریکا است؛ از همه جای دنیا این جاهلیّت در آنجا شدیدتر و سهمناکتر است. ۱۴۰۰/۱۲/۱۰
🇮🇷 @Emam_kh
✍ فریب نخورید، هدف جنگ روانی جدید، شرطی سازی اقتصاد و گشایش موقتی است تا با ذوق زدگی طعمه را گاز بگیریم
آبنبات چوبی رفع تحریم چند نهاد بدون تضمین های قطعی و دائمی و رفع تمام محدودیت ها هیچ ارزشی ندارد، غرب این روزها به نفت ایران نیاز دارد وگرنه یک بار برای همیشه فروخواهد ریخت چون همزمان نمی تواند در سه جبهه چین، روسیه و ایران بجنگد و باقی بماند، این دوران گذرا است و باید مواظب باشیم ابزار دشمن و احیاء کننده قدرت پوشالی او نباشیم
هدف اصلی امضای برجام در دولت قبل تنفس مصنوعی به لیبرالیسم جهانی و غربگراهای وطنی بوده، هست و خواهد بود
👤 محمدمهدی شریعت
@Emam_kh
درمان سیاتیک با زردچوبه❗️
زرد چوبه یکی از درمان های خانگی موثر برای درمان سیاتیک می باشد. به دلیل خاصیت ضد التهابیی که زرد چوبه دارد و به علت وجود کورکومین (curcumin) در زرد چوبه تورم و درد کاهش می یابد.
۱ قاشق چایخوری زرد چوبه را به یک لیوان شیر اضافه کرده و همچنین می توانید چوب دارچین هم به آن اضافه کنید. حال می توانید با استفاده از عسل آن را شیرین کنید. این نوشیدنی را روزی یک الی دو بار بنوشید تا به نتیجه مثبت برسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ در کشوری که رئیسجمهورش صمیمانه بین اهلسنت میرود، دشمن حتی خواب تجزیه و اختلافات مذهبی را هم نمیتواند ببیند.
👤 مهندس_خبرنگار
#ایران_قوی
#دولت_انقلابی
@Emam_kh
✨﷽✨
هیچ وقت بخاطر اینکه
همرنگ جماعت بشی،
نقاب به صورتت نزن!!!
✅شجاع باش!
✅خاص باش!
✅خودت باش!
افراد با اصالت دارای هویت رشد یافته اند و در روابطشان نیازی به نقاب زدن ندارند.
آنها خود واقعی شان را زندگی می کنند و از اینکه خودشان باشند، واهمه ندارند.
@Emam_kh
🌸هیچ شبی پایان زندگی نیست
🌸از ورای هر شب دوبارہ
خورشید طلوع میڪند
🌸و بشارت صبحی دیگر میدهد
این یعنی امید هرگز نمیمیرد
شبتون آرام😴
@Emam_kh
عنه عليه السلام :
مَن جُمِعَ فيهِ سِتُّ خِصالٍ ما يَدَعُ لِلجَنَّةِ مَطلَبا ولا عَنِ النّارِ مَهرَبا : مَن عَرَفَ اللّه َ فَأَطاعَهُ ، وعَرَفَ الشَّيطانَ فَعَصاهُ ، وعَرَفَ الحَقَّ فَاتَّبَعَهُ ، وعَرَفَ الباطِلَ فَاتَّقاهُ ، وعَرَفَ الدُّنيا فَرَفَضَها ، وعَرَفَ الآخِرَةَ فَطَلَبَها .
امام على عليه السلام :
هركه شش خصلت در او گِرد آمده باشد ، همه اسباب رسيدن به بهشت و رهيدن از آتش را به دست آورده است . هركه خدا را شناخت و فرمانش بُرد ؛ و شيطان را شناخت و نافرمانى اش كرد ؛ حق را شناخت و پيروى اش كرد ؛ باطل را شناخت و از آن پرهيز كرد ؛ دنيا را شناخت و دورش افكند ؛ و آخرت را شناخت و در طلب آن برآمد.
تنبيه الخواطر : ج 1 ص 135 ، جامع الأخبار : ص 296 ح 806 ؛ إحياء علوم الدين : ج 3 ص 304 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸سلام
🍃🌸مهربانان اول هفتتون گلباران
🍃🌸فردایتان قشنگ
🍃🌸روزتان پراز محبت
🍃🌸الــــهـــی
🍃🌸سهم امروزتان شادی
🍃🌸سهم زندگیتون عشق
🍃🌸سهم قلبتون مهربانی
🍃🌸سهم چشمتون زیبایی و
🍃🌸سهم عمرتون عزت باشه
🍃🌸هفته خوبی پیش رو داشته باشید
🍃🌸تقدیم با بهترین آرزوها
🍃🌸شروع هفته تون عالی
@Emam_kh
🌹خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت صد و شصت و یکم
❇️ خبر خیانت نمایندگان در حکمیت و آمادگی برای جنگ
🔸عبداللّٰهبنعبّاس را به عنوان جانشین خود میفرستم
[ با رسیدن ماه رمضان که هنگام بیان نتیجه حَکمیت بود، معاویه بههمراه چهارصد تَن وارد « دومةالجندل» شد. فرماندار من در آن منطقه اصرار میکرد که من نیز در آن منطقه حضور داشته باشم. به وی گفتم: ]
🔻ای فرزند حرّ، من گرفتار گروه خوارج هستم و باید مراقب آنها باشم. اگر آنها را رها کنم و مدتی در اینجا نباشم، فتنهای که دراین شهر برپا میکنند، بزرگتر از جنگ با اهل شام خواهدبود؛ ولی ابوموسیاشعری که مردم به حَکم بودن او رضایت دارند، میآید و عبداللّٰهبنعبّاس را هم به عنوان جانشین خودم میفرستم و حضور او به منزلهٔ حضور من خواهد بود.
🔸 آن دو مردی که برای حَکمیت انتخاب کرده بودید خیانت کردند
[ هنگامی که خبر حَکمیت و خیانت نمایندگان و فرار ابوموسیاشعری به مکه را دریافت کردم، خطاب به مردم گفتم: ]
🔻خدا را سپاس، هرچند دشواریهای فراوان و حوادثی بزرگ در این روزگار پدید آورد.
شهادت میدهم جز خدای یگانه، معبودی نیست و شهادت میدهم محمّد صلیاللهعلیهوآله بنده و فرستادهٔ اوست.
اما بعد، بدانید که نافرمانی از دستور خیرخواه مهربان و دانای باتجربه، موجب حسرت و سرگردانی است و پشیمانی در پی دارد.
🔻من در این حَکمیت، رأی و نظر خود را با شما در میان نهادم و نظر خالص خود را در اختیار شما قرار دادم. ایکاش اطاعت میشد! ولی شما همانند مخالفانی ستمکار و پیمانشکنانی نافرمان، از پذیرش آن سر باز زدید؛ تا آنجا که نصیحت کنندهٔ خیرخواه در کار خود به تردید افتاد [ که چگونه خیرخواهی خود را به شما تفهیم کند! ]
داستان من و شما چنان است که شاعر «هوازنی» سروده است:
در سرزمین «منعرج» دستور لازم را دادم، اما نپذیرفتید.
و فردا صبح به فایدهٔ آن آگاه شدید.
🔻بدانید، آن دو مردی که برای حَکمیت انتخاب کرده بودید، خیانت کردند و حکم قرآن را پشت سر خویش انداختند و از خود نظری ساختند و پرداختند که خلاف نظر قرآن بود. آنچه قرآن زنده کرده بود، نابود ساختند و آنچه قرآن از بین برده بود، احیا کردند و در نهایت، با یکدیگر نیز اختلاف پیدا کردند و هیچکدام راه درست را نپیمودند و نظر صحیحی ارائه نکردند. پس خداوند و رسولش و مؤمنان شایسته از آن دو برائت میجویند!
اکنون آمادهٔ جهاد باشید و مقدمات لازم را برای حرکت فراهم آورید و صبح روز دوشنبه در اردوگاه حاضر شوید. انشاءالله.
🔸ابوموسی اشعری را هوای نفس به گمراهی کشاند
[ ابوموسی اشعری پس از اینکه فریب عمروبنعاص را خورد، دیگر روی بازگشت به کوفه را نداشت و از خجالت به شهر مکه فرار کرد. در نامهای به وی نوشتم: ]
🔻تو را هوای نفس به گمراهی کشید و غرور نیز به ورطهٔ سقوط کشانید؛ پس، از خداوند درخواست توبه و جبران کن که خدا توبهپذیر است و جبران هم میکند. خدا هم میبخشد و هم سرزنش نمیکند و محبوبترین بندگانش کسانی هستند که تقوا را رعایت میکنند.
🔸دعوت از خوارج برای جنگ با دشمن
[ نامهای به خوارج نوشتم و از آنها خواستم برای جنگ مجدد با معاویه آماده شوند: ]
🔻بسمالله الرحمن الرحیم
از بندهٔ خدا علی، امیرالمؤمنین، به عبداللهبنوهبراسبی و یزیدبنحصین و کسانی که نزد ایشاناند
سلام بر شما. آن دو مردی که به داوری آنان رضایت داده بودیم، با کتاب خدا مخالفت ورزیدند و بدون استفاده از راهنماییهای خداوند، از هوای نفس خود پیروی کردند و چون به سنت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و به حکم قرآن عمل نکردند، ما از حکم آنان برائت جستیم و بر همان اعتقاد اول خود هستیم. خدایتان رحمت کند. پیش من آیید که ما در حال حرکت برای جنگ با دشمن خود و دشمن شما هستیم، تا خداوند میان ما و ایشان حکم فرماید، که او بهترین حکمکنندگان است.
[ اما آنان در پاسخ نامهٔ من نوشتند: اما بعد، غضب تو برای خدا نبود؛ بلکه برای نفس خود غضب کردی! بنابراین، اگر قبول کنی که در پذیرش حَکمیت مرتکب کفر شدهای و هماکنون از آن گناه بزرگ پشیمان هستی و توبه کردهای، ما نیز دربارهٔ پیشنهاد تو فکر میکنیم. در غیر این صورت به تو اعلان جنگ میدهیم؛ زیرا خداوند توطئهٔ خائنان را به نتیجه نمیرساند! ]
📚منابع:
۱. أنسابالاشراف، ج۲، ص۳۴۶، رقم ۴۱۹
۲. نهجالبلاغه، خطبه ۳۵
۳. تاریخ طبری،ج۴، ص۵۶
۴. الکامل، ج۳، ص۳۳۸
۵. مروجالذهب، ج۲، ص۴۴۶
۶. نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۷
۷. الامامة و السیاسة، ص۱۶۰
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...