رمان #بغض_محیا
قسمت صدوشصتوسوم
نه بالاخره راضی شد...
باورت میشه محیا؟!...
قرار شد دادخواست بدیم ،منم داروهامو بزنم...
همانطور وارفته نگاهش کردم...
جلوتر آمد...
- چته،تو که باید خوشحال باشی...
- من چرا باید از بهم پاشیدن یه زندگی خوشحال باشم...
لب فشرد و شماتت بار نگاهم کرد...
لب فشرد و شماتت بار نگاهم کرد...
- کاري که من و امیرعباس میکردیم اسمش زندگی نبود...
در ضمن چشات داد میزنه که براش میمیري...
گفتم که من خودم عشق و تجربه کردم...
حالتو میفهمم...
چشمانم رنگ خشم گرفت...
- چی؟!...
هدي تو چیکار کردي...
بخاطر من گند کشیدي به زندگیت؟!...
این همه مدت خون خودتو و اون بدبختو تو شیشه کردي...
میان حرفم پرید...
آآآآآ...
تند نرو محیا...
من تو رو دوست دارم ...
اما به خاطر خودم این همه تنبیه و عذاب دادم...
تا دیگر نگاه پر ترحم تحمل نکنم...
اونطور که میخوام زندگی کنم...
محیا من نمی تونم این نگاه هاي پر ترحم و تحمل کنم...
من میتونم مثل یه آدم عادي زندگی کنم...
احتیاجی ندارم امیرعباس بهم ترحم کنه...
و بخواد به زور باهام زندگی کنه...
من نمیخوام عمرم اینجوري بگذره محیا...
پس دلیل این کارام تو نبودي اینو مطمئن باش...
زندگی خودم و بخاطر تو هیچ وقت خراب نمیکنم...
البته با این که خیلی دوست دارم...
لبخند کمرنگی زدم اما هنوز مات خبرش بودم...
هدي از در بیرون رفت و من هنوز شک زده خیره به در بودم...
چه ساده این بازي مرگبار رو به آخر میرسد...
چقدر حیرت انگیز یه نفري تا پاي جانمان بازي کردیم...
وحالا هر کس برمیگشت همان جایی که بوده...
انگار نه انگار که اصلا اتفاقی افتاده...
روزها از پی هم میگذشت...
و من شاهد طلاق هدي و امیرعباس هم شدم...
و شاید عجیب ترین صحنه در محضر طلاق...
لبخند عمیق هدي بود و صورت بدون احساس امیرعباس...
امیرعباس که حالا براي بار دوم برگه ي طلاق را امضا میکرد...ذهنم رفت به سمت آن روزي که
آقاجون همه را جمع کرد...
و خبر طلاق خواستن هدي را به همه داد...
نه هیچکس همهمه کرد...
ونه کسی حرفی زد...
انگار اصلا براي کسی اهمیت نداشت...
حتی عمه هم گریه سر نداد...
و تنها با ناراحتی به هدي و سپس به امیرعباس نگاه کرد...
و من دیدم چه راحت پرونده ي عشق سوزان امیرعباس که مرا هم با خود سوزاند و
خاکسترکرد،بسته شد...
و من هیچ احساسی انگار نداشتم...
نه من بلکه همه انگار بی حس بودند...
وقتی امضا میزد نگاه کوتاهی به صورتم انداخت...
که من هول زده جهت نگاهم را روي دستان در هم قفل شده ي محسن و ساحل چرخاندم...
بعد از آنهم انگار هیچ اتفاقی نیافتاده...
هدي برگشت به خانه ي پدرش که ازدو هفته قبل به آنجا بازگشته بود...
بقیه هم هر کس سوار ماشین خودش شد و پی کارش رفت...
سوار ماشین شدم و بوق کوتاهی براي ماشین آقاجون که کنارم ایستاده بود زدم...
و به سرعت به سمت دانشگاه رفتم...
باز هم کلاس استاد کیانراد دیر شده بود...
و من هول زده تر از همیشه بودم...
چون بار قبل اخطار داده بود که دیر نکنم سر کلاسش...
با سرعت تمام پارك کردم و با دو به سمت کلاسش دویدم...
پشت در ایستادم و نفسی تازه کردم...
صدایش می آمد...
لعنتی باز هم دیر شده بود...
با نفس عمیقی در زدم و وارد شدم...
با دیدنم اخم در هم کشید...
- بازهم که دیر تشریف آوردید خانم...
لب فشردم و سرم را پایین انداختم...
- شرمنده استاد،تکرار نمیشه...
سري تکان داد...
- بسیار خب، بفرمایید...
گلگون شدن چهره ام را که بر اثر دویدن بود را حس میکردم...
گرمم شده بود در چله ي زمستان...
کنار سوگند نشستم...
که به سمتم خم شد...
و زیر لب به جاي سلام گفت...
- لامصب اخمشم جذابه...
نگاه چپی بهش انداختم و به تخته خیره شدم...
که دیدم با اخم نگاهم میکند...
لبم را گاز گرفتم،لعنتی دیده بود صحبت کردن سوگند را...
گند میزدم پشت هم...
از ترسم تا آخر کلاس از جایم جم هم نخوردم...
و تمام مدت سعی میکردم حواسم تنها متمرکز کلاس باشد...
کلاس که تمام شد کتابهایم را جمع کردم...
تا به همراه سوگند به سلف برویم...
و شکمو خانم دلی از عزا در بیاورد...
تلفنم زنگ خورد و نام مینا رویش چشمک میزد...
دو هفته اي بود قهر کرده بودم با مینایی که مرا تنها گذاشته بود...
و یک کوه دردسر برایم درست کرده بود...
و به قول خودش به نفع خودم کار کرده بود...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت47 ( 8 )
🔹 معیار صداقت و شجاعت و عفّت
🔰 در نهجالبلاغه عواملی مایه ننگ و عار از جنس « اَنفه » شمرده شدند.
🔻یکی فرار از جنگ است. مولا علی (علیه السلام) ای در خطبه ۶۶ نهج البلاغه شریف ، اینگونه می فرمایند:
« پی در پی حمله کنید و از فرار ، شرم داشته باشید. زیرا فرار از جنگ لکه ننگی است برای نسل های آینده و مایهٔ آتش روز قیامت است. »
🔻همچنین مولا علی (علیه السلام) در خطبه ۱۲۴ نهجالبلاغه ، بند دوم میفرمایند:
«إِنَّ فِي الْفِرَارِ مَوْجِدَةَ اللَّهِ وَ الذُّلَّ اللَّازِمَ وَ الْعَارَ الْبَاقِيَ»
" همانا فرار از جنگ مایه خشم خدا و ذلت همیشگی و ننگ دائمی است. "
🔻 همچنین مولا علی (علیه السلام) درباره خفّت فرار از جنگ ، در خطبه ۱۷۱ نهجالبلاغه در بند دوم، اینگونه میفرمایند:
" کجایند آزاد مردانی که به حمایت مردم خویش برخیزند؟ کجایند غیور مردانی که به هنگام نزول بلا و مشکلات مبارزه میکنند؟ هان ای مردم! (به سربازان شان وقتی میخواهند تحریک شان کنند در جنگ صفین میفرمایند انتخاب کنید : الْعَارُ وَرَاءَكُمْ وَ الْجَنَّةُ أَمَامَكُمْ ) پشت سرتان ننگ و عار است و رو به رویتان بهشت. " (یعنی اگر برگردید و فرار کنید از جنگ، دچار ننگ و عار میشوید و اگر پیش بروید و مبارزه کنید، ان شاءالله به بهشت خواهید رسید. )
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جناب رئیسی آیا همین فرمایشات برای برکناری فیروزآبادی کافی نیست؟
🔹از دولت انقلابی انتظار میرفت در همان ابتدای شروع به کار بانیان وضع موجود فضای مجازی را برکنار کنند و عوامل عدم تمدید حکم شورایعالی فضای مجازی را مرتفع و شورایعالی فضای مجازی انقلابی را جهت رفع دغدغههای امام جامعه تشکیل دهند.
🔸 متاسفانه همچنان بانیان وضع موجود در راس امورند و برای اموری که بارها فریاد ولی را به آسمان رسانده نسخه میپیچند.
🔹#طرح_صیانت که خون دلها بابت آن خورده شد و تا توانستند نقاط قوت آن را حذف یا تضعیف کردند، اکنون به دلیل عدم اقبال عمومی و حساسیت افکار عمومی باید کلا کنار گذاشته شود و دوباره دولت لایحه بدهد؟!!!
🔸بماند چه کسانی و کدام جریانات داخلی که منافعشان و آبرویشان با طرح صیانت به باد میرود، با طراحی عملیات روانی میلیاردی در هماهنگی کامل با رسانههای بیگانه این طرح را در افکار عمومی ترور کردند تا با منویات ولی با گروگان گرفتن افکار عمومی مقابله کنند.
🔹 امام حسين (ع) فرمود: هر كس رضايت خدا را به ناخشنودى مردم بخواهد، خداوند او را از مردم بى نياز مى كند و هر كس رضايت مردم را به ناخشنودى خدا بخواهد،خداوند او را به مردم وامى گذارد.
🔸جنابان رئیسی و قالیباف! این تفکر که برای حفظ محبوبیت و یا رای دوره بعد نباید سراغ فضای مجازی رفت، اصلا با روح انقلابی واقعی سازگار نیست و اگر تسلیم این تفکر شدید مطمئن باشید به وعده صادقه امام حسین (ع)، هیچ یک از آن آرزوها نیز محقق نخواهد شد.
💠✍ دکتر_جاویدنیا
@Emam_kh
🔴 پیغامی برای جاسوسان !!
اینکه آمریکای جنایتکار برای جاسوسش "جیسون رضائیان" و انگلیس خبیث برای جاسوسه اش "نازنین زاغری" این همه پیگیری می کنند و حاضر می شوند هزینه هنگفتی را (که البته طلب و حق ایران است) بپردازند ، مهمترین علتش این است که
به دیگر جاسوسان حاضر در ایران اطمینان دهند : خیالتان راحت اگر گیر هم بیفتید ما پشتتان هستیم ...
#نفوذ
✍ قاسم_اکبری
@Emam_kh
🔴سردار قاآنی: صهیونیستها شبها با ترس و لرز میخوابند
♦️فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران:دشمنان توجه نداشتند در فرهنگ الهی، شهید سلیمانی کارش خیلی بهتر از سردار سلیمانی پیش میرود. اگر امروز در اوکراین هم این حوادث در حال وقوع است، یکی از دلایل مهم و اساسی آن که رهبر معظم انقلاب هم به آن اشاره کردند، وجود آمریکای بدقول، ضعیف و ناتوان است.
♦️رژیم جنایتکار صهیونیستی که روزگاری شعار از نیل تا فرات سر میداد، اکنون به قدری ذلیل شده است که شب ها با ترس و لرز میخوابند و نگران هستند که مبادا بیدار شوند و بخشی از خاک سرزمینهای اشغالی را از دست داده باشند.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سابقه چهارشنبه سوری بالاخره به کی برمیگرده و این رسم از کجا شکل گرفته و باب شده ؟
پاسخ از استاد ازغدی
@Emam_kh
🔻 رفع غلظت خون با آویشن
🔹️برای رفع غلظت خون و پاکسازی آن از مواد زائد یک قاشق غذاخوری آویشن خشک را همراه با 7 تا 10 عدد عناب در یک لیتر آب جوش دم کرده و روزی چند بار مصرف کنید.