eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
17.3هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💦⛈💦⛈💦⛈ ♥️عشق پایدار♥️ آقاعزیزوپسرش عباس,پشت درب اتاق خانه ی کودکیهای بتول,خانه ای که روزگاری این دخترک زجرکشیده پا به درون این دنیا نهاده بود وگویا تقدیر اینچنین بود که در همین خانه هم از این دار فانی رخت سفر ببندد,عزیز دل نگران یارومحبوبه اش بود وعباس دنبال نگاه مهربان مادر... ساعتها ودقایق وثانیه ها به کندی ودر انتظاری کشنده میگذشت,اقا عزیز قران به دست بر روی سکوی جلوی اتاق نشسته بودو برای فارغ شدن وسلامتی همسر وفرزند در راهش قران میخواند وعباس هم در عالم کودکی درحالیگه روی حیاط به جست وخیز مشغول بود اما در ذهن با دعاهای کودکانه سلامتی مادرش را از خدا طلب میکرد,ناگاه صدای دلنشین گریه ی کودکی نوید تولدی تازه را میداد درفضا پیچید,عباس از اشتیاق شنیدن صدای طفل به اغوش پدر پرید واز او خواست تا کودک نورسیده را ببیند و عزیز هم شاد از فراغت همسرش میخواست به سمت اتاق برود که ناگاه صدای کودک با شیون زنان بهم امیخت,آقا عزیز عباس را از اغوشش به زمین نهادو سراسیمه وارد اتاق شد,پیکر بی جان مادری با کودکی گریان در اغوشش دلخراش ترین صحنه ای بود که میتوانست ببیند. بدن ضعیف و تن بیمار بتول بیش ازاین تاب,سختیهای این دنیای دون رانداشت,و روح اوبا روح پدرش عبدالله گره خورد. آقا عزیز پسر بی قرارش را که حالا خود را دوباره به پدر رسانده بود, رابه,سینه چسپانید و چشمش به دخترک نورسیده اش بود که باید این دنیا را بدون مهر مادر تجربه میکرد.......دختری که باید طوفان حوادث را تحمل میکرد تا تقدیر عاشقانه هایی در دل خود بنگارد.. . خیلی بی سروصدا جسم بی جان بتول کنار مزار پدرش آرام گرفت,بتول رفت اما دست تقدیر دخترکی درصورت و سیرت مانند بتول به این دنیا هدیه کرد .... آقا عزیز اسم دخترکش را(مریم)نهاد و او را به دست ماه بی بی سپرد تا درموقعی مناسب برگردد و دخترک راهمراه خودببرد,اما نمیدانست دست روزگار چگونه انهاراباهم غریبه میکند... عزیز همراه پسرش عباس با دلشکسته وچشم گریان شبانه آبادی راترک کردند ودوباره راهی آینده ای نامعلوم ومکانی نامعلوم تر شدند...... ادامه دارد....
💦⛈💦⛈💦⛈ ♥️عشق پایدار♥️ به غروب نرسیده,عباس را به خانه ی خاله اش بردند تا شاهد ارامش ابدی مادر جوانش درخاک سرد گور نباشد و خیلی بی سروصدا جسم بی روح بتول در منزل جدیدش در ابادی خودش وکنار مزار پدرش عبدالله به خاک سپردند,بتول رفت,مظلومانه رفت, اما دست تقدیر دخترکی درصورت وسیرت مانند بتول به این دنیا هدیه کرد... اقا عزیز با دلی غم زده اسم دخترکش را (مریم)نهاد,مریم که گویی بتولی دیگر بود ,ابروهای کمان وچشمهای مشکی وصورت سفید وتپلش همان صورت وترکیب بتول بود اما درچهره ای کوچک تر ,گرچه دل کندن از دختر نورسیده اش برای پدر وبرادر داغدیده بسیار سخت بود اما چاره ای هم جز سپردن مریم به دست ماه بی بی نبود,اقا عزیز مریم را به دست مادر بزرگش سپرد تا درموقعی مناسب برگرددودخترک را همراه خود ببرد,اما نمیدانست که دست روزگار چگونه انها را باهم غریبه میکند. عزیز همراه پسرش عباس با دلی شکسته وچشم گریان ,به حکم عقل ,شبانه ابادی را ترک کردندودوباره راهی اینده ای نامعلوم ومکانی نامعلوم تر شدند,عزیز میدانست که باید برود وانجا را ترک کند اما به کجا رود؟نمیدانست وکی برگردد ومریمش را با خود ببرد بازهم معلوم نبود.عباس این پسرک شیرین زبان,که از غم مادر ملول واز داشتن خواهری کوچک خوشحال بود ,حتی وقت نکردتا با تمام وجود این خواهر زیبایش را بغل کند ودستان کوچکش را نوازش کند وبا پدر هنوز از سفر نرسیده باز بار سفر بستند..... آقا عزیز وعباس رفتند وماه بی بی ماندو یک دل پرازداغ ونوزادی بی قرار,نوزادی که رایحه ی دختر جوانمرگش را دروجود مادر زنده میکرد. کبری سه پسرویک دختر داشت وخانه اش مانند تمام خانه های آبادی تک اتاقی بیش نبود ووضعیت زندگی اش اجازه نمیداد تا از مریم کوچک مراقبت کند اما صغری بااینکه بیش از ده سال از ازدواجش میگذشت صاحب فرزندی نشده بودوبهترین موقعیت رابرای سرپرستی مریم داشت. به مادرش گفت:بچه را بسپاربه من قول میدهم مانند اولاد نداشته خودم ازاومراقبت کنم,غلامحسین(شوهر صغری) هم ازاین پیشنهاد استقبال کرد زیرا سالها درآرزوی داشتن فرزند بود ودلش غنج میرفت برای صدای گریه ی نوزادی که درخانه ی سوت وکورش بپیچد وحتی,حاضر بود نیم مال وداراییش را بدهد اما صاحب فرزندی شود. اما ماه بی بی که داغ دخترش رادیده بود ومریم, یادگار دخترک ناکامش بودراضی نشد وگفت:تا زنده ام خودم بزرگش میکنم . ماه بی بی تمام عشقی راکه به بتول داشت,نثار مریم میکرد اورا باشیر تنها گاوش تغذیه میکرد . هرروز که میگذشت شباهت مریم به بتول بیشترمیشد,این چشمان سیاه ودرشت,گونه های گلگون وابروهای کمان ,چهره ی بتول رادرذهن تداعی میکرد ومهراین کودک به دل تمام خانواده افتاده بود واورا عزیز دردانه ی ماه بی بی کرده بود. ماه بی بی بعدازکارروزانه اش کودکش رابه کول میبست برسرمزار عزیزانش میرفت ودلگویه ها می گفت واز رنج فراق ناله هاسرمیداد. شب جمعه بود,مریم نه ماهش تمام شده بود,نه ماهی که ماه بی بی درد مرگ دخترش را با نگهداری از نوه اش التیام میداد .ماه بی بی حلوای خیرات راپخش کرد ومریم را داخل تشتی حمام کرد وکودک سبکبال فارغ از رنج روزگار به خواب رفت.ماه بی بی بوسه ای ازگونه ی کودکش برچید وعجیب دلش هوای راز ونیاز باخدا کرده بود ,وضو.گرفت وبه نمازایستاد, به سجده رفت ودرهمین حال درخانه را زدند. صدای صغری بودازپشت در:مادر خانه ای؟؟دررابازکن منم... وقتی دید کسی جواب نمیدهد هراسان وارد خانه شد نگران شد نکند مادرم طوری شده؟؟صدای مریم چرانمیاید؟ وقتی مادر رادرسجده ومریم را مثل فرشته ای کوچک درگهواره دید خیالش راحت شد....... اما.....اما....... ادامه دارد براساس واقعیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 2 ) 🔹 عزّت در عین نداری 2⃣ اصل دوم، ادبِ برآوردن حاجات مردم است؛ 🔻مولا علی (علیه‌ السلام) در حکمت ۱۰۱ نهج‌ البلاغه می‌فرمایند: برآوردن حاجات مردم، به آن مسیر درست خودش قرار نمی گیرد، مگر اینکه سه شرط رعایت شود: 🔸 ۱. شرط اول این است که تو کاری که در حقّ مردم کردی کوچک بشماری، تا خدا خودش این کار را بزرگ کند. 🔸۲. شرط دوم این است که تو کار نیکت در حق مردم را مخفی کنی تا خدا آن را آشکار کند، یا خود آن کار به موقع آشکار بشود. 🔸۳. و سوم اینکه در برآوردن حاجات مردم شتاب کنی، تا گوارا و دلچسب باشد. 🔻بعد از این دو اصل، حضرت در نامه ۳۱ به مولا امام حسن (علیه‌ السلام) می‌نویسند: " خضوع در مقابل اغنیا در زمان حاجت و نیاز، بسیار کار زشتی است. " 🔻دربارهٔ بحث حاجت خواستن و درخواست از دیگران، دو راهبرد در نهج‌ البلاغه مطرح شده است: ✳️ 1. یکی سبک کردن حاجات است؛ یعنی انسان به گونه ای زندگی کند که اصلاً نیازی به درخواست و کمک دیگران نداشته باشد؛ 🔻حضرت در خطبه ۱۹۳، معروف به خطبه متّقین، درباره پرهیزکاران می‌فرماید: «حاجاتُهُم خَفیفَة » ؛ " اصلاً آنها حاجت هایشان خیلی سبک است. " ✳️ 2. نکته دیگر یا راهبرد دیگر این است که حالا اگر حاجتی داشتی و واقعاً در تنگنا قرار گرفتی، حاجت خودت و حتی شکایت از اوضاع سخت زندگی ات را به مؤمن ببر؛ 🔻در حکمت ۴۳۷ حضرت می‌فرمایند: " شکایت به مؤمن، در واقع شکایت به خداست" ؛ (اما یک آسیب هم اینجا هست که در ادامه همین حکمت ۴۳۷ است و آن اینکه انسان شکایت خودش را به دشمن خدا ببرد، از مسائل مالی، معیشتی، مشکلات زندگی، به غیر موحّد و غیر مؤمن شکایت کند) ؛ حضرت در حکمت ۴۳۷ می‌فرمایند: "شکایت به کافر بردن، در واقع شکایت از دست خداست. " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
♨️حالا متوجه شدید چه خبره؟!! @Emam_kh
🔴 کجا هستند سخاوتمندان بشردوست ؟!! کشورهایی که پشت ژست های بشردوستانه و باسخاوت هرچه تمام تر به ایران (آن هم آسترازنکا) بذل و بخشش می کردند ؛ حالا که دنیا شاهد کمبود گندم و آرد شده ، چرا حتی حاضر نیستند یک کیلو آرد به کشور دیگری ببخشند؟! حس بشردوستانه از سرشان پریده؟!! ... ✍"قاسم اکبری" @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه عجیب معاویه به سپاهیان امیرالمؤمنین ! وقتی دشمن نقطه قوت ما را نقطه ضعف نشان می‌دهد! ♨️ ملت شایعه پذیر بازیچه ی دست دشمن خواهد بود هرچند که رهبرش علی و فرمانده اش مالک اشتر باشد.... @Emam_kh
🔹سخنی با رفقای انقلابی🇮🇷 👌انقلاب مکبر میخواهد 🔹یکی از رفقایمان چند سال پیش یک یادداشت نوشت بااین عنوان « انقلاب مکبر میخواهد»* محتوایش هم این بود که جریان حلقه میانی باید کار مکبر را انجام دهد یعنی امت را از رفتار و تصمیم امام باخبر کند. 🔹این روزها که بحث  داغ شده و رفقای انقلابی از چپ و راست دولت را شمشیر میزنند و در حال تبیین جبهه حق هستند یاد این یادداشت افتادم. انقلاب مکبر میخواهد اما نه مکبری که تحت تأثیر موج رسانه ای باشد. 🔹رفیق انقلابی من ناسلامتی رهبری من و تو را حلقه میانی می‌داند و انتظار دارد که شمشیر تبیین را به بدن غول رسانه دروغگو بزنیم نه به دولتی نو پا با مدیرانی که دیروز مانند ما بودند و امروز وارد میدان عمل شده اند. 🔹ناسلامتی قرار است مردم را آگاه کنیم نه اینکه به اسم نقد منصفانه صفوف نماز جماعت را پراکنده کنیم. قرار بود مبین قدرت انقلاب باشیم نه مفسر رسانه های اجنبی. 🔹نقدهایمان به دولت درست است، دولت میتوانست کاررسانه ای قویتری داشته باشد برای اقناع مردم اما خودت نگاه کن و ببین اگر فقط نقد کنی و نقاط قوت را نگویی نتیجه کارت چه میشود جز ناامیدی مردم؟ 🔹میگوییم تورم از بین نرفته اما نمیگوییم چطور شد که کشته های کرونا دوتا صفرش افتاد و به ۷ نفر تبدیل شد، نمیگوییم چه شد که صف مرغ جمع شد چه شد که سیمان ۱۴۰ تومانی تبدیل شد به این قیمت. میگوییم ماکارونی چنین شد اما نمیگوییم بورس چگونه پس از دوسال ناآرامی دارد روی آرامش میبیند، چرا اینها را فریاد نمیزنیم؟ واقعی نیست یا رسانه آنها را کم اهمیت جلوه داده و ماهم باور کرده‌ایم؟ انصاف انتقادیمان کجا رفته برای فریاد زدن اینها لااقل نقد هم میکنید این نقاط قوت را هم بگویید تا موجب ناامیدی مردم نباشید. 🔹دقت کرده‌اید مدتیست هر چه اولویت ماست اولویت رهبری نیست؟ سر قصه قالیباف مگر دانشجویان به رهبری نگفتند که نام انقلابی را از مجلس بردار ؟ رهبری چه جواب دادند؟ چرا آنجا که مذاکره و وزارت بهداشت و تیم اقتصادی رئیسی را امتداد روحانی خواندیم، رهبری از تغییر ریل در این دولت میگوید. 🔹انقلاب مکبر میخواهد اما نه مکبر کر و کور. انقلاب مکبری میخواهد که ببیند و بشنود و فریاد بزند آنچه دیده و شنیده را. 🔹رفیق انقلابی من حلقه میانی کسی جز تو نیست، مانع دولت‌سازی اسلامی هم همین حلقه‌ی مفقوده است. دولت اسلامی فقط یک رئیس جمهور و چهار تا وزیر نیست ، همه مدیران کوچک و بزرگ دولتی و خصوصی هستند که تو باید آنها را تربیت کنی. 🔹و حرف آخر ؛ دولت به جریان مردمی حزب اللهی نیاز دارد که تبیینش کنند. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ♦️اگر آزادگی، استقلال رای، صداقت و ترجیح منافع مردم بر اغراض حزبی در میان رسانه های مدعی اصلاحات و اعتدال غالب بود، امروز باید از رونامه سازندگی و اعتماد گرفته، تا مسیح مهاجری در روزنامه جمهوری اسلامی و محمد مهاجری در خبر آنلاین، باید به خاطر خسارت های دولت مدعی تدبیر عذرخواهی می کردند؛ نه این که دولتی را هدف توهین و تهمت قرار دهند کمر همت بسته تا تپه های یادگاری اشرافیت غربگرا را از زندگی مردم پاک کند. 🔹آنها اگر صداقت و شرافت داشتند، بعد از پادویی اشرافیت بی کفایت، تبدیل به پادوهای VOA و BBC نمی شدند. ♦️این البته توقع بیجایی است، از جماعتی که سر سفره اشرافیت نشستند و حلال و حرام و صدق و کذب، تفاوتی برای شان نداشت. صف های توهین آمیز سبد کالا و مرغ و دارو و واکسن را فراموش نمی کنیم که همین ها اعتراف کردند عمدا و برای بیچاره نمایاندن ملت ایران در مذاکرات به وجود آورده اند! محمد ایمانی @Emam_kh
🔴 حقوق و چقدر است و از کجا تامین میشود؟ 👆 @Emam_kh
🍏 زخم عفونی که سر بازکرده و چرک و عفونت می‌دهد هر شب تا صبح پودر زردچوبۀ خالص را روی آن گذارید و روزی یکبار عوض شود. همچنین جهت بند اوردن خونریزی مقداری زردچوبه روی آن بریزید هم ضدعفونی میکند و هم خونریزی را قطع میکند. .☘🍃☘🍃☘