🎙رهبر معظم انقلاب:
"«خيال نكنند اگر ٤ نفر كه سابقه انقلابی دارند از كاروان انقلاب كنار رفتند، انقلاب غريب ماند.
نه آقا!
همهی انقلابها، همهی فکرها، همهی جریانهای گوناگون اجتماعی، هم #ریزش دارند، هم #رویش دارند؛ ریزش در کنار رویش.»
#رویش_اتقلاب
@Emam_kh
🤚دست خدا بر سر انقلاب اسلامی ایران
♨️وضعیت دشمنان ایران به شدت آشفته شده
🔱گویی دستی از غیب مصیبت و گرفتاری را بر آنها نازل می کند.
♻️هر نقشه ای علیه جمهوری اسلامی ایران می کشند و هر آرزویی برای ما می کنند، دیری نمی پاید که بر سر خودشان فرود می آید...
‼️بسیار عجیب است اما نه برای آنها که با سنت ها و امدادهای الهی آشنایی دارند.
🌀بیاد بیاورید روزی را که برای برهم زدن آرامش انتخاب ایران نقشه کشیدند اما دیدیم آنچه برای ما آرزو می کردند چندی بعد در آمریکا رخ داد و مردم در اعتراض به تقلب، کنگره را آتش زدند...
🟤 رسانه هایشان را به خط کردند تا از آب گل آلود کرونا ماهی بگیرند و اوضاع را در ایران بحرانی جلوه دهند اما دیری نپایید اوضاع خودشان چنان برهم ریخت که مردمشان در کف خیابان بر سر چند عدد ماسک و دستمال توالت به جان هم می افتادند...
⚫️ خواستند ایران را یکی از کانون های شیوع کرونا معرفی کنند و کشورهای جهان را از رفت آمد با ایران بترسانند، اما ناگهان سویه ای بنام کرونای انگلیسی سر برآورد و کشورها رفت و آمدشان با بریتانیا را قطع کردند.
🔴 سخت ترین تحریم ها را برای فلج کردن زندگی ملت ایران وضع کردند اما دیری نپایید که زندگی در کشورهای غربی فلج شد و مردم به خرید هیزم و خوردن غذاهای تاریخ مصرف گذشته روی آوردند...
🟡 برای ایجاد آشوب و فروپاشی جمهوری اسلامی ایران، همه ی داشته هایشان را به میدان آوردند اما دیدیم موج آشوب و آتش اعتراضات از اسرائیل تا فرانسه را در برگرفت...
🔵 برای ورشکسته کردن بانکهای ما نقشه کشیدند اما آنچه برای ما آرزو کردند، در آمریکا رخ داد و بزودی سایر کشورهای غربی را هم در بر خواهد گرفت...
🟣 برای منزوی کردن ایران در منطقه نقشه کشیدند اما خبر توافق پنهانی عربستان با ایران منتشر شد و نشان داد این آمریکاست که در حال کنار گذاشته شدن از معادلات منطقه است...
🔔آنها که هنوز دست خدا را ندیده اند خوب اوضاع دنیا را رصد کنند.. البته نه از قاب رسانه های دروغ پرداز غربی!
♦️دست خدا پشتیبان انقلاب اسلامی ملت ایران است. خداوند ملتی که برای خدا قیام کرده و صبورانه مشکلات را تحمل می کند، بر بام عزت و اقتدار جهان خواهد نشاند.
🙏خدا یا شکرت🙏
🌼اینجا ایران کشور #امام_زمان🌼
@Emam_kh
به جبهه که رسید، کفشهاشو داد به یکی!
تو جبهه دیگه کسی اونو با کفش ندید!
میگفت: اینجا جاییه که خون شهدامون ریخته شده، حرمت داره..
و معروف شد به سید پابرهنه...
🌹شهید_سید_حمید_میرافضلی_
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔴 مردم چهار مورد را گرفتند و این را رها کردند
🔹️ پس از رحلت پیامبر مکرم اسلام علت درگیری مسلمین برای چه موضوعی بود؟
🔹️ بخشی از سخنرانی
سید هاشم الحیدری
در همایش "امیرالمقاومین"
@Emam_kh
46.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎺 بالاخره این نماهنگ ایرانی اسلامیِ زیبامنتشرشد😍
🎬 نماهنگ #من_مسلمانم
🎙 گروه سرود۳۱۳نفره #مهدی_یاران
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌷 آیات_161_و_162_سوره_بقره
🌸 إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَالْنَّاسِ أَجْمَعِين(161)َ
🌸 خاَلِدينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُون(162)
🍀 همانا كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنیا رفتند،لعنت خدا و فرشتگان و مردم،همگى بر آنها خواهد بود.
🍀 همیشه در آن باقى مى مانند،نه از عذابِ آنان كم مى شود و نه مهلت داده مى شوند.
🌺 در آیه ى قبل بیان شد كه اگر كتمان كنندگان،توبه كرده و حقایق را بیان نمایند،مورد لطف الهى قرار مى گیرند.در این #آیه مى فرماید: امّا اگر كفّار توبه نكرده و در حال كفر بمیرند، باز همان لعنت خداوند و فرشتگان و تمام مردم گریبانگیر آنان خواهد بود. و برای همیشه در عذاب خواهند بود و از عذاب آنان کم نمی شود و نه مهلتی به آنها داده می شود.
🔹پیام های آیه 161و162 سوره بقره
✅ اصرار بر كفر ودر حال كفر مردن، دورى ابدى انسان را از رحمت الهى به دنبال دارد.
✅ آنچه مهم است،پایان عمر انسان است كه آیا با ایمان مى میرد یا بى ایمان.
✅ تخفیف كیفر یا تأخیر آن،مربوط به دنیاست.در قیامت نه تخفیف است و نه تأخیر. (لا یخفف عنهم العذاب)
آیه161🌹ازسوره بقره🌹
إِنَّ : همانا
الَّذِينَ : کسانی که
كَفَرُوا : کفر ورزیدند
وَ ماتُوا: ومردند
وَ هُمْ:درحالی که آنان
كُفَّارٌ:کافران بودند
أُولئِكَ:آنانند که
عَلَيْهِمْ :برآنهاست
لَعْنَةُ :لعنت
اللَّهِ :الله
وَ الْمَلائِكَةِ:وفرشتگان
وَ النَّاسِ:ومردمان
أَجْمَعِينَ: همگی
آیه162🌹ازسوره بقره 🌹
خالِدِينَ : جاودانند
فِيها:درآن آتش
لا يُخَفَّفُ :تخفيف نیابد
عَنْهُمُ :ازآنان
الْعَذابُ :عذاب
وَ لا : ونه
هُمْ :آنان
يُنْظَرُونَ: مهلت داده شوند
🌹🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇺🇸در نظم جدید جهانی آمریکا منزوی خواهد بود...
🎙مقام معظم رهبری
#افول_آمریکا
@Emam_kh
📌نامۀ عرفانی حضرت امام خمینی قدسسره در افسوس و اندوه از تمام شدن ماه #شعبان، و عدم آمادگی برای ضیافتالله ماه مبارک #رمضان.
🔺امام خمینی در نامهای که به درخواست بانو فاطمه طباطبایی ـ عروسشان ـ خطاب به او نوشتهاند، اندرزهایی عرفانی و اخلاقی را یادآوری کردهاند.
در این نامه که در اردیبهشت سال ۶۶ مطابق با شعبان ۱۴۰۷ قمری نگارش شده است، به پایان یافتن روزهای ماه شعبان و آماده نبودن برای ورود به ضیافت الهی اشاره شده و اینکه با همۀ این اوصاف، نباید از رحمت الهی ناامید بود. متن نامه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
دختر عزیزم،
از من مىخواهى براى تو چیزى بنویسم؛ چه بنویسد کسى که خود، مبتلاىِ به نفسِ امّارۀ بالسوء است و هرگز نتوانسته، بلکه نخواسته این بت بزرگ را بشکند!
اکنون در آستانۀ شهرالله و مقام ضیافتالله هستیم و من خود اقرار دارم که لایق این ضیافت نیستم. شهر شعبانالمعظم که شهر امامان است در شُرف گذشتن و ما خود را نتوانستیم مهیا کنیم برای شهرالله. دعاها را گاهی با لقلقۀ لسان خواندم و از آنها چیزی حاصل نشد در این آخر شهر عرض میکنم:
اللهُمَّ انْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیِما مَضی مِنْ شَعبانَ فَاغْفِرْلَنا فِیما بَقِیَ مِنهُ.
از رحمت حق تعالی مأیوس نیستم و مباش، در دنیا [مباد] روزی که گناهان به آنجا رسد که از رحمت حق مأیوس شویم.
دخترم این چند روز خواهد گذشت چه با عیش و نوش و چه با رنج و تعب؛ چه با غفلت از فطرت و چه با توجه به آن. عزیزم، خداوند ـ جل و علا ـ نور هدایت را در همۀ مخلوقات خصوصاً انسان نهفته است.
فطرتالله، ما را خواهینخواهی به او متوجه کرده و همۀ مخلوقات در هر حدی که هستند و به هر مذهبی که گراییدهاند، جز به حق تعالی و کمال مطلق به هیچچیز توجه ندارند به حسب فطرت؛ گرچه خود ندانند و معتقد به غیر آن باشند. انسان کمال مطلق را میجوید و میخواهد چه آنان که به توهّم بت را میپرستند و چه آنهایی که حق ـ جل و علا ـ را منکرند و به دنبال ریاست. ملحدها گمان میکنند متوجه به دنیا و خواستار ریاست و زعامت هستند، لکن بهحسب واقع متوجه و خواهان قدرت مطلقه هستند و در جستوجوی کمال مطلق و خود گمان خلاف میکنند و شاید عذاب و عقاب برای همین جهل و توهّمات باشد.
تو که مثلاً دنبال لباس خوب هستی و زینت بهتر، دنبال حق میگردی و کاخنشینان نیز دنبال قدرت مطلق هستند؛ وَانْ مِنْ شَیءٍ إلّایُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ. وَقَضی رَبُّکَ ا لّاتَعْبُدوا ا لّاایَّاهُ.
بنابر وجهی این کلام دامنه دارد. بهتر آنکه درز بگیرم و تو را و خود و همگان را به خدای تعالی بسپارم.
والسلام علیک و علی عبادالله الصالحین.
روحالله الموسوی الخمینی
📚 صحیفۀ امام، ج۲۰، ص۲۵۳ـ۲۵۴.
@Emam_kh
((امروز شهدا ناظر مایند...))
✅ پیام شهدا :
ما از حلال دنیا گذشتیـم!
شما نمیتوانید ازحرامش بگذرید؟
✅سؤال شهداء از بازماندگان :
بعد از ما زنان #لاابالی با گناه کبیره #کشف_حجاب خون ما را لگدمال کردند؛ شما چه کردید!؟ آیا با نهیب و ناله های جانسوز همچون امام #سجاد ع و حضرت #زینب س آنها را رسوا و منفور ساختید!؟😡
✅با بررسی وصایای ۵۳هزار شهید به ۸۶۸۱ وصیت برخوردیم که در همه آنها به #حجاب سفارش خاص شده بود بنابراین استنباط میشود که مساله حجاب برای شهدا آنقدر مهم بود که حتی آنرا سلاحی مهمتر از خون شهید دانسته و بر لزوم حفظ آن تاکید بسیار داشتند😭
👌شهید یعقوب ابراهیم نژاد:
اگر می دانستم با هر بار که خونم ریخته می شود بی حجابی آغوش حجاب در بر می گیرد، حاضر بودم هزاران هزار بار کشته شوم
👌شهید محمد محمودی:
حجاب شما از خون ما که در جبهه می ریزد برای دشمن کوبنده تر است
👌شهید ابوالفضل سنگتراشان:
تو اى خواهرم، حجاب تو کوبندهتر از خون سرخ من است
👌شهید حمید رستمی:
به پهلوى شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان مىدهم که حجاب را، حجابرا، حجاب را، رعایت کنید
👌شهید احمد پناهی:
حجاب شما سنگری است آغشته به خون من که اگر آنرا حفظ نکنید به خون من خیانت کرده اید
((براستی اگر شهدا امروز بودند بازهم اوضاع حجاب اینگونه بود!؟)) 😭
🔥ما امنیت میخواهیم!!!
هرج و مرج و هرزگی تاکی؟
ناامنی اجتماعی تاکی؟
ناامنی اخلاقی تاکی؟
دهان کجی به دین تاکی؟
لجبازی باقانون تاکی؟
👌#نهی_از_منکر_اثر_دارد
#هوس_بازی_زنان_ممنوع
#بی_غیرتی_مردان_ممنوع
#حجاب
@Emam_kh
‼️ذکر افضل بعد از ذکر واجب رکوع و سجده
🔷س 5203: در سجده و رکوع بعد از قرائت ذکر واجب، گفتن چه ذکری افضل است؟
✅ج: تکرار همان ذکر واجب و بهتر است که به عدد فرد ختم شود، و در سجده علاوه بر آنچه گفته شد، صلوات و دعا براى حاجتهاى دنيا و آخرت مستحب است.
📕منبع: khamenei.ir
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲برای امام زمان صحرانشینمان...
💔لحظه سال تحویل باید همه قلبهایمان را متوجه او کنیم؛ بلکه فرجی حاصل شود...
@Emam_kh
دختر_شینا
#قسمت_58
نمی توانستم بگویم مثلاً این از آن یڪی بهتر است. گفتم: «همه شان قشنگ است. دستت درد نڪند.»
اصرار ڪرد. گفت: «نه... جان قدم بگو. بگو از ڪدامشان بیشتر خوشت می آید.»
دوباره همه را نگاه ڪردم. انصافاً پارچه های شلواری توخانه ای ڪه برایم خریده بود، چیز دیگری بود. گفتم: «این ها از همه قشنگ ترند.»
از خوشحالی از جا بلند شد و گفت: «اگر بدانی چه حالی داشتم وقتی این پارچه ها را خریدم! آن روز خیلی دلم برایت تنگ شده بود. این ها را با یڪ عشق و علاقه دیگری خریدم. آن روز آن قدر دلتنگت بودم ڪه می خواستم ڪارم را ول ڪنم و بی خیال همه چیز شوم و بیایم پیشت.»
بعد سرش را پایین انداخت تا چشم های سرخ و آب انداخته اش را نبینم.
از همان شب، مهمانی هایی ڪه به خاطر برگشتن صمد بر پا شده بود، شروع شد. فامیل ڪه خبردار شده بودند صمد برگشته، دعوتمان می ڪردند. خواهرشوهرم شهلا، شیرین جان، خواهرها و زن برادرها.
صمد با روی باز همه دعوت ها را می پذیرفت. شب ها تا دیروقت می نشستیم خانه این فامیل و آن آشنا و تعریف می ڪردیم. می گفتیم و می خندیدیم.
ادامه دارد...✒️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
دختر_شینا
#قسمت_59
بعد هم ڪه برمی گشتیم خانه خودمان، صمد می نشست برای من حرف می زد. می گفت: «این مهمانی ها باعث شده من تو را ڪمتر ببینم. تو می روی پیش خانم ها می نشینی و من تو را نمی ببینم. دلم برایت تنگ می شود. این چند روزی ڪه پیشت هستم، باید قَدرَت را بدانم. بعداً ڪه بروم، دلم می سوزد. غصه می خورم چرا زیاد نگاهت نڪردم. چرا زیاد با تو حرف نزدم.»
این خوشی یڪ هفته بیشتر طول نڪشید. آخر هفته صمد رفت. عصر بود ڪه رفت. تا شب توی اتاقم ماندم و دور از چشم همه اشڪ ریختم.
به گوشه گوشه خانه ڪه نگاه می ڪردم، یاد او می افتادم. همه چیز بوی او را گرفته بود. حوصله هیچ ڪس و هیچ ڪاری را نداشتم. منتظر بودم ڪسی بگوید بالای چشمت ابروست تا یڪ دل سیر گریه ڪنم. حس می ڪردم حالا ڪه صمد رفته، تنهای تنها شده ام. دلم هوای حاج آقایم را ڪرده بود. دلتنگ شیرین جان بودم. لحافی را روی سرم ڪشیدم ڪه بوی صمد را می داد. دلم برای خانه مان تنگ شده بود. آی... آی... حاج آقا چطور دلت آمد دخترت را این طور تنها بگذاری؟! چرا دیگر سری به من نمی زنی. آی... آی... شیرین جان چرا احوالم را نمی پرسی؟!
آن شب آن قدر گریه ڪردم و زیر لحاف با خودم حرف زدم تا خوابم برد.
ادامه دارد...✒️
دختر_شینا
#قسمت_60
صبح بی حوصله تر از روز قبل بودم. زودرنج شده بودم و انگار همه برایم غریبه بودند. دلم می خواست بروم خانه پدرم؛ اما سراغ دوقلوها رفتم. جایشان را عوض ڪردم و لباس های تمیز تنشان ڪردم. مادرشوهرم ڪه به بیرون رفت، شیر دوقلوها را دادم، خواباندمشان و ناهار را بار گذاشتم. ظرف های دیشب را شستم و خانه را جارو ڪردم. دوقلوها را برداشتم و بردم اتاق خودم. بعد از ناهار دوباره ڪارهایم شروع شد؛ ظرف شستن، پختن شام، جارو ڪردن حیاط و رسیدگی به دوقلوها. آن قدر خسته شده بودم ڪه سر شب خوابم برد.
انگار صبح شده بود. به هول از خواب پریدم. طبق عادت، گوشه پرده را ڪنار زدم. هوا روشن شده بود. حالا چه ڪار باید می ڪردم. نان پخته شده و درِ تنور گذاشته شده بود. چرا خواب مانده بودم. چرا نتوانسته بودم به موقع از خواب بیدار شوم. حالا جواب مادرشوهرم را چه بدهم. هر طور فڪر ڪردم، دیدم حوصله و تحمل دعوا و مرافعه را ندارم. به همین خاطر چادرم را سر ڪردم و بدون سر و صدا دویدم طرف خانه پدرم.
با دیدن شیرین جان ڪه توی حیاط بود، بغضم ترڪید. پدرم خانه بود. مرا ڪه دید پرسید: «چی شده. ڪی اذیتت ڪرده. ڪسی حرفی زده. طوری شده. چرا گریه می ڪنی؟!»
نمی توانستم حرفی بزنم. فقط یڪ ریز گریه می ڪردم. انگار این خانه مرا به یاد گذشته انداخته بود. دلم برای روزهای رفته تنگ شده بود. هیچ ڪس نمی دانست دردم چیست.
ادامه دارد...✍
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
دختر_شینا
#قسمت_61
روی آن را نداشتم بگویم دلم برای
شوهرم تنگ شده، تحمل تنهایی را ندارم، دلم می خواهد حالا ڪه صمد نیست پیش شما باشم.
یڪ هفته ای می شد در خانه پدرم بودم. هر چند دلتنگ صمد می شدم، اما با وجود پدر و مادر و دیدن خواهرها و برادرها احساس آرامش می ڪردم. یڪ روز در باز شد و صمد آمد. بهت زده نگاهش ڪردم. باورم نمی شد آمده باشد. اولش احساس بدی داشتم. حس می ڪردم الان دعوایم ڪند. یا اینڪه اوقات تلخی ڪند چرا به خانه پدرم آمده ام. اما او مثل همیشه بود. می خندید و مدام احوالم را می پرسید. از دلتنگی اش می گفت و اینڪه در این مدت، چقدر دلش برایم شور می زده، می گفت: «حس می ڪردم شاید خدای نڪرده، اتفاقی افتاده ڪه این قدر دلم هول می ڪند و هر شب خواب بد می بینم.»
ڪمی بعد پدر و مادرم آمدند. با آن ها هم گفت و خندید و بعد رو به من ڪرد و گفت: «قدم! بلند شو برویم.»
گفتم: «امشب اینجا بمانیم.»
لب گزید و گفت: «نه برویم.»
چادرم را سر ڪردم و با پدر و مادرم خداحافظی ڪردم و دوتایی از خانه آمدیم بیرون. توی راه می گفت و می خندید و برایم تعریف می ڪرد.
ادامه دارد...✒️