⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜💜⚜
سهم_من_از_بودنت 🍃
قسمت_چهل_چهار
خود را از دست بچه ها ازاد مےڪنم و دوان دوان با همان سرو وضع ژولیده به سمت تختش ڪہ درحال حرڪت بود،مےروم...
نگاه هاے متعجب و پرسشگرانه جمعیت را به جان مےخرم و با نهایت سرعتم به سمت او مےدوم...
نفس نفس زنان به محناے بیهوش افتاده روے تخت مےرسم...پرستار سرعتش را ڪم مےڪند و اشاره مےڪند،براے لحظه اے تخت را نگه دارند...
نگاهے به سرتا پای غرق در خونابه ام مےاندازد و مےپرسد:با این خانوم نسبتے دارے؟
نفس نفس زنان و با صدایے ڪہ از ته چاه بیرون مےامد،مےگویم:همسـرشم...
تخت او را به سمتے هدایت مےڪنند،من هم همراهشان مےروم...
دست سرد محنا را در دستانم گرفته ام و ارام با اوـنجوا مےڪنم...
پرستار نگاهے به محنا مےاندازد و مےگوید:باردارن؟
نگران سرے تڪان مےدهم ڪہ مےپرسد؟تو هفته چندمه؟
ارام لب مےزنم:پنج ماه،فڪر ڪنم هفته بیست و دوم...
دیگر چیزے نمےپرسد و او را به بخشے مےبرند و مانع از امدنم مےشوند...
احساس خفگے مےڪردم...دڪمه اول پیراهنم را باز مےکنم و استینهایم را تا مچ دست بالا مےدهم...
نگاهے به دستان خونے ام مياندازم و بغض امانم نمےدهد...
به سمت صندلے ها مےروم و روے یڪے از انها مےنشینم...
دستانم را درهم قفل مےڪنم و به زیر چانه ام مےبرم و براے لحظه اي چشم از دنیا فرو مےبندم...
صداے محنا مدام در گوشم مےپیچد...
محنا_میعاد؟
چشمانم پر مےشود،ارام زمزمه مےڪنم:جانه دلم...
دوباره تڪرار صدایش و دوباره بارش اشڪها...دوباره دردهایم،دوباره اه...
دیگر توان ماندن در انجا را ندارم،به سمت دکترے ڪہ از ان بخش خارج مےشود،مےروم...
متوجه حال پریشانم مےشود و لحظه اے صبر مےڪند
+جانم،بفرمایید
_همسرم و چند دقیقه پیش اوردن اینجا،اسمش صدیقیه،یعنی محنا صدیقے...
+اهاا،همون خانومے ڪہ ڪتف و ڪمرش تیر خورده بود...
این را ڪہ نمےگوید،قلبم تیرمےڪشد
لبم را مےگزم و سرے تڪان مےدهم...
مرا به سمتے مےڪشاند و با لحن ترحم امیزے مےگوید:اروم باش پسر،توڪلت به خدا باشه،ما تمام تلاش خودمونو مےڪنیم،الانم دارن میبرنش اتاق عمل...فقط اینڪہ...
سرم را به زیر مےگیرم،دیگر تحمل اینهمه درد و فشار را ندارم،با بیحالے مےپرسم:فقط چے؟
دستان لرزانم را در دستانش مےگیرد و مےگوید:نمےخوام اینو بگم تا ناراحتت ڪنم،ولے خیلے خون ازش رفته،احتمال اینڪہ بره ڪما خیلیه...
قلبم براے لحظه اے نمےزند،بے اختیار از او جدا مےشوم و به سمت دیگر سالن قدم برمیدارم،زانوانم مےلرزند،قدمهایم سست ميشود...
در یڪ چشم بهم زدن،پاے چپم مقابل پاے راستم قرار مےگیرد و مرا به زمین مےزند...
.
.
نویسنده:اف.رضوانے
ادامه دارد.......
🔰 سپاه در همه زمینهها آماده به کار باشد
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار اعضای مجمع عالی فرماندهان سپاه:
🔹️ آمادهبهکاری خودتان را در مواجهه با حوادث بزرگ حفظ کنید. این یکی از خصوصیات سپاه بوده. سپاه از اول که متولد شده، در حوادث بزرگ همیشه در خط مقدم سینه سپر کرده.
در همان دوران اوایل کار که سپاه تازه متولد شده بود، این حوادث گوناگون اطراف کشور، قومیتها و تحریکاتی که میشد، سپاه آنجاها سینه سپر کرد، رفت جلو و آمادهبهکاری خودش را نشان داد.
🔹️ در طول دوران حیات مبارک امام، مسئلهی جنگ تحمیلی پیش آمد، سپاه رفت جلو سینه سپر کرد و آمادهبهکاری خودش را از همان روز اول نشان داد.
🔹️ در حوادث بعد از رحلت امام، حوادث سیاسی اجتماعی، تحریکات گوناگون، هرجایی که هر حادثهای بوده سپاه نشان داده که آمادهبهکار است.
🔹️ نمیخواهم بگویم همهجا عالی عمل شده اما همهجا حضور عالی بوده. این آمادهبهکاری باید در همهی بخشها حفظ بشود، نهفقط در مسائل امنیتی و نظامی؛ در زمینهی اقتصاد مقاومتی، در زمینهی رونق تولید، کمک به محرومین، کمک به مستضعفین؛ اینها مسائل مهم کشور است.
🔺️ سپاه، آمادهبهکاری خودش را بایستی حفظ کند؛ هم در زمینهی خدمترسانی و محرومیتزدایی، هم در زمینهی مقابله با دشمنیها، هم در زمینهی استحکام سازمانی و آمادگیهای علمی و عملی و آگاهیهای سیاسی. ۹۸/۷/۱۰
@Emam_kh
کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود
ثروتمند مغروری به او رسید
و با تکبر گفت:
بکار،که از تو کاشتن است
و از ما خوردن!
کشاورز نگاه معنا داری
به او انداخت و گفت:
دارم یونجه میکارم..
--------------------------
سس_کچاب_خانگی
گوجه یک کیلو( ترش و قرمز و تپل)
پیاز یک عدد
سیر دو حبه
شکر قهوه ای یک قاشق غذا خوری
شکر سفید یک قاشق غذا خوری
سرکه یک استکان
نمک یک قاشق مربا خوری
فلفل سیاه و فلفل قرمز کمی
آرد نشاسته ذرت یک قاشق غذاخوری
آب نصف استکان
ابتدا پیاز را نگینی خرد میکنیم کمی با روغن زیتون یا روغن مایع تفت میدهیم بعد سیر رنده شده را اضافه کرده تفت میدیم تا پیازها سبک شود بعد گوجه رو چهار قاچ کرده و روی پیازها میریزیم در قابلمه رو میزاریم تا گوجه ها نرم و له شوند بعد خاموش میکنیم کمی سرد شود بعد داخل غذساز یا مخلوط کن ریخته کاملا له میکنیم بعد در آبکش فلزی ریخته با دستمون له میکنیم تا پوست گوجه ها رو کاملا جدا کنیم بعد درون الک ریخته تا تخم گوجه ها رو از پوره جدا کنیم حالا پوره ی صاف شده رو درون قابلمه ریخته روی حرارت میزاریم کمی که جوشید شکر قهوه ای و شکر سفید و نمک و فلفلها و سرکه و نیم استکان آب که نشاسته ذرت رو درونش حل کردیم را اضافه میکنیم وتند تند هم میزنیم تا گلوله گلوله نشه اجازه میدیم تا جوشهای ریز بزند و کمی غلیظ شود خاموش میکنیم تا سرد شود
این سس خیلی خوشمزه میشه عین بازاریها حتما درست کنید و خانگیشو استفاده کنید 😋😋
اگه میخواهید سس تند داشته باشید فلفل قرمز زیادی بزنی یا یدونه فلفل چیلی همراه گوجه ها از اول بزا رید بپزه و تندیش رو به سس بده
👈چند نکته در مورد ریشه دار کردن گیاهان در آب
گیاه را بعد از گذاشتن در آب در جای خنک قرار دهید
هفته ای یک یا دو بار اب ظرف را تعویض کنید
آب را به مدت بیست و چهار ساعت کنار بگذارید تا کلر داخل اب ازبین برود و بعد از ان استفاده کنید
اگر از قلمه گیاه برای تکثیر استفاده میکنید
برش انتهای قلمه ساقه حتما بصورت اریب باشد تا گیاه بتواند آب رو راحتتر جذب کند🌱
هر قلمه معمولا باید یک تا سه برگ داشته باشد تا بتواند فتوسنتز کند 😊
قلمه گیری در زمان گلدهی گیاه احتمال موفق شدن قلمه و ریشه زایی گیاه رو کاهش میدهد پس سعی کنید قلمه ها رو در زمانیکه گیاه گلدهی ندارد انجام دهید 😍
@Emam_kh
درمان سینوزیت
بابونه
تخم گشنیز
جاهر نعناع
بادیان رومی
برگ اکالیپتوس
✔️ مواد را مخلوط
و ۱ قاشق از مخلوط را
در ۲ لیوان آبجوش ریخته و بخور دهید
مدت (⑩) دقیقه بخور دهید
@Emam_kh
🍃🌸
⚠️غیبت می تواند به اشکال مختلف انجام گردد:⁉️
👈1- با زبان؛
👈2- با عمل؛ یعنی ادای راه رفتن کسی را در آورد.
👈3- با اشاره؛ مثل آنکه زنی که نزد عایشه آمد و هنگام رفتن، عایشه با دستش اشاره به کوتاهی قد او کرد
و پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: جداً غیبت کردی.
|📚:جامع السعادات مرحوم نراقی، ج2،ص 286.
👈4- در رسانه ؛آیت الله خامنه ای ـ مد ظله العالی ـ فرموده اند:
وسائل مدرن امروز مشمول همین حکم است. خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است،
کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. استماع غیبت شامل همه این ها می شود
دوربین هم همین جور است. چنانچه کسی یک خطایی را از فردی دیده و با دوربین ضبط کرد و آمد یک جایی نشان داد
این هم همان است (شامل غیبت است)
📚|• درس خارج از فقه رهبر انقلاب، تاریخ 8/10/1389
✨شڪرڪه خداهست
🌙اوجبــراڹ تمـام دلتنڪَی ها
✨ومرهــم تمام زخمهاست
🌙هــروقـت دلــت خواست
✨مهمـانش ڪڹ دربهتـریڹ
🌙جـایی ڪھ اومی پسنــدد
✨درقـلــبـت❤️
شبتون آروم و درپناه خدا 🙏
@Emam_kh
﷽❣ سلام_امام_زمانم ❣﷽
سلام آقای من
🍂ساده میگویم زبانم قاصر اسٺ
دلم تنگ اسٺ وچشمم در راهٺ
🍁چشمهایم هر روز محصور و دربند نگاهٺ
ڪہ شاید این روزهابیایی شاید
الهی بیایی ڪ
🔆 بیایی
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Emam_kh
🌹امام_جعفر_صادق(علیہ السلام)
✍شایسته است مؤمن هشت خصلت داشتہ باشد:
•هنگام فتنہ و آشوب با وقار و آرام،
•هنگام بلا و آزمایش بردبار
•هنگام آسایش شکرگزار
•بہ آنچہ خداوند روزی اش کرده، قانع باشد
•دشمنان و مخالفان را مورد ظلم قرار ندهد،
•بر دوستان برنامہ اى تحمیل نکند
•جسمش از خودش خستہ؛ ولى دیگران از او راحت
•و از هر جهت در آسایش باشند.
📚 اصول_کافے_جلد2صفحہ47
سلام🍂🍁
صبح پاییزیی شما 🍁🍂
متبرک به ذکر پرنور🍁✨🍁
🍁صلـوات🍁
بر حضرت محمد (صلوات الله) و
خاندان مطهرش🍁
🍂🍁 اللَّـهُمَّ 🍁🍂
🍂🍁 صَلِّ 🍁🍂
🍂🍁 عَلَى 🍁🍂
🍂🍁 مُحَمَّد🍁🍂
🍂🍁وعلی آلِ🍁🍂
🍂🍁 مُحَمَّد 🍁
@Emam_kh
دوستی نقل میڪرد، یڪی از دوستان مدتی سردرد عجیبی گرفت، مشڪوڪ به بیماری خطرناڪ مغزی بود
دڪتر به او آزمایشات از مغز نوشت
بعد از تحمل استرس طولانی برای اخذ نتیجه آزمایشات و صرف هزینه زیاد، روزی ڪه برای دریافت پاسخ آزمایش با من و یڪی دیگر از دوستان بیمارستان رفتیم
چشمانش و قلبش میلرزید
متصدی آزمایشگاه با اصرار زیاد ما گفت:
شڪر خدا چیزی نیست
از خوشحالی از جا پرید انگار تازه متولد شد متصدی آزمایشگاه به من کاغذ سفیدی داد و گفت: این هم نتیجه آزمایش تو
چیزی نیست شڪر خدا سالم هستی
در علت این ڪار او عاجز ماندم
متصدی ڪه مرد عارفی بود گفت:
دوستت بعد از تحمل استرس و هزینه مبلغ زیاد، الان ڪه فهمید سالم است، دیدی چه اندازه خوشحال شد و اصلاً ناراحت نشد هزینه ڪرده بود.
پس من و تو ڪه سالم هستیم
اگر واقعاً خدا را شاڪر باشیم
باید الان دست در جیب برده حداقل یڪ صدم هزینهای ڪه دوستمان ڪرد تا فهمید سالم است، صدقهای به شڪرانه این نعمت الهی بدهیم ڪه بدون صرف استرس و پول، فهمیدیم مغزمان سالم است و بیماری نداریم ...
《الشَّيْطانُ يَعِدُڪُمُ الْفَقْرَ》
سوره بقره، آیه ۲۶۸
شیطان با وعده و ترساندن شما از فقر
مانع انفاق و بخشش شما
و دیدن نعمتهای الهی میشود.
〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
@Emam_kh
✨🌸✨
✍شهید ابراهیم همت
"هر کس که بیشتر برای خدا کار کرد، بیشتر باید فحش بشنود. ما باید برای فحش شنیدن ساخته بشویم ؛ برای تحمّل تهمت و افتراء و دروغ ؛ چون ما اگر تحمّل نکنیم ،باید میدان را خالی کنیم"
@Emam_kh
یمن؛ ۱۰ سال بعد از ۸۸
جوان ۱۱ مهر ۹۸
حسین قدیانی: وسط فتنه ۸۸ یکی از دوستان روزنامهنگار، عکسی از موبایلش نشانم داد که واقعا دردآور بود! نگو "علی عبداللهصالح" که نه علی بود، نه عبدالله و نه صالح، در اوج خوشرقصی برای آمریکاییها و صدالبته در چیپترین کار ممکن، برداشته اسم یکی از خیابانهای صنعا را به نام "ندا آقاسلطان" گذاشته! "شارع ندیسلطان" را با همین رسمالخط در گوگل سرچ کنید؛ هست هنوز عکس مدنظر! من قطعا با #ندا_آقاسلطان مشکل ذاتی ندارم و اتفاقا او را تنها یک "قربانی" میدانم که جانش را در نیرنگ پیچیده و مرکب انگلیسیهای حامی فتنهگران سال ۸۸ از دست داد یا اقلا مصداق همان مثل که "در آتش فتنه، خشک و تر با هم میسوزند!" بحثم بر سر کینه عجیب و غریب و بلکه شتری حاکم #یمن آن روزها از مردم ایران و نظام #جمهوری_اسلامی است که حتی از آلخلیفه و آلسعود هم زد جلو و کاری که آنها در بحرین و عربستان نکردند، این بابا در پایتخت یمن انجام داد و هنوز ندا در #تهران نمرده، خیابانی را در #صنعا زد به نامش! تا این حد بدبخت! القصه! دوستی که آن عکس را نشانم داد، بعدش چیزی گفت که یک آن به همه چیز شک کردم! بندهخدا میگفت: "ما را باش که مستند به برخی روایتها و احادیث، توهم زده بودیم در آخرالزمان، اخبار خوبی از سرزمین اویس قرنی یعنی یمن میشنویم! اخبار خوب حالا بخورد پس سرمان؛ بگو با این تصویر چه کنیم؟!" کات! ۲ سال بعد از آن حرکت سخیف که مرزهای دخالت در امور یک کشور را رسما جابهجا کرد، جناب آقای "نهعلی نهعبدالله نهصالح" چنان به درک اسفلالسافلین واصل شد که بیا و ببین! و بیا و ببین که ۱۰ سال بعد از ۸۸ چه عطر خوشی و چه اخبار دلنوازی از شیربچههای انصارالله یمن به ما و تمام جهانیان مخابره میشود! هنوز دود آتش آرامکو در آسمان حجاز است که رونمایی شد از "فتحالفتوح نجران" با آن همه خبر ریز و درشت بعدش که حقیقتا مایه بهجت دوستان مقاومت در کل هستی شد! غرض آنکه به توبههای فراوان احتیاج مبرم داریم، ما آدمهای ضعیفالایمان که گاهی ناخواسته فکر میکنیم خدا فراموشمان کرده! لطفا ببینید دست قدرت الهی را که ظرف ۱۰ سال چگونه تصاویر ارسالی از یمن را به نفع انقلاب اسلامی ورق زد! آری! خدایی که این همه خامنهای به حمایتش و به عنایتش متکی است، چنین قدرتی دارد! حالا حتی ترامپ و بنسلمان هم خوب میدانند حضرت سیدعلی دقیقا و عینا "ولی امر مسلمین جهان" است! تازه این آقای ماست! تو ببین آقای آقای ما چه خواهد کرد در قلوب مردمان، وقتی تشکیل حکومت دهد! جا دارد مجددا ایمان بیاوریم به خدا...
حسین_قدیانی
@Emam_kh
اولین پنجشنبه صفرو ياد درگذشتگان😞
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🙏التماس دعا 🙏
@Emam_kh
‼️وظیفه مردم نسبت به اقدامات غیر قانونی دیگران
🔷س 1807: کسی که پدرش اجناس را غیر قانونی وارد کشور می کند و این کار به اقتصاد کشور آسیب می زند؛ آیا وظیفه ی او اطلاع رسانی به نهادهای مربوطه هست؟
✅ج: در هر صورت وظیفه ی فرزند با وجود شرایط امر به معروف و نهی از منکر امر و نهی زبانی است و در صورت نیاز به مراتب بالاتر، موضوع را به مسئولان مربوطه در نیروی انتظامی و قوه قضائیه ارجاع دهد.
رماتیسم
پزشکان به این نتیجه رسیدند که جهت تسکین درد رماتیسم فلفل سیاه را با روغن زیتون مخلوط نموده و به جایی که درد می کند بمالند
@Emam_kh
⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜💜⚜
سهم_من_از_بودنت 🍃
قسمت_چهل_پنج
یڪ هفته از نبودنت مےگذرد و از میعادت هیچ نمانده جز،یڪ جسم بیروح...
تو تمام من بودے و حالا مانند یڪ تڪه گوشت،بے تحرڪ افتاده اے روي تخت...
اصلا حاله من به درڪ...مادرت را دیدي ڪہ چطور اب شده؟ یا برادرت امیرمهدے ڪہ تمام دردهایش را در سینه مےریزد...
ان از پدر این هم از خواهر...
جانه دلم،هرچقدر هم ڪہ دوستت بدارم،بازهم نمےتوانم حلالت ڪنم،حالا خودت مےدانے،اگر تمام دنیاهم حلالت ڪنند،من حلالت نمےڪنم،نه فقط من،ان بچه در شڪمت هم حلالت نمےڪند...
حالا مےخواهے بروے برو،اما قبل از رفتن به اندازه یڪ دقیقه بیدار شو و بگو به چه قیمتے؟به چه قیمتے از جانت،همسرت،فرزندت گذشتے؟
هنوز چیزے مشخص نیست،نه ماندنت معلوم است،نه رفتنت...
اما من اسماني هارا خوب ميشناسم...
تو ادم ماندن در زمین نبودے جانم،این روزها ڪہ تنها قلبت مےزند براے فرزندت،مےگذرد،من دل خوش نمےڪنم،امید نمےبندم به روزهایے ڪہ قرار است باشے...
چون میدانم،تو ادم ماندن نیستے،از همان اول هم نبودے،تو دنبال بال و پر بودے تا پر بکشے و تا اسمان عروج ڪنے...
باشد برو،اما این را بدان،اینجا هنوز هم یڪ مرد قلبش برایت مےزند،مبادا از او بخواهے قلبش را به نام دیگرے بزند!
خیالت از بابت مهدیارمان هم راحت باشد،برایش هم مادر مےشوم،هم پدر...
جانه دلم،نگران من و حاله اشفته ام هم نباش،نگران من و قلبے ڪہ شڪسته هم نباش،اصلا مرا نبین،برو تا اسمان پر بڪش...
من نمےخواهم مانع پریدنت باشم،نمےخواهم چون قول دادم و قرار است بمانم پاے عهدے ڪہ سرانجام به اسمان ختم مےشد...
به گذشته برمیگردم،همان اولین شبے ڪہ براے هم شدیم...
صدایت در ذهنم مےپیچد و مانند خنجرے تڪہ تڪہ مےڪند،وجودم را...
مےگویم:تو چرا نخوابیدے؟
سربه زیر مےگیرے،لب پایینت را مےگزے ،لپهایت گل مےاندازد و بدون اینڪہ نگاهم ڪنے،ارام لب مےزنے:باید حتما بگم؟
نیشخندے میزنم و مےگویم:بلهه
براے لحظه اے خیره مےشوے در چشمانم و مےگویے:یه نفرے از اون روزے ڪہ وارد زندگیم شده،باعث شده خوابم از چشام بره...
به زمان حال برمےگردم،نم چشمانم را مےگیرم و با بغض مےگویم:میشه بازم نخوابے؟!
دوباره جنگ راه مےافتد بین عقل و عشق...
عقلے ڪہ مےگوید:نگذار برود و عشقے ڪہ مےگوید:مانع رفتنش نشو...
عزیزم این حرفها و اشڪهایم را نادیده بگیر...
این زمانه شهید بسیار دارد اما شهیده نه...برو و الگو باش براے دختران سرزمینت،برو جان ببخش بر واژه حیا ڪہ این روزها مرده در بین دختران...
برو من و پسرت را ندید بگیر،چرا ڪہ رفتن و پر ڪشیدن بیشتر به تو مےاید...
دوباره یاد حرفهایت مےافتم
محنا:نمیدونم چرا حیا یه چیز گمشده اس بین اڪثر دخترا؟حالا با اون خانوم بدحجاب و بےحجاب کارے ندارم،مسئلم همین بعضے از چادرے نماهان! ڪجاے ڪار میلنگه؟ یه چیز بگم؟میبینے این پسرا یهو اینقدر متحول میشن،جورے ڪہ اخرش یه شهید میاد بغل اسمشون،اینا تو زمان خودشون از جنس خودشون،خیلیا رفتن ،یا موندن و شهید شدن...اینا دیدن و درڪ ڪردن و پر ڪشیدن،اما دخترا نه...شاید یڪم تحت تاثیر قرار بگیرن،اما باز نمیشه،چون یڪے از جنس خودشون تو زمان خودشون،مثل خودشون نبوده ڪہ پرڪشه و اینا پریدنشو ببینن...این زمونه یه شهیده ڪم داره...یڪے ڪہ بره و دلارو هوایے ڪنه..یڪے ڪہ همرو یاده مادرمون زهرا بندازه...اونیڪہ واقعا عاشق باشه رو هرجا ڪہ باشه میبرنش،چه تو رزم باشه،چه تو راه دانشگاه باشه،چه میخواپ تو راه مدرسه باشه،یا نه اصلا جاے دیگه...عاشق که باشے نگاه نمیڪنن ڪجایے و چیڪار مےڪنے،مادرے،پدرے،ميبرنت...
این روزا دخترا خیلے دم از شهادت مےزنن،فقط یه چیزو فراموش ڪردن،ڪافیه زهرا گونه زندگے ڪنے،اونوقت زهرا گونه میبرنت...فقط باید مادرے شے...باید اقتدا ڪنن به مادرمون زهرا،تا اقتدا نڪنن وضع همینه،ول معطلن
.
.
نویسنده:اف.رضوانے
⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜💜⚜
سهم_من_از_بودنت 🍃
قسمت_آخــــر
ڪناره تختش نشسته ام و مدام براے او و مهدیارمان حرف مےزنم...اخر دڪتر ڱفته ڪہ تمام شرایط را براے رشد جنین محیا ڪنیم...
باید ڪسے باشد تا با او مادرانه حرف بزند،اما نیست و این وسط تنها حرفهاے پدر پسرے است ڪہ رد و بدل مےشود...از تو میگویم،از زیبایے ات،از مهربانے ات،از بهترین همسرعالم بودنت...از فرشته اے مےگویم ڪہ قرار است تنهایمان بگذارد...
دست ميبرم و دستش را به داخل دستم هدایت مےڪنم و ارام مےفشارم و لب مےزنم:میشه دوباره این دستا جون بگیرن و این انگشتا بیان بین انگشتامو دستمو فشار بدن...میشه؟
چشم از دستانت مےگیرم و دانه به دانه نفسهایت را مےشمارم...
ڪلافه مےشوم،مانند دیوانه ها...
اینبار مےگویم:من اینقدر حرف زدم،چرا تو چیزے نمےگے؟چرا جوابمو نمیدے؟منو عادت نده به حرف زدن و جواب نشنیدن،من وقتے حرف مےزنم و چشات تو چشام نیس،همه چیز از یادم میره،من وقتے حرف میزنم و چشات بسته اس و سڪوت ڪردے،دیوونه مےشم،ببین این بچه دلش براے صداے مامانش تنگ میشه ها؟همش که نمیشه باباش حرف بزنه،پس تو ڪے قرار باهاش حرف بزنے؟
صداے نفسهایش حواسم را بهم مےریزد،قلبش مدام پشت هم بر سینه مےڪوبد...هول ميڪنم و خیره مےشوم به دستڱاه و تجهیزاتے ڪہ بالاے سرت قرار گرفته،هراسان از اتاق خارج مےشوم،دڪترے به همراه چند پرستار به سمت اتاق مےایند،چهره اشفته ام را ڪہ مےبینند سرعتشان را بیشتر مےڪنند...
صداے بلند دڪتر مرا به خود مےاورد
مرا با شدت تمام ڪنار مےزنند و پرده را مےڪشند...
+مادر باید احیا شه...
روح داشت از تنم جدا مےشد،دیگر صداے قلبم را نمےشنیدم،خیره شده بودم به نقطه اے ڪور...نه صدایم در مےامد،نه اشڪے مےریختم...
یڪ نیست مرا احیا ڪند؟
ایهالناس مادرش ماندنے نیست...
در اتاق باز مےشود و او را به بخش دیگرے منتقل ميڪنند...
دڪتر به سمتم مےاید و ارام لب مےزند:اقای امینے،ما تمام تلاشمونو براے موندن هردوشون مےڪنیم،نگران بچه نباشین،فقط براے زنده موندن مادر دعا ڪنید...
انگار ڪہ اب داغ روے سرم ریخته باشند،سوختم...
چقدر زود مدت باهم بودنمان به پایان رسید،چقدر زود تنهایم گذاشتے!
این بود به پاے هم پیرشدنمان؟
خیلے خودخواه بودے ڪہ رفتے و نماندے تا رفتنم را ببینے!
باشد،محبوب من...
زیباترینم تو را به دست مادرمان زهرا مےسپارم...
خودمانیم،به ارزویت رسیدے!
فقط دعا ڪن من هم به ارزویم برسم،هم دوباره به تو...
اینجا ڪسے جز علے(ع) نمےفهمد مرا...
غم فاطمه اش ڪمرش را شڪست...
محنا جانم،قرار بود من علے وار زندگے ڪنم و تو فاطمے وار...
تو رفتے و مادر گونه پر ڪشیدے و حالا من هم علے وار با نبود محنایم مےسازم...
سر بلند مےڪنم،صداے گریه ڪودڪے تمام فضا را پر مےڪند...
تو مےروے و او مےاید..
چشمانم اشڪ مےشوند و لبانم مےخندند...
جانه دلم مادر شدنت مبارڪ!
صداے اشنایے مرا مےخواند...
برمےگردم...
چادرے سفید بر تن ڪرده اے و صورت همچون قرص ماهت را با ان قاب گرفته اے و به روے ماه کودڪے ماه تر از خودت لبخند مےزنے و مےگویے:پدر شدنت مباارڪ،اقا میعاد...
اے ڪاش این دل دیوانه ام هم بال و پرے داشت تا بسویت مےپریدم
این اشفتگے هایم را نبینم،ارامم انقدر ارام ڪہ گاهے فراموش مےڪنم،زنده ام
از تمام بودنت فاصله سهم من است
بے تو بودن هم شبیه
با تو بودن
مشڪل است
.
نویسنده:اف.رضوانی
پـــایــــــان
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
السلامعلیڪیاعلےبنموسےالرضاعلیہالسلام
َصــــــــــلوات خاصه امام هشتم به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات👇
✨اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک✨
@Emam_kh
💢شکست طرح ترور حاج قاسم سلیمانی
🔹🔸حجت الاسلام حسين طائب رئیس سازمان اطلاعات سپاه از شکست طرحی برای ترور سرلشكر قاسم سلیمانی خبرداد و گفت تمام اعضاي اين تيم ترور دستگير شدند.
♦️در این طراحی قرار بود، تیم تروریستی وابسته و اجیر شده با ورود به کشور در ایام فاطمیه، محلی در جوار حسینیه مرحوم پدر سردار سلیمانی را خریداری کرده و با استقرار در آن ۳۵۰ تا ۵۰۰ کیلو مواد منفجره را تهیه و از طریق ایجاد کانال در زیر حسینیه قرار دهند.
♦️آنها با این اقدام شوم درصدد بودند یک جنگ مذهبی را راه اندازی و بگویند مسئله انتقام داخلی بوده است.
♦️به فضل الهی برغم برنامه ریزی چند ساله به سد هوشمندی و هوشیاری فرزندان ملت ایران برخورد و قبل از اقدام در تور اطلاعاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفتند.
♦️اعضای این تیم پس از دستگیری گفتند می خواستیم عملیات ایام فاطمیه را به ایام محرم و تاسوعا و عاشورا بیاوریم تا با ترور سردار سلیمانی اتفاق بزرگی را برای بر هم زدن اوضاع داخلی و افکار عمومی رقم زنیم.
@Emam_kh