eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
17هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 برای رفع و درمان عفونت از چه دمنوشهایی میشه استفاده کرد؟ ♻ بهترین دمنوشها برای جایگزین مصارف آنتی_بیوتیکی میتوان از دمنوش نعنا، پونه، آویشن، مرزنجوش، چای کوهی، پولک استفاده کرد. توجه داشته باشید که این دمنوشها درمان و دارو هستند و آنها ممکن است بسته به مزاج و شرایط در هر فرد متفاوتی ایجاد شود. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۰ میلیون پول میخواستند! جواد خیابانی؛ بعضی از هنرمندان و فوتبالیست‌ها ۳۰ میلیون پول میخواستند تا در برنامه شرکت کنند! پ:ن:حالا دیدید این جماعت فقط به فکر لاشخوری خود هستن تو ماجرای هواپیما ی اوکراینی بقول خودشون گفتن میخواهیم کنار مردم باشیم!!و اون همه تهمت به نظام زدن و صداو سیما را تحریم کردن ...اگه راست میگفتن الان لا اقل میومدن وسط میدان کنار مردم، نه اینکه بگن پول بده #سلبریدی_لاشخور #کرونا @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پوتین شخصا سرزده میره داروخانه‌ها تا مطمئن بشه ماسک و محلول ضدعفونی باشه! ما هم اینجا رئیس جمهور داریم از وقتی کرونا اومده غیب شده و خوشحاله که هفته‌ای دوبار جلسات هیئت دولت رو با موضوع کرونا شروع میکنه 😐 @Emam_kh
🔴ترامپ یکشنبه را روز ملی دعا و نیایش اعلام کرد 🔹ترامپ در توییتی نوشت: افتخار بزرگی برای من است که یکشنبه ۱۵ مارچ را به عنوان روز ملی دعا و نیایش اعلام کنم. 🔹ما کشوری هستیم که در طول تاریخ در زمانهایی مانند الان برای محافظت به قدرت خداوند روی آورده ایم. ▪️پی نوشت: حال اگر مراجع ما در این وضعیت یک روز را روز دعا اعلام می کردن برای رهایی از کرونا چقدر الذین فی قلوبهم مرض ها و هوادارانشان این مطلب را به سخره می گرفتند. @Emam_kh
“دل دل می کنم علی! دلم برای دیدن صورتت تنگ شده!” تو را برای من می آورند. در تابوتی که پرچم سه رنگ رویش را پوشانده، تاج گلی که دور تا دروش بسته شده، آرام خوابیده ای. آهسته تو را مقابلمان می گذارند. می گویند خانواده اش… محارمش نزدیک بیایند! زیر بازوهای زهرا خانوم را زینب و فاطمه گرفته اند. حسین آقا بی صدا اشک می ریزد. علی اصغر را نیاورده اند. سجاد زودتر از همه ی ما بالای سرت آمده. از گوشه ای می شنوم. – برادرش روش رو باز کنه! دنبالشان می آیم… نزدیک تو. قابی که عکس سیاه و سفیدت در آن خودنمایی می کند، می آورند و بالای سرت می گذارند. نگاهت سمت من است. پُر از لبخند. نمی فهمم چه می شود. فقط نوا تمام ذهنم را در دست گرفته و نگاه بی تابم خیره است به تابوت تو. می خواهم فریاد بزنم: “خب باز کنید. مگه نمی بینید دارم دق می کنم!” پاهایم را روی زمین می کشم و می روم کنار سجاد می ایستم. نگاه های عجیب اطرافیان آزارم می دهد. “چیزی نشده که! فقط… فقط تمام زندگیم رفته… چیزی نشده… فقط هستی من اینجا خوابیده… مردی که براش جنگیدم… چیزی نیست… من خوبم. فقط دیگه نفس نمی کشم! همراز و همسفر من… علی من!… علی!” سجاد کنارم زمزمه می کند: گریه کن زن داداش… توی خودت نریز. “گریه کنم؟ چرا!؟… بعد از بیست روز قراره ببینمش…” سرم گیج می رود. بی اراده تکانی می خورم که سجاد به آرامی چادرم را می گیرد و کمک می کند تا بنشینم. درست بالای سر تو! کف دستم را روی تابوتت می کشم. خم می شوم سمت جایی که می دانم صورتت قرار دارد. – علی! لب هایم را روی همان قسمت می گذارم. چشم هایم را می بندم. – عزیز ریحانه! دلم برات تنگ شده بود! سجاد کنارم می نشیند. – زن داداش اجازه بده! سرم را کنار می کشم. دستش را دراز می کند تا پارچه را کنار بزند. التماس می کنم. – بذارید من این کار رو بکنم. سجاد نگاهش را بر می گرداند تا اجازه بالا سری ها را بگیرد. اجازه می دهند. مادرت آنقدر بی تاب است که گمان نمی رود بخواهد این کار را بکند. زینب و فاطمه هم سعی می کنند او را آرام کنند. خون در رگ هایم منجمد می شود. لحظه ی دیدار… پایان دلتنگی ها… بعد از بیست روز می خواهم ببینمت. دست هایم می لرزد. گوشه پرچم را می گیرم و آهسته کنار می زنم. نگاهم به چهره ات می افتد. زمان می ایستد. دورت کفن پیچیده اند. سرت بین انبوهی پارچه و پنبه است. پنبه های کنار گونه و زیر گلویت هاله سرخ به خود گرفته اند. ته ریشی که من با آن هفتاد و پنج روز زندگی کردم تقریباَ کامل سوخته. لب هایت ترک خورده و موهایت هنوز کمی گرد و خاک رویش مانده. دست راستم را دراز می کنم و با سر انگشتانم آهسته روی لب هایت را لمس می کنم. دلم برای لبخندت تنگ شده بود! آنقدر آرام خوابیده ای که می ترسم با لمس کردنت، شیرینی اش را بهم بزنم. دستم کشیده می شود سمت موهایت. آهسته نوازشت می کنم. خم می شوم. آن قدر نزدیک که نفس هایم چند تار از موهایت را تکان می دهد. “دیدی آخرش چی شد!؟ تو رفتی و من…” بغضم را قورت می دهم. دستم را می کشم روی ته ریش سوخته ات. چقدر زبر شده! “آروم بخواب… سپردمت دست همون بی بی که به خاطرش پر پر شدی… فقط… فقط یادت نره روزمحشر… با نگاهت منو شفاعت کنی!” انگار خدا حرف ها را برایم دیکته کرده. صورتم را نزدیک تر می آورم. گونه ام را روی پیشانی ات می گذارم… “هنوز گرمی علی!” جمله ای که پشت تلفن تأکید کرده بودی را به یاد می آورم. “هرچه شد گریه نکن… راضی نیستم!” تلخ ترین لبخند زندگی ام را می زنم.” گریه نمی کنم عزیز دلم… از من راضی باش.. ازت راضی ام…”
– ببخش علی!…اینها اشک نیست… ذره ذره جونمه… نگاهم خیره می ماند. تداعی آخرین جمله ات، در ذهنم نقش می بندد. “می خواستم بگم دوستت دارم ریحانه!”    چشم هایم را باز می کنم. پشتم یک بار دیگر می لرزد از فکری که برای چند دقیقه از ذهنم گذشته بود. سرما به قلبم می نشیند و دلم کم مانده از حلقم بیرون بیاید. به تلفن همراهم که در دستم عرق کرده، نگاه می کنم. سجاد پشت خط با عجله می گفت که باید مرا ببیند… چه خیال سختی بود دل کندن از تو! به گلویم چنگ می زنم. “علی نمی شد دل بکنم. فکرش منو کشت چه برسد در واقعیت.” روی تخت می نشینم و به عقیق براق دستم خیره می شوم. نفس های تندم هنوز آرام نگرفته. خیال آن لحظه که رویت خاک ریختند، دیوانه ام کرد. دستم را روی سینه ام می گذارم و زیر لب می گویم: آخ… قلبم علی! بلند می شوم و در آیینه قدی اتاق فاطمه به خودم نگاه می کنم. صورتم پر از اشک و لب هایم کبود شده. خدا خدا می کنم که فکرم اشتباه باشد. “علی خیال نکن راحته عزیزم… حتی تمرین خیالیش برام سخته!” بعد از شام همه زود خوابیدند. من منتظر سجاد بودم تا ببینم چه کارم دارد اما شب به نیمه رسیده و هنوز به خانه نیامده. فاطمه در رختخواب غلت می زند و سرش را مدام می خاراند. حدس می زنم گرمش شده. بلند می شوم و کولر را روشن می کنم. اضطراب همه ی بدنم را می گیرد. لب به دندان می گیرم و زیر لب می گویم: خدایا خودت رحم کن… همان لحظه صفحه گوشی ام روشن می شود و دوباره خاموش… روشن،خاموش. اسمش را بعد از مکالمه سیو کرده بودم “داداش سجاد” لبم را با زبان تر می کنم و آهسته، طوری که صدایم را کسی نشنود جواب می دهم: بله؟ – سلام زن داداش… ببخشید دیر شد. عصبی می گویم: ببخشم؟ آقا سجاد دلم ترکید. گفتید پنج دقیقه دیگه میاید. حالا نصف شبه! لحنش آرام است: شرمنده! کار مهمی داشتم. حالا خودتون متوجه می شید. قلبم کنده می شود. تاب نمی آورم. بی هوا می پرسم: علی من شهید شده؟ مکثی طولانی می کند و بعد جواب می دهد: نشستید فکر و خیال کردید؟ خودم را جمع و جور می کنم و می گویم: دست خودم نبود. مردم از نگرانی! – همه خوابن؟ – بله! – خب پس بیاید در رو باز کنید. من پشت درم. متعجب می پرسم: درِ حیاط؟ – بله دیگه. – الآن میام. تماس قطع می شود. به اتاق فاطمه می روم و چادرم را از روی صندلی میز تحریرش بر می دارم. چادرم را روی سرم می اندازم و با عجله به طبقه پایین می روم. دمپایی پایم می کنم و به حیاط می دوم. هوا ابری است و باران نم نم می بارد. خودم را آماده شنیدن تلخ ترین خبر زندگی ام کرده ام. پشت در که می رسم یک دم عمیق بدون باز دم می کشم و نفسم را حبس سینه ام می کنم. تداعی چهره سجاد همان جور که در خیالم بود با موهایی آشفته… و بعد خبر پریدن تو. ابروهایم درهم می رود. “اون فقط یه فکر بود…آروم باش ریحانه!” چشم هایم را می بندم و در را باز می کنم. آهسته و ذره ذره. می ترسم با همان حال آشفته سجاد را ببینم. در را کامل باز می کنم و مات می مانم. در سیاهی شب و سوسو زدن تیر چراغ برق کوچه، که چند متر آن طرف تر است، لبخند پر دردت را می بینم. چند بار پلک می زنم. حتماً اشتباه شده. یک دستت دور گردن سجاد است. انگار به او تکیه کرده ای. نور چراغ برق، نیمی از چهره ات را روشن کرده. مبهوت و با دهانی باز یک قدم جلو می آیم و چشم هایم را تنگ می کنم. یک پایت را بالا گرفته ای. حتماً آسیب دیده. پوتین های خاکی که قطرات باران میخواهند گِلش کنند. لباس رزم و نگاه خسته ات که برق می زند. اشک و لبخندم قاطی می شوند. از خانه بیرون می آیم و در کوچه مقابلت می ایستم. باورم نمی شود که خودت باشی! ادامه_دارد 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️ ⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜ َ ✍ترجمه: ☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️ 💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫 الهـــــــــــــے آمیݧ التمــــــــــاس دعــــــــــا ✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨ 📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿 @Emam_kh
77 استاد پناهیان رگ خواب شما رضایت اهل بیته ، بخدا قسم به هر کدوم شما بگن کاراتون مورد رضایت امام زمان (عج) نیست دق میکنید . اگه قبوله من یه روایت خوشگل برات بخونم صفا کنی❓ قبوله اقا ❓ بله...... ✅ 🔴 فرمود تو از دوستان خاص ما نیستی ، اگر مردم شهرت هزار نفر یا بیشتر باشند اونوقت همه به تو لبخند زدند و گفتند تو آدم خوبی هستی ، خوشحال بشی ، مردم شهرت برگردند بیخود به تو بگن تو آدم بدی هستی و تو ناراحت بشی . تو چیکار به حرف مردم داری ❓ کسی از دوستان خاص ماست که مستقل باشه ، ✅ خودش محکم وایساده دیگه ، چیکار داره کسی تحویلش بگیره یا نگیره . ✅ مستقل بودن و کجا تجربه کنیم ❓ اونجایی که همه مهمونا نشستن تو خونه ، موذن میگه ، الله اکبر .... میگی من کار دارم الان میخوام نماز بخونم ... آخه ، الان مهمون هست ، آخه ناجوره ، آخه ضایعه ... اینا چیه میگی ❓ حتی نمیخواد دیگرانم دعوت بکنید ، به مهمون میگی ، شما این میوه رو میل بفرمایید ، 🍊🍋 اینم یه مجله ، اینم یه روزنامه ، 📖📰 من دو دقیقه کار دارم برم و برگردم ، میگه کجا ❓ میگی نمازم و اول وقت بخونم ، من بنده هستم ، من عبدم . اربابم فرمان داده من باید برم ، من مثل شما آزاد نیستم عزیز دلم فدات بشم . ✅🔰 مثلا ها ... اگه رفیق جون جونیت بود راحت باش باهاش ، بگو دو دقیقه اینجا باش تا من نمازم و بخونم و برگردم . آقا چرا من نماز بخونم اون نخونه ❓ شاید خدا از اون نمیخواد ، شاید اون بنده ضعیف خداست ، تو چیکار داری سر نماز دعاشم بکن برگرد بهش لبخندم بزن . 😊 چیکار داری ❓ کار تو اثرش و روی اون میگذاره . میگه عجب آدم مستقلی ، چقدر قرصه . چرا ما به هم دیگه نگاه میکنیم برای نماز خوندن ❓ مستقل باشیم رو پای 👣 خودمون بایستیم ادامه دارد... 🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂
قهرمان المپیک ، پرستار مردم ایشون کمیل قاسمی ملی پوش اسبق کشتی و دارنده مدال های طلا و نقره المپیک هستن که در رودسر در شرق استان گیلان در حال جهاده... مقایسه شود با سلبریتی ها @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 از لیسیدن ضریح تا روغن بنفشه و ادرار شتر! 🎥 فیلم بالا را ببینید؛ چالش لیس توسط خبرنگار سوئیسی و مراسم نوشیدن ادرار گاو! 🔹ماجراهایی از جنس ، و "ادرار شتر" که از سوی تعدادی از مسلمانان یا ایرانیان برای برخی بیماری‌ها تجویز شده، دستمایه طنز و تمسخر اسلام و ایران شده است، اما تجویز "ادرار گاو" و مراسم دسته‌جمعی ادرارنوشی توسط هندوها برای مقابله با ، هیچوقت در جهان و رسانه‌های دنیا موجبات طنز و تمسخر هندو را فراهم نمی‌کند؛ میدانید چرا؟ 🔹چون مسئله اصلی دنیا و امپراطوری رسانه‌ای صهیونیسم، اسلام است؛ هر نقطه ضعفی از مسلمین گیر بیاید براحتی با آبروی اسلام و مسلمین بازی می‌شود اما اگر از سایر مکاتب و ادیان آسمانی و غیره باشد، ضریب نمی‌گیرد. 🔹کاش ما مسلمین اهمیت جایگاه اسلام را در جهان ببینیم و بفهمیم درگیر یک نبرد تاریخی هستیم و مواظبت کنیم که کوچکترین نقطه ضعف موجب سوءاستفاده دشمنان می‌شود. چه لیسیدن ضریح باشد چه روغن بنفشه چه ادرار شتر! داود_مدرسی_یان @Emam_kh
رفع سرگیجه 🔺در اغلب موارد، گوش باعث سرگیجه می‌شود؛ پس برای درمان سرگیجه باید به دنبال رد پایی از مشکلات در گوش باشیم. مشکلاتی مانند ایجاد مایع در گوش، آسیب گوش میانی یا… ممکن است در گوش رخ دهند و به دنبال آن، سرگیجه ایجاد شود. 🔺زنجبیل از جمله گیاهان مفید برای درمان سرگیجه است؛ چرا که زنجبیل کمک زیادی به جریان مناسب خون در مغز و سایز اندام‌های بدن می‌کند. 🔺این ماده پر خاصیت می‌تواند علائم بیماری‌های حرکتی را تسکین دهد و همچنین برای درمان حالت تهوع بارداری موثر است. شما می‌توانید زنجبیل را به اشکال مختلف مصرف کنید. 🔺برای درمان سرگیجه زنجبیل تازه یا خرد شده را به رژیم غذایی خود اضافه کنید یا چای زنجبیل بنوشید. همچنین می توانید از مکمل‌های زنجبیل نیز استفاده کنید. 🔺 یک تکه کوچک زنجبیل تازه را بجوید یا اینکه مقداری از آب آن را بنوشید.نوشیدن چای زنجبیل چند بار در روز به جلوگیری از سرگیجه کمک می‌کند. @Emam_kh
🔴چرا دستگاه قضایی با دروغگوها یکسان برخورد نمیکند؟ ‏محمود صادقی با اعلام مثبت شدن تستش مردمو می ترسوند، دهباشی هم با دروغ علیه روحانیت قم نفرت پراکنی کرد، مدیر سایت انتخاب با یه دروغ دیگه اذهان عمومی رو تشویش کرد و اون زنه گمنام هرمزگانی هم با پرکردن فیلم دروغ با لباس پرستاری! اما این وسط فقط با اون زنه گمنام هرمزگانی برخورد شد و بازداشتش کردند اما این دروغگوهای اسم و رسم دار و مشهور هیچ کدام نه بازداشت نشدند و نه برخورد اساسی و همچنان دارن به کارشون ادامه میدن.... سوالی که برای افکار عمومی پیش می آید اینست که چرا یه آدم سیاسی مشهور و گردن کلفت ،یه سلبریتی مشهور و پر فالوور یا فلان کانال پر مخاطب تحت پوشش فلان جریان آلوده امنیتی منحرف میتوانند راحت دروغ بگویند و افکار عمومی را بارها فریب بدهند ،در زمین جنگ شناختی به نفع دشمن کار بکنند اما هیچ برخورد اثرگذار امنیتی و قضایی با آنها نشود ،ولی یک آدم گمنام و ناشناخته در فلان شهر دور افتاد بخاطر ارتکاب جرمی شبیه همین افراد سریعا تحت پیگرد قانونی و بازداشت قرار میگیرد؟ افکار عمومی انتظار دارند همانطور که دستگاه قضایی در حوزه اقتصادی با شاه مهره ها و گردن کلفت ها خوب برخورد میکند ،در حوزه رسانه و جنگ روانی و شناختی هم با شاه مهره ها و گردن کلفت ها یک برخورد اساسی و عبرت آموز بکند..... "سعید درخشان" @Emam_kh
✏مواد لازم  : 🔸یک کیلو گندم 🔸3 کیلو آرد نان سنگک ♨طرز تهیه : 🔹گندم را تمیز کرده و بشویید. مدت سه روز آن را در آب خیس کنید و طی این مدت چند بار آب آن را عوض کنید تا نوک گندم جوانه بزند. سپس آن را در دستمالی تمیز و  خیس بریزید تا ریشه درآورد. بعد از درآوردن ریشه آن را در چند عدد سینی پهن کرده و پارچه ای خیس روی آن بیندازید تا گندم ساقه نقره ای بزند. 🔹بعد گندم نقره ای شده را آسیاب کنید. مقداری آب روی آن بریزید و خوب مخلوط کنید. سپس از صافی رد کنید به طوری که شیره از پوسته گندم درآید. چون شیرینی سمنو از همین  شیره سفید رنگ می باشد. 🔹باید دقت کنید که گندم خوب نرم شده و شیره ی آن گرفته شود. آرد را در قابلمه ی مناسبی ریخته و شیره ی گندم را کم کم به آن اضافه کنید تا آرد در شیره حل شده و به صورت مایع رقیقی درآید. ظرف را روی شعله ی اجاق قرار دهید و آن را مرتب هم بزنید تا مایع جوش آمده، کم کم غلیظ شود. 🔹مایع سمنو را باید مرتب هم بزنید تا ته نگیرد و مثل حلوا شود. وقتی آب سمنو کشیده شد،. 🔹سمنو را در ظرف گردی ریخته و مدت نیم  ساعت در فر یا روی اجاق با حرارت ملایم قرار دهید تا دم بکشد. در صورت تمایل می توانید مقداری خلال پسته و بادام به سمنو اضافه کنید. هرگز در سمنو شکر نریزید،  زیرا شیره ی گندم به اندازه ی کافی شیرین می باشد.
⭕️ جواد خیابانی که این روزها برنامه "به توان ما" را با موضوع ویروس کرونا روی آنتن دارد گفت برخی سلبریتیها برای حضور در برنامه، ۳۰میلیون تومان طلب کردند. اینکه یه بازیگر در شرایط فعلی اینقدر کاسب باشد برام عجیب نیست، ولی حقِ منِ شهروند هست که اسم اون چهره کثیف و کاسب رو بدونم! @Emam_kh
پرفسور علی کرمی: پروژه ژنوم ایرانیان با سرمایه یک بنیاد یهودی در دانشگاه استنفورد اجرا شده الان ژنوم ما در اختیار امریکایی‌ها و اسرائیلی‌هاست می‌دونید با در اختیار داشتن ژنوم یک ملت میتونن چه‌کار کنند؟! @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارالها🌸 به حق مهربانیت🌸 غم ها را از دل 🌸 همه هموطنانم دور کن🌸 سلامتی را در🌸 زندگیشان جاری فرما 🌸 شادی و آسایش و🌸 رفاه به همه عطا فرماو دلهاشان را🌸 آرامشی خدایی ببخش🌸 آمیـــن یا رَبَّ 🌸 تلاش کنُ توکلُ دعا🌸 ما بقی رو بسپار به خدا🌸 آرزو میکنم نور امیدی برای شبهای تار✨ شبتون_بخیر 🌸🍃🌸 @Emam_kh
🌸سلام_امام_زمانم 🌸سلام_آقای_من 🌸سلام_پدر_مهربانم در مسیر عاشقی‌ هر لحظه‌ دل‌ دل میکنیم درمیان موج دریا فکر ساحل ‌میکنیم ای‌ امید روز های بی‌کسی رخصت ‌دهی ما میان‌خیمه عشق‌ تو منزل میکنیم 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @Emam_kh
✍پیامبر اسلام(صلوات الله) فرمودند: 🔸هر کس برای نیاز بیماری بکوشد چه آن را برآورده سازد، چه نسازد، مانند روزی که از مادرش‌ زاده شده، از گناهانش پاک می‌شود.🔸 📚من لایحضره‌الفقیه جلد ۴
سلام🌸🍃 🌸 خـداونـدا مـردم سرزمینـم را زیر سایه لطـف و رحمتـت سالـم و سـلامت و شـاد نگهـدار 🌸 خـدایـا خانواده و مردم کشـورم را سلامت بدار و مشکل گشای زندگیشان باش و در آخرین روزهای سال ۹٨ بهتـرین‌ها را برای همه مقـدر بفـرما 《يَـا دَافِـعَ الْبَلِيِّـاتِ》 ای دورکننـده بـلاها دفـع بـلا کن ان شاءالله هر چه زودتـر از این مرحلـه سخت همگی بہ سـلامـت عبـور کنیـم. آمیـن‌یـارب‌الـعـالـمیـن روزتون بخیروسلامتی 🌸🍃 @Emam_kh
🍃💐🍃💐🍃💐🍃 😂 🔅خاطره ای از زبان یک رزمنده😅 (برادرعلیرضا بختیاری) شب رفته بودیم برای درگیری...... ما که خوابمان نمی امد ، عراقی ها هم نبایست میخوابیدند.... نیرو‌کم بود و‌خط هم گسترده .... باید حالشان را میگرفتیم تا خیال بسرشان نزند ..... هی جایمان را عوض میکردیم و تیراندازی ...... بدبختا فکر‌میکردند یک سی ، چهل نفری هستیم ...😂 اگر میفهمیدند همش چهار نفریم همان شبانه میامدند میبردنمان ، پدرمان را هم در می اوردند .......😁 قرار بود دو تا دوتا پست بدهیم تا صبح ... صبح هم که همه چرت میزدیم هم ما و هم انور آبی ها .... داشتتم تیراندازی میکردم که جرقه آتش آر پی جی را دیدم .... خودم را که روی زمین پرت کردم رانم سوخت...... گفتم بعله اخرش نپریدی ملیجک اخر افتادی تو‌مشت، ملیجک ...... قبلش موشک از بالای سرم رد شد و زوزه اش را توی گوشم حس کردم....... چند متری آنطرفتر خورد .... بلند شدم خودم را نگاه کردم ... از خون و‌خونریزی خبری نبود و‌راحت هم سر پا ایستادم ..... عجب !!! یعنی رفتم اون دنیا !؟!😍 نخیر اون رفیقم با اون ریختش اصلا شبیه ملائک و یا حوری ها نیست 😁 که اگر اینجوری باشند همینجا گیر عراقی ها بیافتم بهتره.... 😉 با اون ریخت و‌هیکلش......😍 شروع کردم راه رفتن که سوزش پایم زیاد شد ....🚶♂🚶♂🚶♂ دستی روی رانم‌کشیدم‌ و‌ یک برجستگی احساس کردم ....😳 داخل سنگر‌که رفتم و‌شلوار را در آوردم متوجه شدم چیزی داخل پایم است.... هر چه زور زدم با ناخنهایم در نیامد ، سیم چین را از بچه های مخابرات گرفتم و انداختم دورش ... یک دو سه ...کشیدم به عقب و !!!! ووووی این چیه ؟!!!! 😱 یک خار تقریبا هشت سانتی رفته بود توی پایم !!! 😱😂 از اون خارهای نخل ها که از ترکش هم بدتر است .....👌 کمی بتادین ریختم روی جای زخم و یک چسب هم حواله اش کردم تا صبح........ صبح رفتم سراغ محلی که افتادم روی زمین..... سر یک نخل با برگهایش انجا افتاده بود..... بخودم گفتم جابجایش کنم تا شب دیگه اتفاقی برای کسی نیافته .... تا برش گرداندم سی ، چهل تا بچه عقرب و یک عقرب زرد ماده زیرش پیدا شد... من بگی !!! الفرار ...🏃♂🏃♂🏃♂ با این یکی نمیشه شوخی کرد ....😅 خلاصه ولش کردم به امان خدا .....😂 راستی برای مجروحیت با خار درصد نمیدن ؟؟؟؟😁😁😁😁😁😁 @Emam_kh
🌸 🍃🍂خــــواص آیـه الکـــرسے🍃🍂 ✨1⃣👈 هنگام خارج شدن از منزل ↯ هفتاد هزار فرشته نگهبان شما خواهند بود ✨2⃣👈هنگام ورود به منزل ↯ قطحی و فقر هرگز به منزل تان نرسد ✨3⃣👈بعد از وضو ↯ هفتاد مرتبه درجه را بالا می برد ✨4⃣👈قبل از خواب ↯ فرشته ها تمام شب محافظ شما باشند ✨5⃣👈بعد از نماز واجب فاصله بین شما و بهشت فقط مرگ می شود 📚 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال @Emam_kh
بیمار شماره ۳۱! ▫در این نوشته به داستان همه‌گیری در کره جنوبی نگاه می‌کنیم! این‌که چطور یک فرد یک کشور را به دردسر انداخت! کره جنوبی در ۴ هفته اولیه فقط ۳۰ بیمار داشت، اما تعداد بیماران در چند روز به‌صورت نمایی بالا رفت. از نظر شیوع کرونا و مطالعه آن، مورد کره جنوبی بسیار جالب است و برای ما درس‌های زیادی دارد. بیماری کرونا ۲۵ ژانویه و با شناسایی یک زن چینی در کره جنوبی شروع شد. در ۴ هفته بعدی، تعداد بیماران به ۳۰ نفر رسید؛ اما به طرز باورنکردنی تعداد کیس‌های کرونا در کره جنوبی زیاد شد. چرا؟ شاید باورتان نشود، اما به‌خاطر یک بیمار به اسم بیمار ۳۱! هنوز مشخص نیست بیمار ۳۱ چطور مبتلا شده اما رفتار این بیمار باعث مبتلا شدن دست کم ۱۰۲۵ نفر شد! اما چطور؟ خیلی ساده (و شاید شبیه رفتارهای این روزهای ما): ۲۹ ژانویه: رفتن به C-Club در سئول (بدون علایم) ۶ فوریه: یک تصادف کوچک و رفتن به بیمارستان (بدون علایم) ۹ فوریه: رفتن به کلیسای Shincheonji (بدون علایم) ۱۵ فوریه: مراجعه به بیمارستان به‌خاطر تب. پزشک درخواست تست کرونا داد، اما به‌جاش رفت به بوفه یک هتل و با دوستش ناهار خورد. ۱۶ فوریه: رفتن دوباره به کلیسا (با علایم بیماری) به‌مدت دو ساعت. ۱۷ فوریه: بالاخره رفت دکتر و تست داد: کرونا مثبت! مقامات بهداشتی کره جنوبی: حدود ۱۲۰۰ نفر که سابقه حضور در کلیسا در دو تاریخ ۶ و ۱۶ فوریه داشتند، به کرونا مبتلا شدند! این نشان می‌دهد که همه ما مسوولیم! همه ما می‌توانیم یک بیمار ۳۱ باشیم؛ یا برعکس، می‌توانیم قطع کننده این زنجیر انتقال باشیم. داستان بیمار ۳۱ را برای کسانی که قصد سفر نوروزی و دید و بازدید نوروزی و دورهمی شبانه و دارند، تعریف کنید! @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از زمانی که #ویروس_کرونا آمده فیلم ها وتحلیل ها وکلیپ های زیادی نشروبازنشرداده می‌شود. به نظربنده هرکدام کارکردی دارد. اما کلیپ حاضر درپاسخ هجمه به باورها واعتقادات بويژه حرم مطهر امام رضا وحضرت معصومه س بسیار مفید واقناع کننده است. مطالب واسناد آن برای هادیان سیاسی و سخنرانان وصاحبان تریبون وهمه دلسوزان ضرورت دارد. #نشر_حداکثری #ویروس_کرونا #کرونا_را_شکست_میدهیم #در_خانه_بمانیم @Emam_kh
سید_یاسر_ جبرائیلی @Emam_kh