eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
17هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺آموزش بافتنی🌺🌺
مدل مناسب شالگردن،تاپ،بلوز......
⭕️آیت الله رئیسی: همه باید از «نظارت» و «شفافیت» استقبال کنند رئیس قوه قضاییه: 🔹درخصوص گزارش دیوان محاسبات، همه باید از «نظارت» و «شفافیت» استقبال کنند؛ نظارت گریزی امرناپسندی است. 🔹وضعیت همه دلارهای پرداختی باید شفاف شود و اعلام فساد برای مردم اطمینان بخش نیست بلکه باید به مردم گزارش مبارزه بافساد و بازگشت بیت المال را داد. 🔹پرونده‌های برخی از دریافت کنندگان دلارهای ۴۲۰۰تومانی در دادسرا در حال رسیدگی است و برخی دیگر منجر به صدور حکم شده و درحال اجرای حکم است. 🔹بارها گفته ایم که دولت باید اقدام به اصلاح ساختارهای فسادزا کند. @Emam_kh
🍃🍃🍃🌼🍃🍃🍃 👌حاج آقای نخودکی گفت میخواین یه چیزی بهتون یاد بدم که قدرتش از علم کیمیا هم بالا تر باشه. به مافرمودند: 👌بعد هرنماز اینها را بخونید: 🌹اول تسبیحات حضرت زهرا 🌹دوم آیت الکرسی تاوهوالعلی العظیم 🌹سوم 3 تا قل هو الله 🌹چهارم 3 تا صلوات 🌹پنجم آخر آیه 2 سوره طلاق از من یتق الله و آیه 3 🌺وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکِّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرا.🌺۳ مرتبه فرمود: هرچه من دارم از عمل کردن به این 5 مورد بعد از هر نماز دارم. این هدیه معنوی مبارکتون باشه ان شاالله...
وقتی معلوم شده که حرم ها کمترین سهم را در شیوع دارند، چرا باید هنوز حرم‌ها بسته باشند؟ وقتی متروها و خط واحدها و فروشگاه های بزرگ و کوچک با آن حجم از ازدحام جمعیت باز هستند و فعالیت دارند چرا مساجد و اماکن مقدسه همچنان باید تعطیل باشند . آیا جریان غربگرا به بهانه کرونا علیه دین و امکان دینی کودتا به راه انداخته اند؟ @Emam_kh
امشـب نـگاه کن به اطرافت به خوشبختی هایـت به کسانی که می دانـی دوستـت دارنـد و به خـدایی کـه هـرگـز تنهایـت نخواهد گذاشـت. 🌙شبتون پر از نگاه خدا🌸🍃 @Emam_kh
﷽ 🌸سلام_امام_زمانم🌸🍃 در لغتنامه قلبم صبح مترادف دلتنگی است مولای عزیز و غریبم بیا و با دستهای گره گشای خودت.. معنای صبح هایم را عوض کن... ای غریب ترین دلتنگ عالم 🌸أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌸🍃 @Emam_kh
🌹🌹امیرالمومنین علي علیه السلام: 🔹لاتَرُدَّ عَلىَ النَّاسِ كُلَّما حَدَّثُوكَ فَكَفى بِذالِكَ حُمْقاً. 💢برای بودن همین بس كه تا مردم سخنی گفتند آن را نقل كنی. 📚غرر الحكم ص ۴۳۸
سلام🌺🍃 خدایا! در این صبح زیبـا تو را سپاس میگویم که به من فرصت دادی یکبار دیگر ناظر بر طلوع خورشید تو باشم دوستان .. روزتون متعالی حالتون عالی عالی و صبحتون طلایی @Emam_kh
🔴برخی از دلایل دورشدنمان از امام زمان علیه السلام چیست؟ |👈وقتی امام زمان عجل الله تعالی فرج الشریف به علی بن مهزیار فرمودند: |👈چرا دیر پیش ما آمدی؟ |👈علی بن مهزیار جواب داد: قاصد شما دیر آمد دنبالم! |👈امام زمان عجل الله تعالی فرج الشریف فرمودند: نه؛ دلیل دیرآمدنت ۳چیز است: |1⃣ شما به‌دنبال جمع‌کردن مال و ثروت هستید {لَكِنَّكُمْ كَثَّرْتُمُ الْأَمْوَال} |2⃣ به ضعیف‌تر از خودتان ظلم می‌کنید {وَ تَجَبَّرْتُمْ عَلَى ضُعَفَاءِ الْمُؤْمِنِين} |3⃣ شما قطع رحم می‌کنید {قطَعْتُمُ الرَّحِمَ الَّذِي بَيْنَكُم} •| 📚 دلائل الإمامة، طبری، ص۵۴۲ @Emam_kh
🔴 علیکم بالمتون لا بالحواشی !!! جناب آقای جهرمی ، جهت اطلاع جنابتان : برنامه شاد (شبکه آموزشی دانش آموزان) که در این روزها جایگزین کلاس درس شده به دفعات زیاد قطع و وصل می شود و مشکلات فراوانی دارد. اگر زحمتی نیست و تلگرام و اینستاگرام و توئیتر و شوآف ها و طرح های تبلیغاتی و حمله به صدا وسیما ، وقتی برایتان باقی می گذارند لطفا به متخصصین وزارتخانه تان بفرمایید که آموزش و پرورش را در اجرای کلاس های مجازی یاری نمایند ... @Emam_kh
عوارض و درمان شمعدانی وجود تار بر روی برگ ها ناشی از دو عامل است🤔 این تار ها اگر مربوط به کنه باشد که باید با کونفیدور سم پاشی شود و اگر این تارها مربوط به عنکبوت باشد که برای گیاه مفید است و نیازی به سم پاشی و از بین بردن عنکبوت نیست🕷🕷 @Emam_kh
🔴 یازده اقدام مهم رهبر معظم انقلاب برای مقابله با @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴گزارش خبری تحلیلی کیهان نمایندگان فاسد رد صلاحیت شده را به دادگاه بکشانید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴قیمت نفت منفی شد! 🎥آینده‌نگری رهبرانقلاب درباره‌ی قطع وابستگی اقتصاد کشور به نفت را ببینید 🔹قیمت نفت آمریکا دیروز ۹۹/۰۲/۰۱، در یک رکورد شکنی بی‌سابقه به قیمت منفی ۳۹ دلار رسید! این بدین‌معناست که شرکت‌های نفتی برای فروش نفت می‌بایست بهایی هم به خریداران در ازای نفت پرداخت کنند. اگرچه قیمت نفت امکان دارد به شرایط قبلی خود برگردد اما این سقوط قیمت نشان داد که نفت وضعیت پایدار و قابل اعتنایی ندارد. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴پیشگویی جالب سید حسن نصرالله: همه نظام‌های وابسته به نفت فرومی‌پاشند و ایران همچنان سرپا می‌ماند
ورود_امام_زمان_ممنوع!!!⛔️ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺭﺍ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ.. ﺧﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﻮﻧﺪ.🍻 ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺁﺫﯾﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ. ﺧﻮﺑﯽ ﺍﯾﻦ ﺗﺎﻻﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻣﺠﻠﺲ ﻣﺨﺘﻠﻂ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﺟﺪﺍ!💃 ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺮﻗﺼﻨﺪ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺠﻠﺲ ﮔﺮﻡ ﺷﻮﺩ.💃 ﺁﺧﺮ ﺷﻮﺧﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ، ﺷﺐ ﺑﻮﺩ.👰 ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺷﺐ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ. ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺤﺮﻣﻨﺪ. ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻠﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺍﺧﻞ ﺗﺎﻻﺭ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﻣﺤﺮﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ..!😑 ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ. ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﺸﻮﺩ؛ ☝ ﺁﻫﺎﻥ ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ... ﺍﯾﻦ ﺗﺎﻻﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﺧﺪﺍ ﻧﯿﺴﺖ...! ﺗﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﮐﻨﯿﺪ. ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﻣﯿﮑﻨﺪ. ﻫﻤﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﺣﺘﯽ خان دایی ﻭ.… ﺍﻣﺎ… ﮐﺎﺵ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﻤﺎﻥ نیز می آمد...😞 ﺣﻖ ﭘﺪﺭﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮ ما...👨👧👦 ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺍﻭ ﻧﺒﺎﺷﺪ!؟ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﻋﻮﺕ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺁﻗﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ...😍 ﺑﻪ ﺗﺎﻻﺭ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﺳﺮ ﺩﺭ ﺗﺎﻻﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ...!⛔️😓 ﺩﻭﺭﺗﺮﻫﺎ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻋﺮﻭﺳﯿﺖ ﻣﺒﺎﺭﮎ!❤️ ﻭﻟﯽ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﯼ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﯿﺎیم.…😞 ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺎﯾﺪ. ﻣﻦ ﺁﻣﺪﻡ ﺍﻣﺎ...😔 ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﻋﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺮﺍی خوشبختی ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺩﻋﺎ ﮐﺮد...🙏 ﭼﻪ ﻇﺎﻟﻤﺎﻧﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ...😢 ﻣﺎ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻔﺮﻩ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯾﻢ، ﺑﺎ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻣﯽ ﭘﺮﯾﻢ ﻭ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ. ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺑﺎﺯ ﺩﻟﺖ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺩﻋﺎﯾﻤﺎﻥ ﻧﮑﻨﯽ! ﻣﺎ ﺣﻮﺍﺳﻤﺎﻥ ﭘﺮﺕ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ... ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺏ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﯽ. ﺑﺪﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ!😥 ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﻧﺎﻣﺮﺩﻣﺎﻧﯿﻢ. ﺑﺪﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ.…😭 ﺁﻥ ﺷﺐ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ ﺣﺘﯽ ﺑﯽ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﻝ ﺭﺍﺿﯽ ﺍﺕ میگذرانیم....😓 😓 🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂
❤️ قسمت_سوم چند ساعتی ایست کہ بہ دیدار خانواده و دوستانت رفتہ ای...برای ناهارمان همان غذایی را درست کرده ام کہ همیشہ دوست داشتی!قورمہ سبزے! هر از چند گاهی ندایی درونی وجودم را فرا میگیرد کہ عمر هایت کوتاه است بسیار کوتاه... دستم را روے قلبم میگذارم و نفسی عمیق میکشم و سعی میکنم حواسم را از این افکار پرت کنم... اصلا میدانے از این جا بہ بعد دوراه بیشتر ندارے! یا نمی گذارم بروی...یا مرا هم با خودت ببرے! با صدای زنگ تلفن بہ سمت هال میروم و گوشی را برمیدارم : _الو؟ _ … _الو؟؟ _ … _محمد؟!! _ … جواب نمیدهی...نگرانم میکنی...تلفن را قطع میکنم تا میخواستم دوباره تماس بگیرم صدای تلفن بلند میشود! زود گوشی را برمیدارم : _الو محمد؟! _جان محمد؟! _وااایـــــــــی...چرا جواب نمی دی!؟ _میخواستم صدای خانوممو بشنوم ، اشکالی داره؟ _اینـجــــــورے؟!!! _پس چجوری؟! _دیوونه ای به خدا... _خــــب؛ خانوم خونہ برای ناهار چی پختہ؟ _نمی گم! با لحنی کہ شبیہ خنده اس جواب میدهی : ولی بوش تا اینجا میاد...! در پاسخت خنده ای کوتاه میکنم و چیزی نمیگویم در جواب سکوتم میگویی : منتظرم باش! در دلم پاسخ میدهم من مدت هاست کہ انتظارت را میکشم اما افکارم را بر زبان نمی آورم و خیلی کوتاه تایید می کنم بعد از قطع تماست تلفن را سرجایش میگذارم و بہ ساعت نگاه میکنم چقدر فضا سوت و کور است...وقت هایی کہ نیستی براے اینکہ دلتنگے بیشتر از این امانم را نگیرد در خانہ مان نمی مانم... بہ اتاقمان میروم و ساکت را بہ قصد شستن لباس هایت از کمد بیرون میکشم بازش میکنم و لباس سبز نظامی ات را بیرون می آورم را می دهد...مرحم خوبی براے تنهایی هاست! نویسنده : مــــــریم یونسے ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
❤️ قسمت_چهارم به لباست خیره میشوم مرا یاد زمانی می اندازد کہ برای اولین بار از من دور شدی...وقتی مرا در آغوشت کشیدی و گفتی کہ برای چادر زهرایی ام میروے...گوشہ چادرم را بوسیدی و گفتی کہ مبادا چادر از سر ناموسم برداشتہ شود...گفتے هیچ وقت فریب حرف مردم را نخورم...و شایعات را باور نکنم... جورے صحبت میکردی کہ انگار آخرین بار است میبینمت...هر روز و شب منتظر این بودم کہ خبر شهادتت را بدهند...انگار دیگر باورم شده بود کہ برنمیگردے...! اما حالا... این منم و این تو...! شاید هم من آنقدر چشمانم پاک شده کہ تورا میبینم! همان طور ڪہ غرق افکار بودم لکہ ای قرمز رنگ بر روے لباست توجہ ام را جلب میکند... با بهت روی لباست زل میزنم...این؟...این لکہ ی است؟!!!! اما...اما تو سالم بودی... _مریم؟! با صدایت یکباره از جا میپرم همانطور کہ پیراهنت در دستم است متحیر روبرویت می ایستم...با تعجب نگاهم میکنی و میپرسی : سلام! داری چیکار می کنی؟! _س...سلام!...هیچی...میخواستم لباستو بشورم... نفس عمیقی میکشی و از اتاق خارج میشوی چند قدم بہ دنبالت می آیم و با صداے نسبتا بلند میگویم: محمد؟! _بله؟ _یہ...دیقہ...بیا...رویت را بہ سمتم برمیگردانی...قسمت خونے پیراهنت را بہ سمتت میگیرم و با کمی مکث میپرسم: این چیه؟! کمی نزدیک تر میشوی و پیراهنت را از دستم میگیری اما تا چشمت بہ لکہ خونی می افتد آنرا پشتت پنهان میکنے و با تحکم میگویی: هیچی ولش کن و بعد بہ سمت اتاق میروی در همان حال داد میزنے دیگہ بہ ساکم کاری نداشتہ باش...لباسا رو هم نمیخواد بشوری...!صدایت میلرزد...رفتارت برایم عجیب است هیچوقت اینگونہ برخورد نمیکردے چند دقیقہ سرجایم می ایستم تا بہ اعصابت مسلط شوے... در را میبندے و بیرون نمے آیی رفتارت ناراحتم میکند... نویسنده : مریم یونسی
❤️ قسمت_پنجم وسایل ناهار را چیده ام...در را باز میکنی و آرام آرام بہ سمتم می آیی... سعی میکنم سنگین و بی تفاوت باشم...قبل از اینکہ سرمیز برسے غذایم را شروع میکنم...روبرویم مینشینی...بے توجه بہ غذا خوردنم ادامہ می دهم سنگینے نگاهت را حس میکنم...اما باز هم رویم را بہ سمتت برنمیگردانم...از جایت بلند میشوے زیر چشمے رفتارت را زیر نظر میگیرم...میز را دور میزنی و کنارم می ایستی... بہ بی توجهی هاے ظاهری ام ادامہ میدهم...و همان طور مشغول غذا خوردن میشوم تا اینکہ بشقاب غذایم را از روبرویم دور میکنے...قاشق و چنگالم را روے میز میگذارم و صاف مینشینم! بہ حرکاتم نگاه میکنے...خم میشوے و میگویی: _قهری؟ جواب نمی دهم... _مریمی؟ سرم را پایین می اندازم... _خیلی خب ...قهر باش...حرف کہ میتونے بزنی؟! باز هم هیچ نمیگویم موهایم را کنار میزنی و آرام زمزمه میکنی: از میز بلند میشوم و بشقاب دیگری برمیدارم... صورتم را سمت خودت میگیری...سعی میکنم بہ چشمانت نگاه نکنم...می دانم گیرایے چشمانت کار خودش را می کند! _تو...میدونی...چی اونجا بهم گذشت؟! صدایت در فضا می پیچد...با همان لحن همیشگی... جواب میدهم: تا آلان خودتو تو آینه... سر کلامم میپری و می گویی: بہ خدا قسم با اون وجود اگہ نبودی هیچ وقت برنمی گشتم... چہ میخواهی بگویی؟!نکند رفتن دیگرے در راه است؟ نہ محمد...من دیگر توان دورے ندارم... نمی دانستم چہ بگویم...نفس عمیقی می کشم و دوباره پشت میز می نشینم تو هم مینشینی...بسم اللهی میگویی و شروع بہ غذا خوردن میکنے... سریعا تغییر موضع میدهی و انگار نہ انگار کہ اتفاقے افتاده باشد با خنده میگویی: دلم برای غذاهای بدمزه ات تنگ شده بود عیال جان!! لبخندی میزنم و در سکوت فرو می روم... ادامه دارد.......