فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 پنجشنبه است و ياد درگذشتگان
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الاخلاص و الصَّلَوَاتِ
💔 اسم پنجشنبه كه می آيد ناخودآگاه ياد مسافران بهشتی می افتيم ، با هدیه ای به زیبایی فاتحه وصلوات یادی کنیم از آنها،روحشون شاد و یادشون گرامی
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ
وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ،مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِين
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيم
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِم
غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ
🌹بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ،اللَّهُ الصَّمَدُ
لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ،وَ لَمْ يَكُن له کفو احد
🌹شاخه گلی بفرستيم برای تمام آنهايی که يادشان هميشه باماست
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اگر دیپلماسی منطقه دست ظریف بود چه صحنهای در برابرمان بود!!
حتما ببینید
@Emam_kh
بندهی عزیزم
🔆 شما تا این لحظه ۵٠ درصد حجم بسته ویژه ۳٠ روزه استفاده از رحمت خاص خداوند را مصرف کرده ايد و تنها ۵٠ درصد یعنی ١۵ روز دیگر از حجم بسته باقی مانده است.
🔹پس از به پایان رسیدن حجم باقی مانده، عبادات شما با نرخ عادی محاسبه خواهد شد.
🔸یعنی از آن پس نه یک آیه، برابر ختم قرآن، نه نفسهایتان مانند تسبیح و نه خوابهایتان عبادت محسوب نمی شود.
❌تمديد این بسته نیز امکان پذیر نخواهد بود.❌
💢 «پس از روزهای باقی مانده، کمال استفاده را ببرید.»
✅ هیچ کس تنها نیست «همراه اول و آخر خداوند مهربان است.»
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 165
خودم را روی صندلی جلو کشیدم و با اطمینان گفتم: کیان من پزشکم رو شدن نداره راحت باش. موقع زایمان برای رژان اتفاقی افتاده؟
اشک در چشم هایش حلقه زد و سرش را به نشانه تایید تکان داد.
-دوستش می گفت... از زایمانش تا الان انقدر... انقدر خونریزی داشته که نمی تونه رو پاهاش بایسته. گفت داره میمیره اگه به دادش نرسیم.
چشم هایم را با درد بستم و نالیدم: یا خدا!
صدایم زد، چشم هایم را باز کردم، سرم تیر کشید و از دردش چینی به پیشانی ام افتاد.
- عسل، تو رو خدا رسوند برام. میای باهام کرج؟ باید برم دیدنش. نمی تونم دست رو دست بزارم تا بمیره. هر غلطی هم کرده باشه بازم خواهرمه.
از روی صندلی بلند شدم.
- معلومه که میام، پاشو یه بهونه جور کن. منم با عمه مینا صحبت می کنم آماده میشم.
از اتاق بیرون رفتم طوری که کسی متوجه نشود از عمه خواستم بلند شود و به واحد خودشان برویم.
جریان را برایش تعریف کردم و با تردید سمت اتاق فرهاد رفتم. نمیتوانستم بدون هماهنگی با او همراه کیان شوم من پایبند صیغه ای که میانمان خوانده شده بود بودم هر چقدر هم فرهاد جدی اش نگیرد...
ضربه ای به در زدم.
- بیا تو مامان.
لبخندی به حدس اشتباهش زدم.
- منم فرهاد.
صدایش شوخ شد.
- چه بهتر بفرما تو.
خنده ام گرفت و در را باز کردم. دکمه ی حالت خاموش تردمیل را زد و از رویش پایین آمد و با حوله ی روی دوشش عرق گردنش را گرفت.
-به به عسل خانم. خبر می دادی میای گاوی شتری چیزی جلوی پات زمین میزدم.
- لوس نشو فرهاد. کار واجبی باهات دارم.
لبخند از صورتش پر کشید و نگران پرسید: چی شده؟ خوبی؟
-نترس بابا من خوبم. همه ش منتطری یه چیزیم بشه ها!
جریان را برایش بازگو کردم. قبول نکرد که تنها بروم میگفت حال کیان خوش نیست و مطمئناً نیاز به کمک پیدا خواهیم کرد. شماره کیان را گرفت و در حین مکالمه اش رو به من کرد.
- برو آماده شو لوازم مورد نیازت رو هم بردار.
سری تکان دادم و سریع از اتاق خارج شدم.
با ماشین فرهاد به مقصد کرج حرکت کردیم تمام مسیر دل تو دلم نبود و نفهمیدم چطور مسیر طی شد. وقتی کیان گفت: طبق آدرسی که دوستش برام پیامک کرده باید تو این ساختمان قدیمیه باشه.
نگاهم را به ساختمان کوچک در کوچه قدیمی و خلوت دادم فرهاد با تردید پرسید: کیان مطمئنی کلکی تو کار نیست؟
کیان دستگیره در را گرفت و در حال باز کردنش گفت: نه بابا عکس رژان رو هم برام فرستاده بود.
هر سه پیاده شدیم. کیان شماره ی دوست رژان را گرفت و اطلاع داد که جلوی در هستیم. دقیقه ای نگذشت که در با صدای تیکی باز شد و کیان گفت: بچه ها بریم داخل.
اخم های فرهاد در هم بود و مشخص بود هنوز نگران است.
دستم را در دستش گرفت و پشت سر کیوان داخل حیاط کوچک خانه رفتیم. دختری ریز اندام پوشیده در مانتو و روسری با شتاب به استقبالمان آمد. بعد از سلام و خوشامد چشم هایش به یکباره به اشک نشست و گفت: تو رو خدا کمکش کنید، سرزنشش نکنید، به اندازه کافی عذاب کشیده
کیان سری با کلافگی تکان داد و پرسید: کجاست؟
- تو اتاق.
به پشت سرش و در آهنی ورودی اشاره کرد و ادامه داد: بفرمایید.
فرهاد که انگار خیالش راحت شده بود دستم را رها کرد و هر سه به دنبال دختر که خود را فرزانه معرفی کرد داخل خانه رفتیم. فرزانه با اشاره به مبل های ساده ی دور اتاق در حالی که همه ی حواسش به درب بسته ای بود، گفت: بفرمایید خواهش می کنم.
نگران رژان بودم و حدس می زدم پشت همان در بسته است که قرار فرزانه را گرفته. بی توجه به تعارفش گفتم: ما برای مهمونی نیومدیم رژان کجاست؟
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد...
🌺🍃🌸🍃🌺
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 166
دستی به روسری اش کشید و با اضطراب به در بسته اشاره کرد.
رو به فرهاد و کیان کردم.
- شما بشینید تا من بیام.
سری به نشانه موافقت تکان دادند. به نگاه نگران فرهاد پلکی زدم تا آرام بگیرد و سمت اتاق رفتم. بدون اینکه در بزنم دستگیره اش را پایین کشیدم و بازش کردم. با دیدن دختر نحیفی که بی شباهت به رژان زیبا روی عمه رویا نبود قلبم فشرده شد و بی اختیار نامش را زمزمه کردم. شنید که سرش را سمتم چرخاند. با دیدنم شوک زده خواست از رخت خوابش بلند شود که سمتش پا تند کردم و نگذاشتم. کنار بسترش نشستم.
==با برنامه ران بزد عسل===
بغض سینه ام را فشرد و قلبم را به درد آورد. در جایش به زحمت نیم خیز شد.
- تو چه جوری منو پیدا کردی؟
- ناراحتی پیدات کردم؟
به گریه افتاد و اشک من را هم درآورد.
- نه خوشحالم. عسل دارم میمیرم. بچهام...
با هق هق ادامه حرفش را برید، در آغوش کشیدمش و در حالی که خودم داشتم از بغض جان می دادم گفتم: دیوونه میمیرم چیه! مگه من می ذارم.
- دارم تاوان پس میدم. روزی هزار بار میمیرم و زنده میشم حقمه.
- هیس حرف نزن استغفرالله جای خدا نشین و حکم بده.
وقت گریه و درد و دل نبود از خودم جدایش کردم.
- روژان؟
بینی اش را بالا کشید و منتظر نگاهم کرد.
- باید معاینه ات کنم. دوستت میگه خونریزی شدید داری!
باز به گریه افتاد و لبه ی پتو را در مشتش گرفت.
- خوبم. نمیخواد نیازی به معاینه نیست.
جدی و پر اخم گفتم: بچه نشو نگاه به رنگ و روت بکن آزمایش نداده میشه تشخیص داد دچار کم خونی شدید شدی. باید علت خونریزی رو پیدا کنیم. اصلا تو چه جوری تو خونه زایمان کردی با چه امکاناتی!؟ پزشک بالای سرت بود؟
سری تکان داد.
-دو سه تا از دوستام کمکم کردن. مامان بزرگ یکیشون قابله بوده ازش یه چیزایی یاد گرفته بود یه چند تا فیلم زایمان هم تو اینستاگرام و اینترنت دیدن و یاد گرفتن.
با چشم های گرد شده به دهانش چشم دوخته بودم و حرف هایش را باور نمی کردم.
-خاک بر سرت رژان چه جوری اعتماد کردی؟ نترسیدی بلای سرت بیاد؟! گرچه قبل از معاینه هم نمی تونم قطعی بگم بلایی سرت نیاوردن!
پتو را از دستش گرفتم و از بین انگشتان بی جانش بیرون کشیدم.
- بخواب روژان نترس.
چشم هایش را بست به جای پتو این بار لبه ی لباسش را در مشت گرفت. زیپ کیفم را باز و لوازمم را بیرون کشیدم. حتی انقدر جان نداشت که به تنهایی لباس اش را دربیاورد. کمکش کردم.
با معاینه اش تپش قلب گرفتم. چه کرده بودند با رژان البته بهتر است بگویم رژان چه کرده بود با خودش!
دست کش های آلوده را از دستم خارج و در پاکت انداختم و باز در پوشیدن لباس هایش کمکش کردم. با حالتی خنثی نگاهم کرد: چی شد؟ چرا حرف نمیزنی؟
با ناراحتی به صورتش خیره شدم.
- تو درد نداری رژان؟ الان باید درد زیر دلت امونت رو بریده باشه.
پوزخندی زد.
- انقدر درد دارم که درد شکمم توش گمه.
- رژان داغونی. زخمهات عفونتکردن. همه ی رحمت رو عفونت برداشته. باید خیلی زود بستری بشی نیاز به عمل داری.
-حقمه.
از خونسردی و ناامیدی اش عصبانی شدم.
- هی نگو حقمه حقمه. به خاطر بچه ت باید رو پا بشی. کیان و فرهاد اینجا اند. کمکت می کنم آماده شو ببریمت دکتر. نگاهش رنگ ترس گرفت و نام کیان را با دل آشوبی به لب آورد.
- نترس اومده کمکت کنه. لباس هات کجااند بیارم بپوشی.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد......
🌺🍃🌸🍃🌺
🔴آوانس و امتیازات خداوند به آدم ها در برابر نقشه های شرورانه شیطان!
🔥هنگامي كه شيطان آزاد شد كه در دنيا باقي بماند، تمام دشمني و كينه خود را متوجه آدم كرد و قسم خورد تا او را گمراه كند.
♦️هنگام توبه، آدم علیه السلام به خدا عرض كرد:
خدایا... شيطان را بر من مسلط كردي، بنابراين براي من نيز در برابر شيطان امتيازي قرار بده.
🌸خداوند به آدم وحي كرد: اي آدم! چند امتياز را به تو دادم:
✨1- هرگاه يكي از فرزندان تو تصميم بر انجام گناهي بگيرد، ولي آن گناه را انجام ندهد، چيزي بر او نوشته نمي شود و اگر انجام دهد فقط (يك گناه) بر او نوشته مي شود.
✨2 - هرگاه يكي از فرزندانت، تصميم بر كار نيكي گرفت، ولي انجام نداد، (يك پاداش) براي او نوشته مي شود و اگر انجام داد، (ده پاداش) براي او نوشته مي شود.
🌹 حضرت آدم عرض كرد: پروردگارا! برايم بيفزا..
🌸خداوند فرمود:
✨3- هرگاه يكي از فرزندانت، گناه كند، سپس طلب آمرزش كند، او را مي بخشم.
🌹آدم عرض كرد: پروردگارا! برايم بيفزا
🌸خداوند فرمود:
✨4- براي آنها توبه را قرار دادم يا فرمود: توبه را براي آنها گستردم، تا هنگامي كه نفس آنها به گلو برسد.(یعنی تا دم مرگ هروقت توبه کنند قبول میکنم)
🌺آدم (علیه السلام) عرض كرد: پروردگارا! همين مقدار برايم كافي است..
🌹☘🌷🍃🌹☘🌷🍃🌹🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیشتر افراد سرماخوردگی را با کرونا اشتباه میگیرندبرای رفع سرما خوردگی این روزها «شیر و زردچوبه» بخورید !👌🏻
▫️زردچوبه با خواص آنتیاکسیدانی؛ سیستم ایمنی بدنتان را قوی کرده و به بدن کمک میکند باکتریها و ویروسهایی که باعث عفونت میشوند را نابود کند
▫️وجود کورکامین در زردچوبه، مواد شیمیایی مثل سلول های T، سلول های B و سلول های کشنده طبیعی را فعال می کند و سیستم ایمنی نیز قدرت بیشتری در برابر حمله ها خواهد داشت
شیرینی_شکری
مواد لازم:
کره ۱۲۵ گرم
پودر شکر نیم پیمانه
وانیل نیم قاشق
تخم مرغ ۱ عدد
آرد ۲۵۰ گرم
بکینگ پودر نیم قاشق
شکر و پسته مقداری
طرز تهیه:
کره و پودر شکر را هم میزنیم تا کاملا نرم و سفید شود. تخم مرغ و وانیل را اضافه می کنیم مجددا هم میزنیم. سپس آرد و بکینگ پودر را ریخته و هم می زنیم تا خمیر یکنواختی بدست بیاید. خمیر را با وردنه باز می کنیم و قالب می زنیم. سپس روی آن شکر و پودر پسته می پاشیم و در فر ۱۷۵ درجه به مدت ۱۵ دقیقه می پزیم.
🍪🍁🍪🍁🍪
💔 چرا همسرم عاشقم نیست؟
🔻اساساً محبت در ازدواج نمیتواند آنقدر عمیق و پرحرارت باشد که ما تصور میکنیم. اینکه امکان داشته باشد با یاد کسی دلمان بلرزد، با بردن نامش دست و پایمان را گم کنیم، از دیدنش حس پر شدن تمام خلأهای روحمان را داشته باشیم و این حسها همیشگی و دائمی باشد درون ما؛ تصور غلطی است. معمولا اینجور حسها سطحی و زودگذر هست و در دراز مدت اینگونه نخواهد ماند.
🔻اصولا توقع عاشقی از کسی داشتن خودش باعث نفرت خواهد شد. مرد وارد خانه میشود، همسرش به هر دلیلی الآن حوصلۀ خیلی چیزها را ندارد، به او میگوید: تو چرا مرا تحویل نگرفتی وقتی وارد خانه شدم؟ خانم میگوید: خب حال نداشتم، سرم درد میکرد! مردی که توقع زیادی از عشق داشته باشد اینگونه خواهد شد، به او میگوید: اِ؟ تو مگر مرا میبینی سر دردت برطرف نمیشود؟ مگر روحیه نمیگیری از حضور من؟ چرا اینقدر سرد برخورد میکنی؟ با کمی بیمحلی طرف مقابل از چشمش میافتد. چون توقعش را دیگر برطرف نمیکند.
🔻همۀ این نوسانات موجب میشود که آن عشق موهوم و خیالی مخدوش بشود. عشق موهوم و خیالی مخدوش شد، کینه و نفرت شروع میشود. سر چی؟ سر چیزهای خیلی ساده که شما بزرگترش را از رفقای خودتان میبینید اما کینه پیدا نمیکنید.
📦 منبع: نیم نگاهی به آسیب شناسی زندگی مشترک در ایران
@Emam_kh
⁉️ آیا مالک #اینستاگرام، #فیسبوک و #واتس_اپ را میشناسید؟
💠 مارک الیوت زاکربرگ، یک #صهیونسیت و مالک اصلی شرکت فیسبوک است؛ که اینستاگرام و واتساپ زیر مجموعهی این شرکتند.
🔷 روزنامهی صهیونیستی جورزالمپست، زاکربرگ را تاثیرگذارترین صهیونیست جهان معرفی میکند و بعد از او، نتانیاهو را دومین فرد تاثیرگذار معرفی کرده است.
❌ زاکربرگ حتی کارمندان جزء شرکت خود را نیز از #اسرائیل میآورد.
سِروِرهای اصلی پلتفرمهای فیسبوک، واتساپ و اینستاگرام در آمریکا و اسرائیل است.
#حذف_جاسوس_افزار_صهیونیستی
@Emam_kh
سرلشکر سلامی: اگر حاجقاسم در میدان نبود، امروز داعش یک کرونای امنیتی بود
مصیبتهایی که بر ائمه اطهار وارد شد همه از نبود مردان میدان بود. همواره این مردان میدان تعیینکننده پیروزیها یا شکستها هستند.
اگر نیروی قدس با آن پشتوانههای وسیع در میدان نبود امروز داعش یک کرونای امنیتیِ عالمگیر بود. مردم ما اصلاً از نزدیک چهره یک داعشی را ندیدند. چرا؟ چون حاجقاسم در میدان بود.
این قوت و جامعیت شخصیت او بود که هم در میدان جهاد میجنگید و در عین حال میتوانست برای دیپلماسی، قدرت بسازد. همه میدانند که دیپلماسی بدون مضمون و محتوای قدرت، صوت و کلمه است.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌑شب جمعه و شب زیارتی سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام....
شب جمعه هست یادت نکنم میمیرم...
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خـدای مهـربانـم
در این شبهای پر فیض
ماه مبارک رمضان
برای دوستانم
همراهی آرزو میکنم
از جنس خودت
نزدیک، بخشنده، بی منت
در همه لحظات
یار و یاورشان باش
امشب دعا کنیم
تا خدا دلمان را
پر از آرامش کنه
آرامشی که
امید رو مهمون زندگیمون کنه
امیدی با طعم اجابت دعاهایمان
🌙شبتـون به رنـگ خـدا🌸🍃
@Emam_kh
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
❓سوال: چکار کنیم خانمها علاقهشان به تجملات کم شود تا مردها را تحت فشار قرار ندهند؟
✅ پاسخ آیتالله حائری شیرازی:
💍آب پاکی را روی دستتان بریزم. نمیتوانید چنین کاری کنید! قرآن دربارۀ زن میگوید: «أَوَمَن ینَشَّؤُاْ فِی ٱلحِلیةِ»: زن در زینت پرورش پیدا میکند؛ زینت برای زن کمال است. از این جهت، وقتی نماز میخواند، حداقل النگویی، انگشتری، گوشوارهای اگر دارد، همراهش به کار ببرد. «خُذُواْ زِینَتَکم عِندَ کلِّ مَسجِد». برای زنها اینطور است.
💍 اگر زن اینطور نبود، شما در همان هفتۀ اول از او سیر میشدید. علت اینکه از او سیر نمیشوید این است که خودش را متجمّل میکند. زیباترین لباسش را میپوشد و همان لباس را جلوه میدهد، عطری به آن می زند و ...
💍 اینها خوب است. زن باید با زینت انس بگیرد. شما زن را مرد نکنید؛ اشتباه است؛ مرد را هم زن نکنید که اشتباه است
@Emam_kh
🔰 شب معراج مؤمنان
🔺️ رهبر انقلاب: #شب_قدر معراج مؤمن است. کاری کنیم عروج کنیم و از مزبله مادی که بسیاری از انسانها در سراسر دنیا اسیر و دچار آن هستند، هرچه میتوانیم، خود را دور کنیم. دلبستگیها، بدخلقیها، روحیات تجاوزگرانه، افزون خواهانه و فساد و فحشا و ظلم، مزبلههای روح انسانی است. این شبها باید بتواند ما را هرچه بیشتر از اینها دور و جدا کند. ۱۳۸۳/۰۸/۱۵
#بهار_قرآن
@Emam_kh
🚨 #فوری
تعداد کشتههای صهیونیستها به ۴۰ نفر رسید
🔹در پی سقوط پلی در جریان یک مراسم مذهبی یهودی در سرزمینهای اشغالی، دست کم ۴۰ نفر کشته شدند.
🔹این اولین تجمع بزرگ صهیونیستها پس از آغاز همهگیری کرونا بوده و ارتش رژیم صهیونیستی نیز تیمهای امداد و نجات خود را به محل وقوع حادثه اعزام کرده است.
🔸نخستوزیر رژیم صهیونیستی این حادثه را یک «فاجعه مهلک» توصیف کرد.
@Emam_kh