تصویری از امام خامنهای بعد از سخنرانی دیروز، در زیر باران
تصاویر روحانی در زیر باران!
پیامبر اکرم(ص): "کسی که سربار دیگری باشد و دیگران را (به عمد) به زحمت بیندازد، از رحمت خدا به دور است."
@Emam_kh
#لطفا_خوارجی_عمل_نکنید!
✋ای آنانیکه تلاش می کنید پای وزارت خارجه و شخص ظریف را از #خسارت_محض_برجام بیرون بکشید، آیا تعطیلی کارخانه ها و وضعیت صنایع داخلی و خصوصی سازی و افتضاح در واگذاری ها و واردات بی رویه و فاسد شدن کالاهای بلوکه شده در گمرک و سیستم معیوب تولید و توزیع و دلال بازی و کمبود پوشک و روغن تا صف مرغ!و ... را هم به تصمیمات نظام ربط می دهید؟ یا #تدبیر_وزرای_دولت؟
👈برای دولت و شخص وزرا #تدبیر_در__انجام ماموریت ذاتی خود و هماهنگی در اجرای سیاستهای کلی هنر است نه اینکه مثل ظریف، فکر کند باید مستقلا و بدون هماهنگی سیاستهای کلان بچیند و #جزیره_ای عمل کند و توقع نتیجه داشته باشد!!!
🔻پ.ن
یک زمانی ابوموسی اشعری تحمیل میشه و نماینده!!! و به بدترین شکل کار را خراب می کند یه زمانی هم مالک اشتر کار در دست میگیرد و تا ده قدمی چادر معاویه می رود و اگر میگذاشتند کار را یکسره می کرد، پس لطفا بعد از این همه خرابکاری #لطفا_خوارجی_عمل_نکنید و بجای رفع مسئولیت به خودتان مراجعه کنید که:
چه شد کار به برجام رسید و چه شد برجام به اینجا!!!!
🔸راستی #شهید_قاسم_سلیمانی هم در میدان سیاستهای نظام را پیش می برد و اتفاقا نتیجه اش پیش روی ماست.
✍ محمود_باقری
@Emam_kh
🔴 نیروی قدس بزرگترین عامل موثر درجلوگیری از #دیپلماسی_انفعالی درمنطقه غرب آسیاست. رهبر انقلاب
🔻یعنی پوشش دادن کوتاهیها و انفعال دستگاه دیپلماسی جناب #ظریف! در 8 سال گذشته، دولت ما در منطقه غرب آسیا، شرق آسیا، آسیای مرکزی، آسیای شمالی، آمریکای لاتین، اروپای شرقی، آفریقا دچار دیپلماسی انفعالی بود اصلاً دیپلماسی نداشت!
تمام هم و غم دیپلماسی کشور شده بود برجام! نتیجه برجام را هم دیدیم.
🔹️بعد حضرات نانجیبانه بدنبال این هستند که شکست خود و دیپلماسی انفعالیشان را به گردن سپاه قدس و حاج قاسم و موشکهای دفاعی و این و آن بیاندازند!
✅ داود_مدرسی_یان:
@Emam_kh
‼️مراجعه به دندانپزشکی هنگام روزه
🔷س 5411: آیا مراجعه به #دندانپزشک هنگام روزه داری در صورتی که امکان ورود آب یا مواد دندانپزشکی به حلق وجود دارد، جایز است؟
✅ج: اگر یقین نداشته باشد که چیزی وارد حلق خواهد شد، مراجعه به دندانپزشکی اشکالی ندارد و اگر علم به فرو رفتن چیزی در حلق پیدا نکند روزه صحیح است.
🔷س 5401: آیا تزریق #واکسن_کرونا موجب باطل شدن روزه می شود؟
✅ج: #تزریق_واکسن کرونا، #مبطل_روزه نمی باشد.
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه 90 سوره آل عمران
🌸 إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَعْدَ إِيماَنِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْراً لَّنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْضَّآلُّونَ
🍀 ترجمه: همانا كسانى كه پس از ایمان آوردن، كافر شدند و سپس بر كفر خود افزودند، هرگز توبه ى آنها پذیرفته نخواهد شد و آنها همان گمراهان هستند.
🌷 #کفروا: کافر شدند
🌷 #ازدادوا: افزودند
🌷 #لن_تقبل: پذیرفته نخواهد شد
🌷 #الضآلون: گمراهان
🔴 #شأن_نزول: بعضى گفته اند این آیه در مورد اهل کتاب که قبل از بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به او ایمان آورده بودند، اما پس از بعثت به او کفر ورزیدند نازل شده است. و بعضی دیگر گفته اند که در مورد حارث بن سوید و یازده نفر از یاران او که پس از ایمان آوردن از دین #اسلام برگشتند و کافر شدند نازل شد ولی بعدها حارث پشیمان شد و توبه کرد و چنانکه در جلسه قبلی بیان شد توبه او پذیرفته شد و اما یازده نفر از یاران او همچنان به حال خود باقی ماندند و برنگشتند و در پاسخ دعوت حارث بن سوید گفتند: ما در مکه می مانیم و به کار خود بر ضد محمد (صلی الله عليه و آله و سلم) ادامه می دهیم و انتظار شکست او را داریم، اگر مقصود ما حاصل شد، چه بهتر و در غیر این صورت راه #توبه باز است و هر گاه برگردیم درباره ما همان چیزی که درباره تو نازل شد، نازل می شود.
🌸 در آیات قبل سخن از کسانی در میان بود که از راه انحرافی خود پشیمان شده و توبه حقیقی نمودند. و لذا #توبه آنها قبول شد ولی در این آیه سخن از کسانی است که توبه آنها قبول نیست. می فرماید: {إن الذين كفروا بعد إيمانهم ثم ازدادوا كفرا لن تقبل توبتهم و أولئك هم الضآلون: همانا کسانی که پس از ایمان آوردن، #کافر شدند و سپس بر کفر خود افزودند، هرگز توبه ی آنها پذیرفته نخواهد شد و آنها همان گمراهان هستند.} زیرا که هم راه #خدا و هم راه #توبه را گم کرده اند. اینها کسانی هستند که ابتدا ایمان آورده سپس کافر شده و در کفر پافشاری و اصرار دارند و به همین دلیل هیچ گاه حاضر به پیروی از دستورات #خدا نیستند و وقتی که پیروزی طرفداران حق را ببینند از روی ناچاری و ترس اظهار پشیمانی و توبه می کنند در حالی که توبه آنها واقعی نیست چنین توبه ای که از روی قلب نباشد پذیرفته نمی شود.
🔹 پيام های آیه90سوره آل عمران 🔹
✅ #ایمانى ارزش دارد كه تا پایان عمر تداوم داشته باشد. ایمانى كه با كفر پایان پذیرد، كارساز نیست.
✅ انتخاب با خود #انسان است، مى تواند ایمان آورد و یا كفر ورزد. مى تواند بر ایمان خود پایدار و یا در كفر خود پافشارى كند. مى تواند توبه كند یا بر گناه اصرار بورزد.
✅ اصرار و تداوم #كفر، سبب محرومیّت از پذیرفته شدن توبه است.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
💕 از دانايی پرسيدم
نظر شما در مورد مولا علی (علیه السلام) چيه؟
ايشان پرسيد : بهترين مکان کجاست ؟
گفتم : مسجد
پرسيد : بهترين جای مسجد کجاست ؟
گفتم : محراب
پرسيد : بهترين عمل چيه؟ گفتم : نماز
پرسيد : بهترين نماز ؟ گفتم نماز صبح
پرسيد : بهترين قسمت نماز؟ گفتم: سجده
پرسيد : بهترين قسمت بدن ؟ گفتم : سر
پرسيد : بهترين قسمت سر ؟ گفتم پيشانی
پرسيد : بهترين ماه؟ گفتم رمضان
پرسيد : بهترين شب؟ گفتم شب قدر
پرسيد : بهترين نحوه مردن ؟ گفتم شهادت
آنوقت به من گفت : مولا علی در ماه رمضان در شب قدر در مسجد در محراب مسجد ،
در حال نماز ، نماز صبح در سجده نماز فرق مبارکش شکافت !
يعنی هنوز مات و مبهوت اين نتيجه گيری بسيار زيبا هستم
هديه کنيد به پيشگاه مقدس اميرالمؤمنين حضرت علي ابن ابيطالب (علیه السلام) صلواتی بر محمد و آل محمد
@Emam_kh
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
🌙 اعمال شب ۲۱رمضان:
1️⃣ دعا برای سلامتی و تعجیل در ظهور حضرت امام زمان -علیهالسّلام- از مهمترین اعمال این شب است.
2️⃣ غسل
3️⃣ زیارت امام حسین -علیهالسّلام- (چون زیارت آنحضرت برای همه در دسترس نیست همین که سه بار بگوید «صلّی الله علیک یا أبا عبد الله ورحمةالله وبرکاته» و یا زیارات خاص آنحضرت که در مفاتیحالجنان مذکور است را بخواند ان شاءالله کفایت میکند.)
4️⃣ خواندن دعای جوشنکبیر
5️⃣ شبزندهداری
6️⃣ قرآن به سر گرفتن (که در اعمال مشترکه شبهای قدر مذکور است و در مراسمات انجام میگیرد.)
7️⃣ بسیار صلوات فرستادن و لعن فرستادن به ظالمان و غاصبان حقوق أهلالبیت و به خصوص حضرت امیرمؤمنان -علیهمالسّلام-
8️⃣ دو رکعت نماز بخواند و پس از سوره حمد، هفت بار سوره «توحید» را بخواند و پس از نماز هفتاد بار بگوید: «أستغفر الله وأتوب الیه»
🌺 البته که استغفار و مناجات و دعا برای امامزمان -علیهالسّلام- و مؤمنین و خانواده و خود از بهترین کارها در این شب نیز میباشد.
📗 برگرفته از کتاب شریف «مفاتیح الجنان»
@Emam_kh
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 173
درکش می کردم در موقعیت سختی قرار داشت در نگاهش ترس و شرمندگی به مساوی دیده می شد و دلم را به درد میآورد. برای خاتمه دادن به این وضعیت دستم را روی دکمه زنگ گذاشتم و فشردم. دست های لرزان رژان را برای آرام کردنش در دست گرفتم. در توسط عمه مینا باز شد چشم های سرخ شده از گریه اش به محض افتادن به صورت رژان از لرزید و باز به گریه افتاد. رژان هم با شدت بیشتری گریه از سر گرفت. عمه بی هیچ حرفی از جلوی در کنار رفت و راه را برای ورودمان باز کرد. دستم را به کمر زدم و به داخل هدایتش کردم. عمه زهرا و عمه رویا که چشم به در دوخته بودند خیره به رژان از روی مبل بلند شدند. سکوت در خانه حکم مرگ می داد؛ مرگ رژانی که با ابهت پا روی پا می انداخت و پر غرور به مبل تکیه می زد! رژانی که در، ست کردن رنگ لاک با لباسش و رنگ لنز با موی سرش استادانه خرج میکرد، حالا با ساده ترین پوشش و بی هیچ توجهی به هماهنگی شان سر شکسته و لرزان سکوت مرگبار خانه را رنگ میکرد.
اصوات نامفهوم شادی سکوت خانه را شکست. نگاه رژان لحظه ای به صورت دخترش که در آغوش ژیلا بود کشیده شد. مردمک چشمش غوغای دلش از دلتنگی را فریاد زد ولی سریع نگاه دزدید تا جلوی عمه رویا که حالا از شوک دیدار خارج شده و رد خشم در صورتش نشسته بود فرزند نابهنگام اش را به آغوش نکشد.
صدای داد لرزان عمه رویا همه مان را ترساند.
-کجا بودی این همه وقت؟ برای چی برگشتی؟
به گریه افتاد و ادامه داد: خیر نبینی رژان با چه رویی برگشتی؟ ها؟ الان من به بابات چی بگم؟ بگم این بچه کیه؟ کاش سر زای حرومیت مرده بودی رژان تا اینجوری خارم نکنی! خار بشی رژان، جلوی بابات خارم کردی! این بود اون آزادی و تساوی حقوق زن و مرد؟! این بود به روز بودن و امروزی بودن؟! خدا ذلیلت کنه...
با دست به شادی اشاره کرد و میان ضربه های محکمی ک با دست به صورت خود می زد داد زد: این بود؟! آره؟!
عمه مینا و عمه زهرا سعی داشتند دست هایش را بگیرد تا به صورتش نکوبد ولی دست بردار نبود.
دستهایشان را پس زد و با چشم های اشکی و دردمانده اش به صورت هر دو نگاه کرد و زجه زد: چطور آروم باشم؟! آبروم رفت. زندگیم رفت. این دختره بوی مرگ انداخته تو جون زندگیمون. مگه وضعیتم رو نمی بینید!؟ من خاک بر سر حالا چه جور جلوی مردم سربلند کنم؟! بگم این بچه رو از کجا آوردیم؟!
صورتش را با دست هایش پوشاند و نام خدا را صدا زد: خدا...
روژان که از گریه زیاد رو به پس افتادن بود طاقت نیاورد و سمت عمه قدم برداشت جلوی پایش نشست و با جان کندنی صدایش زد: مامان؟
صدای عمه قطع شد. نفس ما هم...
رژان زار زد: غلط کردم مامان.
حرص عمه به دست هایش منتقل شد و به قصد آرام کردن دل زخم خورده ی خود محکم و بی وقفه شروع به زدن رژان کرد.
- غلط کردم؟! همین؟! با غلط کردن آبروی ما بر می گرده؟! کاش به جای تو لخته خون زاییده بودم رژان. کاش خودم مرده بودم و شاهد بی آبرویی تو نبودم. غلط کردم؟! فکر می کنی الان دیگه همه چی درست شد با غلط کردن تو؟!
به زور دست های عمه را گرفته بودیم تا رژان را نکشد ولی خود رژان تلاش و تقلای برای خلاصی از زیر دست مادرش را نداشت. عمه که دیگر جانی برای زدن نداشت نالید: دستامو ول کنید. می خوام تربیتش کنم. شما چیکار دارید؟ دستامو ول کنید.
ژیلا که از گریه ی زیاد به سکسکه افتاده بود، التماس کرد: مامان تورو خدا بسه. گناه داره گفت که غلط کرده. ببین حال و روزش رو. جون تو بدنش نیست. تازه از بیمارستان مرخص شده.
جو کمی آرام شد. رژان را از جلوی پای عمه بلند کردم و روی مبل نشاندم. حال هیچکس خوب نبود، سمت آشپزخانه رفتم و قندهای قندان را در پارچ آب خالی کرده و با قاشق دسته بلندی شروع به هم زدنش کردم. چند لیوان در سینی چیدم و به سالن بازگشتم و به زور به خورد عمه رویا و روژان دادم. رژان سکوت کوتاه ایجاد شده را شکست.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد....
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 174
رژان سکوت کوتاه ایجاد شده را شکست.
- مامان من...
باز به گریه افتاد و نتوانست ادامه دهد.
ژیلا بی طاقت شادی را روی زمین گذاشت و سمت رژان دوید و خودش را در آغوشش انداخت. هر دو با دلتنگی همدیگر را به آغوش کشیده و با صدای بلند گریه سر دادند و گریه ی بقیه را هم درآوردند. دقایقی گذشت ژیلا از آغوش رژان بیرون آمد، دستش را گرفت و بلندش کرد و سمت عمه رویا کشید. به گریه و التماس افتاد: مامان تو رو خدا مگه تو نبودی از دوریش گریه می کردی؟! مگه تو نبودی به فکر خورد و خوراکش بودی؟! مگه تو نبودی نگران درد زایمانش بودی؟! پس چرا اینجوری می کنی؟! مگه به کیان التماس نمی کردی که پیداش کنه؟! بیا پیدا شده... توروخدا مامان یادت بیار اونارو.
روژان با حرف های ژیلا خودش را در آغوش عمه انداخت و ضجه زد: غلط کردم مامان تو رو خدا از خودت نرون من و.
دستم را جلوی دهانم گذاشتم تا صدای هق هقم بلند نشود دلم برای روژان می سوخت؛ خطا کرده بود و تا عمر داشت برای یک لحظه دل به دل شیطان دادن باید تاوان پس می داد... دلم برای عمه هم می سوخت؛ یک شبه پیر شده بود از خطای دخترش و تا عمر داشت دیگر رو پا و جوان نمیشد. کم خطایی نبود ولی تا بوده همین بوده! عشق مادری کورترین عشق دنیاست... دست های دلتنگش را دور رژان پیچید و به گریه افتاد.
- خارم کردی مادر، خدا خارت نکنه نفهمی چی میگم!
- از این خارتر مامان؟! ببین وضعیتم رو.. به خدا شرمنده ام به خدا روم نمیشد برگردم تا عمر دارم شرمندتونم زبونم نمی چرخه به خدا که اینها رو بگم... ببخش مامان!
عمه مینا شانه های رژان را گرفت و از عمه رویا جدا کرد و گفت: خاله دورت بگردم یکم آروم کنید خودتون رو. ساعت هشته. الان ها دیگه مردها پیداشون میشه.
ژیلا با ناراحتی بینی اش را بالا کشید و
شادی را از روی زمین بلند کرد و در آغوش گرفت و گفت: تازه بابا بیاد مصیبت داریم.
عمه زهرا چشم غره ای به ژیلا رفت و به رژان اشاره زد.
- زبون به دهن بگیرد دختر! چه مصیبتی هیچی نمیشه. بابات که اومد اون بچه رو ببر تو اتاق فعلا نبینه تا یکم آروم شه جو.
عمه مینا با تایید گفت: راست میگه خاله اینجوری بهتره.
نگاه رژان روی شادی ثابت مانده بود. قبل از همه، عمه زهرا متوجه شد و رو به ژیلا گفت: فعلاً بیار بچه رو بده بغل مامانش یکم آروم بگیره تا بعد.
بچه که آرام و در خواب بود! منظور عمه آرام گرفتن خود رژان بود که بی تاب به نظر میرسید.
ژیلا با لب های لرزان سمت رژان رفت و شادی را در آغوشش گذاشت. اشک های رژان روی گونه اش جاری شدند. صورت شادی را لمس کرد و بدون اینکه نگاه بی قرارش را از صورت دخترش بگیرد گفت: تازه که دنیا آمده بود شیرش نمی دادم خیلی گریه میکرد بغلش هم نمی کردم. به دوست هام هم گفتم اهمیت ندید تا از گرسنگی و شدت گریه بمیره... ولی... دلم طاقت نیاورد.
به گریه افتاد و سرش را بلند کرد و ادامه داد: میدونم بچه حلال نیست
ولی بهش دل بستم. خطا رو من کردم، گناه رو من کردم شادی بی گناه ترینه. توروخدا اذیتش نکنید.
نویسنده : زهرا بیگدلی
🍁🍂🍁🍂