eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
17.6هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 💕 از دانايی پرسيدم نظر شما در مورد مولا علی (علیه السلام) چيه؟ ايشان پرسيد : بهترين مکان کجاست ؟ گفتم : مسجد پرسيد : بهترين جای مسجد کجاست ؟ گفتم : محراب پرسيد : بهترين عمل چيه؟ گفتم : نماز پرسيد : بهترين نماز ؟ گفتم نماز صبح پرسيد : بهترين قسمت نماز؟ گفتم: سجده پرسيد : بهترين قسمت بدن ؟ گفتم : سر پرسيد : بهترين قسمت سر ؟ گفتم پيشانی پرسيد : بهترين ماه؟ گفتم رمضان پرسيد : بهترين شب؟ گفتم شب قدر پرسيد : بهترين نحوه مردن ؟ گفتم شهادت آنوقت به من گفت : مولا علی در ماه رمضان در شب قدر در مسجد در محراب مسجد ، در حال نماز ، نماز صبح در سجده نماز فرق مبارکش شکافت ! يعنی هنوز مات و مبهوت اين نتيجه گيری بسيار زيبا هستم‌ هديه کنيد به پيشگاه مقدس اميرالمؤمنين حضرت علي ابن ابيطالب (علیه السلام) صلواتی بر محمد و آل محمد‌ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 🌙 اعمال شب ۲۱رمضان: 1️⃣ دعا برای سلامتی و تعجیل در ظهور حضرت امام زمان -علیه‌السّلام- از مهم‌ترین اعمال این شب است. 2️⃣ غسل 3️⃣ زیارت امام حسین -علیه‌السّلام- (چون زیارت آن‌حضرت برای همه در دسترس نیست همین که سه بار بگوید «صلّی الله علیک یا أبا عبد الله ورحمةالله وبرکاته» و یا زیارات خاص آن‌حضرت که در مفاتیح‌الجنان مذکور است را بخواند ان شاءالله کفایت می‌کند.) 4️⃣ خواندن دعای جوشن‌کبیر 5️⃣ شب‌زنده‌داری 6️⃣ قرآن به سر گرفتن (که در اعمال مشترکه شب‌های قدر مذکور است و در مراسمات انجام می‌گیرد.) 7️⃣ بسیار صلوات فرستادن و لعن فرستادن به ظالمان و غاصبان حقوق أهل‌البیت و به خصوص حضرت امیرمؤمنان -علیهم‌السّلام- 8️⃣ دو رکعت نماز بخواند و پس از سوره حمد، هفت بار سوره «توحید» را بخواند و پس از نماز هفتاد بار بگوید: «أستغفر الله وأتوب الیه» 🌺 البته که استغفار و مناجات و دعا برای امام‌زمان -علیه‌السّلام- و مؤمنین و خانواده و خود از بهترین کارها در این شب نیز می‌باشد. 📗 برگرفته از کتاب شریف «مفاتیح الجنان» @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ رمان به_تلخی_شیرین قسمت 173 درکش می کردم در موقعیت سختی قرار داشت در نگاهش ترس و شرمندگی به مساوی دیده می شد و دلم را به درد می‌آورد. برای خاتمه دادن به این وضعیت دستم را روی دکمه زنگ گذاشتم و فشردم. دست های لرزان رژان را برای آرام کردنش در دست گرفتم. در توسط عمه مینا باز شد چشم های سرخ شده از گریه اش به محض افتادن به صورت رژان از لرزید و باز به گریه افتاد. رژان هم با شدت بیشتری گریه از سر گرفت. عمه بی هیچ حرفی از جلوی در کنار رفت و راه را برای ورودمان باز کرد. دستم را به کمر زدم و به داخل هدایتش کردم. عمه زهرا و عمه رویا که چشم به در دوخته بودند خیره به رژان از روی مبل بلند شدند. سکوت در خانه حکم مرگ می داد؛ مرگ رژانی که با ابهت پا روی پا می انداخت و پر غرور به مبل تکیه می زد! رژانی که در، ست کردن رنگ لاک با لباسش و رنگ لنز با موی سرش استادانه خرج می‌کرد، حالا با ساده ترین پوشش و بی هیچ توجهی به هماهنگی شان سر شکسته و لرزان سکوت مرگبار خانه را رنگ می‌کرد. اصوات نامفهوم شادی سکوت خانه را شکست. نگاه رژان لحظه ای به صورت دخترش که در آغوش ژیلا بود کشیده شد. مردمک چشمش غوغای دلش از دلتنگی را فریاد زد ولی سریع نگاه دزدید تا جلوی عمه رویا که حالا از شوک دیدار خارج شده و رد خشم در صورتش نشسته بود فرزند نابهنگام اش را به آغوش نکشد‌. صدای داد لرزان عمه رویا همه مان را ترساند. -کجا بودی این همه وقت؟ برای چی برگشتی؟ به گریه افتاد و ادامه داد: خیر نبینی رژان با چه رویی برگشتی؟ ها؟ الان من به بابات چی بگم؟ بگم این بچه کیه؟ کاش سر زای حرومیت مرده بودی رژان تا اینجوری خارم نکنی! خار بشی رژان، جلوی بابات خارم کردی! این بود اون آزادی و تساوی حقوق زن و مرد؟! این بود به روز بودن و امروزی بودن؟! خدا ذلیلت کنه... با دست به شادی اشاره کرد و میان ضربه های محکمی ک با دست به صورت خود می زد داد زد: این بود؟! آره؟! عمه مینا و عمه زهرا سعی داشتند دست هایش را بگیرد تا به صورتش نکوبد ولی دست بردار نبود. دستهایشان را پس زد و با چشم های اشکی و دردمانده اش به صورت هر دو نگاه کرد و زجه زد: چطور آروم باشم؟! آبروم رفت. زندگیم رفت. این دختره بوی مرگ انداخته تو جون زندگیمون. مگه وضعیتم رو نمی بینید!؟ من خاک بر سر حالا چه جور جلوی مردم سربلند کنم؟! بگم این بچه رو از کجا آوردیم؟! صورتش را با دست هایش پوشاند و نام خدا را صدا زد: خدا... روژان که از گریه زیاد رو به پس افتادن بود طاقت نیاورد و سمت عمه قدم برداشت‌ جلوی پایش نشست و با جان کندنی صدایش زد: مامان؟ صدای عمه قطع شد. نفس ما هم... رژان زار زد: غلط کردم مامان. حرص عمه به دست هایش منتقل شد و به قصد آرام کردن دل زخم خورده ی خود محکم و بی وقفه شروع به زدن رژان کرد. - غلط کردم؟! همین؟! با غلط کردن آبروی ما بر می گرده؟! کاش به جای تو لخته خون زاییده بودم رژان. کاش خودم مرده بودم و شاهد بی آبرویی تو نبودم. غلط کردم؟! فکر می کنی الان دیگه همه چی درست شد با غلط کردن تو؟! به زور دست های عمه را گرفته بودیم تا رژان را نکشد ولی خود رژان تلاش و تقلای برای خلاصی از زیر دست مادرش را نداشت. عمه که دیگر جانی برای زدن نداشت نالید: دستامو ول کنید. می خوام تربیتش کنم. شما چیکار دارید؟ دستامو ول کنید. ژیلا که از گریه ی زیاد به سکسکه افتاده بود، التماس کرد: مامان تورو خدا بسه. گناه داره گفت که غلط کرده. ببین حال و روزش رو. جون تو بدنش نیست. تازه از بیمارستان مرخص شده. جو کمی آرام شد. رژان را از جلوی پای عمه بلند کردم و روی مبل نشاندم. حال هیچکس خوب نبود، سمت آشپزخانه رفتم و قندهای قندان را در پارچ آب خالی کرده و با قاشق دسته بلندی شروع به هم زدنش کردم. چند لیوان در سینی چیدم و به سالن بازگشتم و به زور به خورد عمه رویا و روژان دادم. رژان سکوت کوتاه ایجاد شده را شکست. نویسنده : زهرا بیگدلی ادامه دارد.... 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
‍ رمان به_تلخی_شیرین قسمت 174 رژان سکوت کوتاه ایجاد شده را شکست. - مامان من... باز به گریه افتاد و نتوانست ادامه دهد. ژیلا بی طاقت شادی را روی زمین گذاشت و سمت رژان دوید و خودش را در آغوشش انداخت. هر دو با دلتنگی همدیگر را به آغوش کشیده و با صدای بلند گریه سر دادند و گریه ی بقیه را هم درآوردند. دقایقی گذشت ژیلا از آغوش رژان بیرون آمد، دستش را گرفت و بلندش کرد و سمت عمه رویا کشید. به گریه و التماس افتاد: مامان تو رو خدا مگه تو نبودی از دوریش گریه می کردی؟! مگه تو نبودی به فکر خورد و خوراکش بودی؟! مگه تو نبودی نگران درد زایمانش بودی؟! پس چرا اینجوری می کنی؟! مگه به کیان التماس نمی کردی که پیداش کنه؟! بیا پیدا شده... توروخدا مامان یادت بیار اونارو. روژان با حرف های ژیلا خودش را در آغوش عمه انداخت و ضجه زد: غلط کردم مامان تو رو خدا از خودت نرون من و. دستم را جلوی دهانم گذاشتم تا صدای هق هقم بلند نشود دلم برای روژان می سوخت؛ خطا کرده بود و تا عمر داشت برای یک لحظه دل به دل شیطان دادن باید تاوان پس می داد... دلم برای عمه هم می سوخت؛ یک شبه پیر شده بود از خطای دخترش و تا عمر داشت دیگر رو پا و جوان نمی‌شد. کم خطایی نبود ولی تا بوده همین بوده! عشق مادری کورترین عشق دنیاست... دست های دلتنگش را دور رژان پیچید و به گریه افتاد. - خارم کردی مادر، خدا خارت نکنه نفهمی چی میگم! - از این خارتر مامان؟! ببین وضعیتم رو..‌ به خدا شرمنده ام به خدا روم نمیشد برگردم تا عمر دارم شرمندتونم زبونم نمی چرخه به خدا که اینها رو بگم... ببخش مامان! عمه مینا شانه های رژان را گرفت و از عمه رویا جدا کرد و گفت: خاله دورت بگردم یکم آروم کنید خودتون رو. ساعت هشته. الان ها دیگه مردها پیداشون میشه‌. ژیلا با ناراحتی بینی اش را بالا کشید و شادی را از روی زمین بلند کرد و در آغوش گرفت و گفت: تازه بابا بیاد مصیبت داریم. عمه زهرا چشم غره ای به ژیلا رفت و به رژان اشاره زد. - زبون به دهن بگیرد دختر! چه مصیبتی هیچی نمیشه. بابات که اومد اون بچه رو ببر تو اتاق فعلا نبینه تا یکم آروم شه جو. عمه مینا با تایید گفت: راست میگه خاله اینجوری بهتره. نگاه رژان روی شادی ثابت مانده بود. قبل از همه، عمه زهرا متوجه شد و رو به ژیلا گفت: فعلاً بیار بچه رو بده بغل مامانش یکم آروم بگیره تا بعد. بچه که آرام و در خواب بود! منظور عمه آرام گرفتن خود رژان بود که بی تاب به نظر می‌رسید. ژیلا با لب های لرزان سمت رژان رفت و شادی را در آغوشش گذاشت. اشک های رژان روی گونه اش جاری شدند. صورت شادی را لمس کرد و بدون اینکه نگاه بی قرارش را از صورت دخترش بگیرد گفت: تازه که دنیا آمده بود شیرش نمی دادم خیلی گریه می‌کرد بغلش هم نمی کردم. به دوست هام هم گفتم اهمیت ندید تا از گرسنگی و شدت گریه بمیره... ولی... دلم طاقت نیاورد. به گریه افتاد و سرش را بلند کرد و ادامه داد: میدونم بچه حلال نیست ولی بهش دل بستم. خطا رو من کردم، گناه رو من کردم شادی بی گناه ترینه. توروخدا اذیتش نکنید. نویسنده : زهرا بیگدلی 🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🔻 شیخ کلینی روایت کرده : 🌟 امام باقر علیه‌السلام در شب‌های بیست‌ویکم و بیست‌وسوم تا نیمه شب می‌خواند و پس از آن شروع به خواندن نماز می‌کرد.آگاه باش که در هر شب از شب‌های این دهه مستحب است. روایت شده : ✨حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در هر شب این دهه غسل می‌کرد؛ و نیز اعتکاف در این دهه استحباب و فضیلت بسیار دارد و بهترین اوقات برای این دهه است و روایت شده : ▫️که اعتکاف در این دهه برابر دو و دو عمره دارد.بنای رسول خدا صلی الله علیه و آله این بود که چون دهه آخر می‌شد، در مسجد اعتکاف می‌کرد؛ چادری مویین برای آن حضرت می‌زدند و آن جناب کمر عبادت را محکم می‌بست و بستر خواب را به هم می‌پیچید. ▫️و آگاه باش که در چنین شبی شهادت مولایمان حضرت علیه السلام واقع شد و در این شب غصّه‌های آل محمّد صلی الله علیه و آله و شیعیانشان تازه می‌شود و روایت شده: ▫️که در آن شب مانند شب شهادت امام حسین علیه السلام سنگی از روی زمین برداشته نشد، مگر آنکه زیر آن خون تازه بود. ✨شیخ مفید فرموده : در این شب صلوات بسیار فرست و در نفرین بر ستم‌کنندگان به آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و لعن فرستادن بر قاتل امیرالمؤمنین علیه السلام سعی و کوشش کن. 🍁🍂🍁🍂🍁
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به فرق نازنینش کی اثر میکرد شمشیر به گمانم ابن ملجم وقت ضربت یا علی گفت با تسلیت ایام شهادت مولای متقیان در مناجات شبانه شبهای قدر التماس دعا داریم @Emam_kh
🔴 رفیق جاسوس 🔺 توییت پنج سال پیش جیسون رضائیان (جاسوسی که سپاه دستگیر کرد و آمریکا در ازای آزادی اش یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار نقد پرداخت کرد) خطاب به : "شما به شهر می‌آیی و مقاله در واشینگتن پست چاپ می‌کنی و به من زنگ نمی زنی؟ فکر می کردم ما «دوست» هستیم..." 🔹آقای ظریف نمی خواهید بگویید که رفاقت با جاسوس آمریکایی هم سیاستی بوده که از بالا به شما ابلاغ شده و شما هیچ اختیاری نداشته اید؟؟؟ ✍"قاسم اکبری" @Emam_kh
9.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️افشاگری از پشت پرده مذاکرات و سفرهای به کشورهای حاشیه خلیج فارس 🔻نیّت ظریف و روحانی از پخش برملا شد... @Emam_kh