eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
17.3هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️ نگاه مرد به زن و زن به مرد 🔷س ۵۶۹۷: حکم نگاه مرد به زن و نیز زن به مرد چه می‌باشد؟ آیا مرد می‌تواند به دختر بچه‌ای که مراعات حجاب ننموده نگاه کند؟ ✅ ج: نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است و نگاه کردن به صورت و دستها اگر به قصد لذت باشد حرام است ولی اگر بدون قصد لذت باشد مانعی ندارد و نیز نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم حرام می‌باشد و نگاه کردن به صورت و بدن و موی دختر نابالغ اگر به قصد لذت نباشد و به واسطه نگاه کردن هم انسان نترسد که به حرام بیفتد اشکال ندارد، ولی بنابر احتیاط باید جاهایی را که مثل ران و شکم معمولا می‌پوشانند نگاه نکند. @Emam_kh
✨﷽✨ 🌼داستان کوتاه ✍طفلی از باغی گردو می‌دزدید. پسر صاحبِ باغ با چند دوست خود در کنار باغ کمین کردند تا دزد گردو را بیابند. روزی وقتی طفل گردوها را دزدید و قصد داشت از باغ خارج شود لشکرِ کمین‌کرده‌ها به دنبال طفل افتادند و طفل گردوها را در راه رها کرده و از ترس جان خود فرار کرد. آنان پسرک را در گوشه‌ای بن‌بست گیر انداختند و پسرک از ترس بر زمین چمباتمه زد و نشست و دست بر سر گذاشت و امان خواست. حکیمی عارف این صحنه را می‌دید که صاحب گردوها چوبی در دست بلند کرده و می‌گوید: برخیز! چرا گردوهای ما را می‌دزدی؟! طفل گفت: من دزدی نکردم. یکی گفت: دستانت رنگی است٬ رنگ دستانت را چگونه انکار می‌کنی؟ دیگری گفت: من شاهد پریدنت از درخت بودم... حکیم وارد شد و چند سکه غرامت به صاحب مال داد تا از عقوبت او دست برداشتند. حکیم در کُنجی نشست و زار زار گریست. گفت: خدایا! در روز محشر که تو می‌ایستی و من در مقابل فرشتگانِ توام، چگونه گناهان خود را انکار کنم با این‌که دستانم و فرشتگانت بر حقیقت و بر علیه من گواهی خواهند داد؟!! خدایا! امروز من محشر تو را دیدم، در آن روز بر من و بر ناتوانیِ‌ام رحم نما و با من در محاسبۀ گناهانم تنها و پناهم باش و چنانچه من بر این کودک رحم کردم و نجاتش دادم تو نیز در آن روز بر من رحم فرما و مرا نجات ده!!! @Emam_kh
رمان قسمت شانزدهم لبخندم هم... - کم مزه بریز نعیم... نعیم تعظیمی کرد... - به ... داداش امیر عباسم که افتخار همراهی دادن بابا بزن کف قشنگرو ... همه خندیدندو امیر عباس را دوره کردند... و ساحل و دریا و نگار هم بالاخره آمدند... و من ته دلم خالی شد از آمدنش ... مگر همین من نمیخواستم دور باشم از هواي نفس کشیدنش ... اما حاال این همه خوشحال بودم از بودنش... همگی تقسیم شدند ... نعیم و دارا و دانیال و محسن با ماشین آقا جون می آمدند که راننده اش محسن بود... و دختر ها هم همراه امیر عباس شدیم... و من کمی فقط کمی تحسین امیر عباسی را میخواستم که حتی نگاهی هم به سمتم نینداخته بود... تصمیم براین شد که همگی بریم فشم تا هوایی تازه کنیم و پسر ها هم طبق معمول دور از چشم آقاجون یک دل سیر قلیان بکشند... در عقب را با کردم تا کنار دریا و نگار بنشینم که ساحل رو به من کرد ... - عهههه چیزه .. محیا بیا جلو بشین من با نگار اینا کار دارم ... اخمی کردم و رو به ساحل کردم ... نه ساحل جان حالا رسیدیم فشم باهم حرفاتونو بزنید... نزدیکم آمد ... - بیا برو جلو بشین تورو خدا خواهر من لج نکن... نمیخواستم جلو ي آن ماشین بشینم ازآخرین باري که جلوي ماشینش نشستم اصلا خاطره ي خوبی نداشتم... با اون اخم ها و نگاه تحقیر آمیز مسخره اش... اما نگاه ملتمس ساحل هم نمیتوانستم نادیده بگیرم ... ناچارا جلو رفتم و کنار دستش نشستم... نیم نگاهی انداخت و دنده را جا به جا کرد ... صداي خندیدن و شلوغ کردن دخترها هم آرامم نمیکرد... باز همان حس و حال آنشب برگشته بود... و حالم را بد میکرد... فرمان را پیچاند از پارك درآمد... بی انکه نگاهم کند دستمالی از جعبه بیرون کشید و سمتم گرفت... متعجب نگاهش کردم... هنوز به رو به رویش خیره بود... آرام گفت... پاك کن ... و دستمال را تکان داد ..لب فشردم تا چیزي نگویم تا تفریح دخترها را زهر نکنم به کامشان... دستمال را گرفتم وبا حرص در مشتم فشردم ... بالاخره رسیدیم با خنده ها ي دختر ها از عقب و شیطنت پسرها که کنارمان می آمدند... ، اگر این غم بزرگ در دلم سنگینی نمیکرد و بغضی به وسعت دنیا گلویم را نمیفشرد منهم مثل آنها شاد بودم و از ته دل میخندیدم ... دخترها پیاده شدند و مشغول خنده و گفتگو شدند ... منهم دستگیره را پایین کشیدم تا پیاده شوم ... که مچم اسیر دستش شد... با دست دیگرش دستمال مچاله شده را از مشتم بیرون کشید... . - پاك کن... امشب براي بار دوم خیره اش شدم ... - من راحتم... و سعی کردم دستم را از دستش بیرون بکشم ... محکم تر مچم را فشرد ... من ناراحتم ... زود... از لحن دستوري اش حرصم گرفته و به جاي زبانم با اشکم جوشید... برق لبم را پاك کردم ... هنوز دستم را گرفته بود... - ولم کنید لطفا ... - چشمت مونده ... ملتمس نگاهش کردم ... آقا امیر عباس لطفا این کارو نکنید توروخدا بچه ها بیرون منتظرن... فردا این صیغه ي کوفتی هم تموم میشه شما هم از کارا و مسئولیت بکن نکن به من راحت میشین ... اصلا فکر کنید فرداست ... ازتون خواهش میکنم... چشمانش سرخ شد... فشار دستش را بیشتر کرد و مطمئن بود جاي انگشتانش روي مچم میماند... - موقعی که اون گوه خوردیو حقتو از من میخواستی باید فکر اینجاهاشو میکردي... محسن تقه اي به شیشه زد و حرفش را قطع کرد... بی انکه دستم را رها کند شیشه را پایین کشید ... محسن نگاهی به قفل دست هایمان کرد... و من از خجالت مردم ... بچه ها بیاین پایین ... بقیه منتظرن ... - محسن جان شما برید ماهم پشت سرتون میایم ... ادامه دارد... 💖 🧚‍♀●◐○❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شرح 🔴 قسمت پنجم 🔷 6. ادب صبر(دوری ازجزع و فزع) : 🔻در مقابل صبر ،که ادب در فضای ایمان است بی ادبی شکل می گیرد تحت عنوان جزع و فزع. امام علی علیه السلام در نهج البلاغه به ما می‌فهماند که جزع باعث می شود که ثواب اعمال ما حبط شود و از بین برود. در حکمت ۱۴۴ می فرمایند: « تحمل کن! که هر مصیبتی به اندازه خودش صبر در مقابلش نازل می شود. کسی که از روی بی صبری در مصیبت ،بر روی ران خودش بکوبد (کنایه از اینکه جزع و فزع و بی تابی کند) عملش حبط و نابود می شود یعنی دیگر ثوابی از اعمالش ندارد». 🔻در حکمت ۱۸۹ امیرالمومنین می فرمایند: « کسی را که صبر نجات ندهد قطعاً جزع و فزع هلاک می کند» در حکمت ۲۹۱ خطاب به اشعث که پسرش را از دست داده است ، صبر را عامل اجر در مصیبت و جزع را عامل وبال شدن مصیبت می داند. در حکمت ۲۹۱ می فرمایند: «آقای اشعث! اگر بر فقدان و مصیبت مرگ فرزندت محزون باشی خوب به خاطر اینکه پاره تن تو بوده است مستحق این ناراحتی هستی، اما اگر در این مصیبت صبر کنی خدا در هر مصیبتی یک جایگزینی قرار داده است. آقای اشعث! در مصیبت مرگ فرزند چه صبر کنی چه صبر نکنی چه جزع کنی چه جزع نکنی قدر الهی دیگر بر تو جاری شده است و به حکمت الهی فرزند تو از دنیا رفته است و بچه تو دیگر زنده نمی شود اما فرقش این است که اگر در این مصیبت صبر کنی اجر میبری و اگر جزع و فزع کنی برای آخرت وبال و وزر تو میشود». 🔻در نتیجه ما در ماجرای صبر ادب جزع نکردن را از امیرالمومنین یاد میگیریم . نتیجه چنین صبری از نگاه مولا امیرالمومنین قطعاً پیروزی است حضرت در نهج البلاغه می فرمایند:« هرگز انسان صبور از پیروزی محروم نمی شود ولو اینکه زمان رسیدن آن به پیروزی طولانی بشود و دوران صبر او طولانی شود». نمونه برجسته این نکته در زندگی خود مولا علی علیه السلام در نهج البلاغه است. صبر مولا در مسئله حکومت و غصب خلافت چنان عظیم بود که بالاخره امت خودشان سرشان به سنگ خورد و برگشتند در خانه مولا علی علیه السلام. خود مولا در حکمت ۲۲ می فرمایند: «ما حقی داریم اگر به ما بدهند که هیچ و الا اگر حق ما را ندهند برپشت شتران می‌نشینیم ولو اینکه سیر ما در شب تاریک ظلم خلافت بعد از پیامبر طولانی شود» یعنی ما مقاومت را ادامه میدهیم و مطمئن هستیم به پیروزی و ظفر می‌رسیم و تاریخ گواهی داد که صبر مولا بعد از ۲۵ سال خون دل خوردن به پیروزی تبدیل شد. خود حضرت وقتی می خواهند اوضاع روز بیعت مردم با خودشان را توصیف کنند در چند جای نهج البلاغه عبارات شگفت‌انگیزی را بیان می‌کنند یکی در خطبه ۲۲۹ است که حضرت در وصف روز بیعت مردم با خودشان می فرمایند:« دست مرا برای بیعت می گشودید و من می بستم شما آن را به سوی خود می کشیدید و من آن را می گرفتم سپس مانند شتران تشنه که به طرف آبشخور هجوم می آورند بر من هجوم آوردید تا آنکه بند کفشم پاره شد، عبا از دوشم افتاد و افراد ناتوان پایمال گردیدند آنچنان مردم در بیعت با من خشنود بودند که خردسالان شادمان ، پیران برای بیعت کردن لرزان به راه افتادند، بیماران بر دوش خویشان خود سوار و دخترکان جوان بی نقاب به صحنه آمدند». 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع .
10.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘پروژه نفوذ دشمن از طریق فرزندان مقامات جمهوری اسلامی ایران @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 امروز بنزین ، فردا ... هیچ حمله ای از سوی دشمن بدون خیانت و همکاری مزدوران داخلی صورت نمی گیرد. حمله سایبری امروز به سامانه هوشمند سوخت پمپ ها هم از این قاعده مستثنی نیست. دشمنان که تکلیفشان روشن است. باید بدنبال نفوذی های داخل وزارت نفت باشید. آقای ؛ برای موفقیت دولت انقلابی راهی ندارید جز شناسایی و حذف نفوذی هایی که در لایه های مختلف دولت رخنه کرده اند وگرنه هر روز یک بحران برایتان ایجاد خواهند کرد... ✍"قاسم اکبری" @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از آسیب ها این است که نماینده از اولی که وارد مجلس می شود، نقشه رسیدن به فلان پست مثلا اجرائی را در سر خودش بپروراند که وزیر بشود، مدیر بشود، فلان بشود. نه، این وظیفه نمایندگی بسیار مهم است. اگر انسان برای خدا کار بکند و درست کار بکند، از وظایف اجرائی اهمیتش بیشتر است یا لااقل در مواردی به قدر آنها اهمیت دارد. این جور نباشد که ما تا وارد مجلس شدیم، به فکر بیفتیم که خب حالا چه کار کنیم که مثلا در مرحله بعد یا در فلان دولت به فلان پست [برسیم]؛ اینها آسیب هاست، مجلس از این قبیل آسیب ها دارد. عزیزان من! مراقب باشید. @Emam_kh