رمان #بغض_محیا
قسمت هشتادو هفتم
و درست در همین جا دفنش کردیم باهم...
روز ها از پی هم میگذشت...
من سرم به کار خودم بود...
و می دیدم که هر روز شوهرم کسی که ادعاي همسري با من داشت...
کنار دیگري از صبح براي کارهاي عروسیشان با هم بودند...
اما منهم براي خودم کم نمی گذاشتم...
و وقت خودم را با کلاس زبان و رانندگی پر میکردم...
با تصمیمی که گرفته بود هر روز مصمم تر میشدم در عملی کردنش...
عوض شدن لازم بود برایم...
هم براي روح زخمیم و هم براي عوض شدن دید دیگران نسبت به یک زن شکست خورده...
وقتی می دیدم هر روز عروس شدن چه شکلی بود براي دیگري...
ومن گاهی خنده ام میگرفت از مدل عروس شدن خودم...
و گاهی زخم غرورم سرباز میکرد...
و قطره اشکی در خلوتم میریختم...
و میدانستم حسرت خوردن فایده اي ندارد...
میدانستم گذشته را از دست داده ام...
واین حال است که باید بسازم...
و به خودم قول داده بودم بسازمش هر طور شده...
روز امتحان رانندگی بود و من حتی با قبول شدن در امتحان آیین نامه از استرسم کم نشده بود...
انگشت در هم پیچاندم و نگران به هر گروهی که سوارماشین سرهنگ میشدند زل میزدم...
ماشین بعدي نوبت من بود...
و مینا با مسخره بازي هایش نمی گذاشت اصال تمرکز کنم...
و خودم را آرام کنم...
و می دانستم این همراهی او چقدر ارزش مند است...
درست در جایی که هیچکس کنارم نبودو او شده بود یار غارم...
البته ساحل هم بود...
میدانستم بیشتر وقت و دلش پیش محسنی است که خدمت سربازي است و دلخوش به تماس هاي
چند ثانیه ایش...
خودم زمانی عاشق بودم و حالش را درك میکردم...
و چه خوب که محسن آدم خوبی بود...
سرنوشتش مثل من نمی شد، ساحلی که خواهرم بود...
مینا روي شانه ام زد و ابرویی بالت انداخت...
- اوي الان سرهنگ میاد...
فکر کن نوبتت بشه و اونوقت تو حرکت اول سرهنگ با لگد پرتت می کنه بیرون، یو هاهاها...
چپکی نگاهی کردم...
- زهر عوض دلداریته دیگه؟!...
خندید...
ما اینیم دیگه خواهر...
سري به نشانه ي تاسف تکان دادم برایش...
و فکر کردم مینا از آن آدم هایی که بودنشان در زندگی هر آدمی الزام بود...
بالاخره نوبت من شد...
و همان نگاه مطمئن مینا دلم را قرص کرد...
سوار شدیم و خوش شانسیم این بود که نفر آخر بودم...
و رد شدن سه نفر جلوتر نشان میداد...
سرهنگ سختگیري گیرم آمده...
پشت فرمان نشستم،بسم ااالله گفتم و شروع کردم...
نمی دانم چطور رانندگی کردم و چند تا ضربدر خوردم...
اما تمام عضلاتم درد گرفته بود...
از بس منقبض کرده بودم عضلاتم را...
دستور ایست داد وقتی رسیدیم جلوي آموزشگاه...
ومن ایست کردم...
نگران زل زدم به صورت سرهنگ با پرویی تمام...
و اضطرابم بیش از آن بود که بتوانم به فکر کم رویی و خجالت باشم...
- پیاده شید خانم...
- سرهنگ...
کمی مکث کردم...
قبولی خانم بفرمایید...
و من از شدت خوشحالی لبم را گاز گرفتم تا جیغ نزنم...
باذوق پیاده شدم پریدم بغل مینا...
- وااااي مینا قبول شدم...
مینا قیافه اش رو کج و کوله کرد...
- اي بابا دختر خجالت بکش...
با اون چادرت اینجوري می پري تو بغلم...
لپش را با حالت چندش پاك کرد...
- کثافت خیس خالی شدم...
و من ایشی گفتم و بی ذوقی هم نثارش کردم...
که او با ذوق روي شانه ام کوبید...
- آخ جون شیرینی می دي حالا؟ چپکی نگاهش کردم...
- چشم بااین اخلاق قشنگت...
- خیلی پرویی آیین نامه و شهر رو یه روز قبول شدي شیرینی ام نمی دي؟!...
وبا شیطنت ادامه داد...
- نهار مهمون تو...
پرویی نثارش کردم...
- الان؟!...
ساعت چهار عصر نهار؟!...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت28 3⃣
🔷مراتب زهد در نهج البلاغه
🔻 بخش سوم از بیانات امیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره زهد، مربوط به مراتب زهد است.
🔻 امیرالمومنین (علیه السلام) در حکمت ۱۱۳ نهج البلاغه می فرمایند: «لَا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِي الْحَرَامِ» ؛ هیچ زهدی به پایه و ارزش بی رغبتی در حرام نمی رسد.
🔻 در حکمت ۲۸ هم که موضوع بحث ماست، می فرمایند: «أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ»؛ با ارزش ترین، با فضیلت ترین، برترین نوع زهد، آن زهدی است که آن را پنهان کنی، مردم متوجه نشوند که تو زاهد هستی.
🔻بحث بعدی درباره زهد، اسباب زهد است. یعنی چه چیزهایی باعث میشود که انسان زاهد و بی رغبت به دنیا باشد، درعین حالی که از دنیا بهره می برد، به دنیا دل نبندد، رغبت به دنیا نداشته باشد.
🔻 بالاترین چیزی که بعد از یاد خدا در نهج البلاغه شریف به عنوان عامل زهد انسان معرفی شده است، مرگ و یاد مرگ است.
مولا علی(علیه السلام) در خطبه ۱۰۹ نهج البلاغه می فرمایند: «وَ يَزْهَدُ فِيمَا كَانَ يَرْغَبُ فِيهِ أَيَّامَ عُمُرِهِ »؛ کسی که در حال احتضار است، نسبت به همان چیزهایی که در طول عمرش خیلی به آنها رغبت و میل داشته است، بی رغبت و زاهد می شود. پس معلوم میشود مرگ انسان را از توجه و دلبستگی به دنیا نجات می دهد. این نکته اول بود.
🔻 همچنین در اثر یاد مرگ برای زهد و بی رغبتی به دنیا ، یک رفتار و نمونه عملی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه در حکمت ۱۳۰ نقل شده است که خدمت شما می خوانم. نقل شده است وقتی امیرالمومنین(علیه السلام) از جنگ صفین برمی گشت، به قبرستان پشت دروازه کوفه رسید. رو به مردگان کرد و فرمود: ای ساكنان خانه های وحشت زا و محلّه های خالی و گورهای تاريك! ای خفتگان در خاك! ای غريبان! ای تنها شدگان! ای وحشت زدگان! شما پيش از ما رفتيد و ما در پی شما روانيم و به شما خواهيم رسيد. امّا خانه هايتان! ديگران در آن سكونت گزيدند؛ امّا همسرانتان! با ديگران ازدواج كردند؛ امّا اموال شما! در ميان ديگران تقسيم شد! اين خبری است كه ما داريم، حال شما بگویید چه خبری داريد؟ سپس به اصحاب خود رو كرد و فرمود: بدانيد كه اگر این مردگان اجازه سخن گفتن داشتند، به شما خبر می دادند که بهترين توشه تقوا است.
🔻 نکته دیگری که در نهج البلاغه شریف بعد از اسباب زهد بیان شده ، مسأله زهد خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حد اعلاء بود.
📍مولا علی (علیه السلام) گاهی دنیا و حکومت بر مردم را بی ارزش تر از آب بینی بزغاله بیان می کنند که در خطبه۳ نهج البلاغه است. گاهی خودشان اعلام می کنند به زر و زیور دنیای شما هیچ علاقه و رغبتی ندارم که در نهج البلاغه شریف در همان خطبه۳ آمده است.
📍گاهی با دنیا صحبت می کنند و به دنیا می گویند که من تو را مثل زنی که اگر سه طلاقه اش کردی، دیگر قابل رجعت نیست، سه طلاقه کرده ام که در حکمت ۷۷ است: "ضرار بن ضمره ضبايی، از ياران امام(علیه السلام)به شام رفت، بر معاويه وارد شد. معاويه از او خواست از حالات امام بگويد، گفت: علی(علیه السلام) را در حالی ديدم كه شب پرده های خود را افكنده بود و او در محراب ايستاده، محاسن را به دست گرفته و مانند مار گزيده به خود می پيچيد و محزون می گريست و می گفت: ای دنيا ! ای دنيای از من دور شو، آيا برای من خودنمايی می كنی؟ يا شيفته من شده ای تا روزی در دل من جای گيری؟ هرگز مباد! برو غير مرا بفريب، كه مرا در تو هيچ احتیاجی نيست. من تو را سه طلاقه كرده ام تا بازگشتی نباشد، دوران زندگانی تو كوتاه ارزش تو کم و آرزوی تو پَست است. آه از توشه اندك و درازی راه و دوری منزل و عظمت روز قيامت!
📍مولا علی(علیه السلام) طبق حکمت۱۰۳ نهج البلاغه، گاهی لباس وصله دار به تن داشت ، شخصی پرسيد: چرا پيراهن وصله دار می پوشی؟ فرمود: دل با آن فروتن و نفس رام می شود و مؤمنان از آن سرمشق می گيرند. دنيای حرام و آخرت، دو دشمن متفاوت و دو راه جدای از يكديگرند، پس كسی كه دنياپرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت كينه ورزد و با آن دشمنی خواهد كرد و دنیا و آخرت همانند شرق و غرب از هم دورند، رونده به سوی یکی از آن دو هرگاه به يكی نزديك شود از ديگری دور می گردد و آن دو همواره مثل دو هَوو به يكديگر زيان می رسانند.
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🔴هشدار رهبر انقلاب به مسئولان درباره مدیریت فضای مجازی
🔹 رهبر انقلاب برخورد حذفی مستکبران با شهید سلیمانی در فضای مجازی را نشانه ترس آنها حتی از اسم شهید و واهمهشان از رواج و تکثیر آن الگوی گرانسنگ دانستند و گفتند: در دنیای امروز، فضای مجازی زیر کلید مستکبران است و این واقعیت باید مسئولین فضای مجازی کشور را نیز هوشیار کند تا بهنحوی عمل کنند که دشمن نتواند به هر شکل و هر جا که اراده کرد، در فضای مجازی برخورد کند.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴واکنش رهبر انقلاب به حذف عکس حاجقاسم در شبکههای اجتماعی
💯💯ایشان برخورد حذفی مستکبران با شهید سلیمانی در فضای مجازی را نشانه ترس آنها حتی از اسم شهید و واهمهشان از رواج و تکثیر آن الگوی گرانسنگ دانستند و گفتند: در دنیای امروز، فضای مجازی زیر کلید مستکبران است و این واقعیت باید مسئولین فضای مجازی کشور را نیز هوشیار کند تا بهنحوی عمل کنند که دشمن نتواند به هر شکل و هر جا که اراده کرد، در فضای مجازی برخورد کند.
➡️۱۴۰۰/۱۰/۱۱
#hero
#قاسمیون
#حاج_قاسم
@Emam_kh
پیشنهاد های ضد آنفولانزایی
🅾شش تا پیشنهاد ضدسرفه
1. زنجبیل
اگر میخواهید سرفه خیلی سریع برطرف شود، باید چای زنجبیل بنوشید یا چند تکه زنجبیل را بجوید.
2. غذاهای داغ و تند
اگر سرفه واقعا شما را به دردسر انداخته، باید غذاهای تند مثل غذاهایی که با فلفل چیلی تهیه میشوند، امتحان کنید.
3. سوپ مرغ
البته باید از انواع سبزیها، کلم، سیر و هویج برای پختن سوپ مرغ استفاده کنید تا اثرگذاری آن را افزایش بدهید
4. سیر؛ اضافه کردن سیر به وعدههای غذایی و غذاهای مختلف باعث میشود سرفه خیلی سریع از بین برود.
5. انواع مرکبات؛ استفاده از انواع مرکبات مانند لیموترش، پرتقال و لیموشیرین برای برطرف کردن سرفه ضروری است.
6. چای نعناع؛ نعناع حاوی ماده مهمی به نام منتول است که میتواند به تسکین گلودرد و سرفههای خشک کمک کند و عملکردی مشابه با داروهای ضداحتقان داشته باشد.
🅾چهار پیشنهاد ضدگلودرد
1. لیمو و عسل
2. پوره سیبزمینی
3. مریمگلی؛ مریمگلی فقط بهدلیل عطرش مهم نیست زیرا 3 ویژگی مهم دیگر دارد؛ ضدعفونیکننده، ضدباکتری و قابض (جمعکننده).
4. چای بابونه؛ بابونه
🅾پنج پیشنهاد ضدتب
1. مایعات؛ بیماران دچار تب باید تا چند روز میزان استفاده از آب و آبمیوههای طبیعی را افزایش بدهند. نوشیدن آب پرتقال طبیعی به فاصله هر 3 ساعت، واقعا برای کاهش تب موثر است.
2. سوپ مرغ؛ سوپ مرغ، علاوه بر فراهم کردن مایعات لازم برای بیماران دچار تب، میزان زیادی از مواد مغذی و پروتئینها را هم به بدن آنها میرساند.
3. مواد غذایی پروبیوتیک
ماستهای پروبیوتیک، یکی از گزینههای در دسترس شما هستند.
4. رژیم غذایی نرم؛ رژیم غذایی نرم شامل سبزیهای بخارپز، فرنیها و حریرهها، تخممرغ آبپز و ماست میشود.
5. میوههای تازه
🅾پنج پیشنهاد ضدسرماخوردگی
1. ساندویچ بوقلمون؛ گوشت بوقلمون دارای پروتئین بدون چربی است که همیشه بهعنوان بخشی از رژیم غذایی سالم روی آن تاکید میشود.
2. آب سبزیها؛ اگر نمیتوانید در مواقع سرماخوردگی سالاد بخورید، میتوانید از آب سبزیها بهعنوان جایگزین استفاده کنید.
3. چای گرم
4. موز
5. نوشیدنیهای جایگزین غذا؛ اگر اشتهای شماهم به علت سرماخوردگی واقعا کم شده میتوانید از نوشیدنی های بدون لاکتوز، کمقند و دارای حداقل 6 گرم پروتئین، واقعا گزینههای مناسبی هستند.
🌿🍂🌿🍂🌿
سابله_بیسکوییت 🍪🍘
مواد لازم:👇
250 گرم کره
نصف پیمانه روغن
نصف پیمانه نشاسته
نصف پیمانه شکر
یک عدد تخم مرغ
زرده تخم مرغ
وانیل
آرد به میزان لازم
یک قاشق بکینگ پودر
طرز تهیه:👇
تخم مرغ ، شکر ، وانیل و کره را با همزن خوب میزنیم تا یک قوام خامه ای بدست بیاد ، روغن را اضافه کرده و بکینگ پودر و آرد را به تدریج مخلوط کرده و نشاسته را پس از الک کردن ، مخلوط کرده و یک خمیر نرم بدست می آوریم ، اجازه دهید نیم ساعت بماند ، سپس آن را فرم داده و در فر با دمای 180 درجه قرار دهید تا قهوه ای روشن شود.
🍪🍪🍪🍪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥از فتنه 88 تا شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی!
🔹ردپای نفوذ در اقتصاد و سیاست و امنیت
@Emam_kh
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
آیا میدانید مزار شریف کجاست؟؟
بله در افغانستان است
سؤال دوم چرا اسم مزار شریف را براین شهر گذاشتهاند؟
.
چون علی ابن ابیطالب در آنجا دفن شده است. لذا به مزار ایشان مزار شریف میگویند واسم این شهر را به همین نام قرار دادند
سوال سوم. اگر علی ابن ابیطالب در مزار شریف افغانستان دفن هستند پس جریان دفن امیرالمؤمنین در نجف چیست؟
.
اصل قضیه این است
داستان شهر مزار شریف:
تقدیم به حضرت زهرا (س)
شهر مزار شریف در ولایت بلخ افغانستان قرار دارد و دارای بارگاهی باعظمت و باشکوه بوده و مورد توجه شیعیان افغانستان است
گرفتاران بسیاری از این بارگاه حاجت گرفته اند
مشهور است کبوتران با هر رنگی به این بارگاه بیایند به رنگ سفید درمی آیند
روی سنگ قبر نوشته شده است
هذا مزار شریف علی بن ابیطالب
اینجا مزار شریف علی ابن ابیطالب است
قضیه واقعی مزار شریف که متاسفانه به گوش کمتر شیعه ای در ایران رسیده به این شرح است
سالیان پیش حاکم بلخ که سنی مذهب بود دچار دردی در ناحیه پا گردید
مداواهای فراوان نمود
لیکن پایش بهبود نیافت
شبی حضرت علی(ع) را در خواب میبیند
حضرت به او امر میکند که روغن ۲ لا برای خوب شدن پایش استفاده کند
حاکم تمام علما وزرا اطبای شهر را جمع کرده و میگوید برای من روغن۲ لا بیاورید
اطبا و علما جواب میدهند ما در تمام عمر خود نام این روغن را نشنیده ایم و بعید است چنین روغنی وجود داشته باشد
حاکم جواب داد چون حضرت علی(ع) امر کرده پس این روغن باید در جایی از جهان وجود داشته باشد
دستور داد که هرکس روغن ۲ لا را بیاورد پاداش بزرگی دریافت میکند
خبر شهر به شهر روستا به روستا چرخید
لیکن هیچ کس نتوانست روغن ۲ لا را یافته و نزد حاکم بیاورد
در ولایت بلخ عالمی شیعه که غریب و گمنام بود به نزد حاکم آمد و گفت حاکم باید روغن زیتون استفاده کند
حاکم چنین کرد و به سرعت درد کهنه پایش بهبود یافت
پرسید از کجا فهمیدی منظور حضرت علی (ع) از روغن ۲ لا روغن زیتون است؟
آن عالم شیعه گفت از انجایی که خدا در آیه ۳۵ سوره نور فرموده است
(شجره مبارکه زیتونه لا شرقیه و لا غربیه)
درخت مبارک زیتون که نه شرقی است و نه غربی
چون ۲ تا لا دارد (لا شرقیه و لاغربیه) پس منظور روغن زیتون بوده است
حاکم از این جواب شگفت زده شد
و گفت لیاقت تو بالاتر از پاداش نقدی است تو از امروز ندیم خاص ما هستی
عالم غریب شیعه حالا شده ندیم خاص و همه کاره دربار حاکم شهر
مدتی گذشت
علما و وزیران که اهل سنت بودند به این مقام و جایگاه یک مرد شیعه حسادت کردند
به حاکم گفتند ما فهمیده ایم که این مرد شیعه زیارت عاشورا میخواند و به عمر و ابوبکر لعن میفرستد
حاکم در حضور علما و وزرا از عالم شیعه پرسید آیا این موضوع صحت دارد؟
عالم شیعه نیامد تقیه کند سیاه نمایی کند برای حفظ مقام و ثروت خود دروغ بگوید
لذا با شهامت پاسخ داد
من نه تنها عمر و ابوبکر را لعن میکنم بلکه به آنها توهین هم میکنم
جماعت از این پاسخ شگفت زده شدند
علما گفتند حکم این مرد اعدام است
حاکم گفت این مرد فاضل و حکیم است
حتما دلیلی دارد به راحتی پشت پا به این مقام و ثروت زده و خریدار مرگ خود شده است
از عالم شیعه پرسید چرا به عمر و ابوبکر که مورد احترام ما اهل سنت است لعن میکنی؟
عالم شیعه جوابی داد که آن مجلس تبدیل به مجلس روضه حضرت زهرا(س) شد و همه حاضرین گریه نمودند.
آن عالم شیعه جواب داد
حاتم طایی مردی کافر بود ولی در نهایت سخاوت و بخشندگی
قبل از مرگ مردم را جمع کرد و گفت
آی کسانی که گرسنه بودید و حاتم طایی لقمه نانی در دهان شما گذاشت
آی کسانی که برهنه بودید و حاتم طایی لباسی به شما پوشانید
آی کسانی که لقمه نانی سر سفره حاتم طایی خوردید
الان وقت مرگ من شده و من از شما توقع هیچ پاداشی را ندارم
فقط دختری از من به یادگار مانده
جان شما و جان این دختر
اگر میخواهید محبت های مرا جبران کنید به این دختر محبت کنید
خلاصه حاتم طایی مردم را به خوش رفتاری با دخترش سفارش ها نمود
آنگاه عالم شیعه گفت
روزی این دختر به نزد پیامبر(ص) آمد
پیامبر(ص) به احترام پدرش که سفارش کرده بود و مرد باسخاوت و بخشنده ای بود آن دختر را اطعام و اکرام کرد و هدایایی نیز به او بخشید
حالا مردم من حرفم این است
پیامبر(ص) که برای دین اسلام زحمات زیادی کشید و خون دلها خورد روز آخر فرمود من از شما توقع هیچ پاداش و قدر دانی ندارم
اگر میخواهید به من محبت کنید به دخترم فاطمه محبت کنید
جان شما و جان فاطمه
مبادا از گل نازک تر به او بگویید
هر کس فاطمه را بیازارد مرا آزرده خاطر کرده است
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
ادامه پست قبل...
و خلاصه پیامبر(ص) در مورد خوش رفتاری با حضرت زهرا(س) سفارش ها نمود
لیکن چند روز از رحلت پیامبر(ص) نگذشته بود که این دو نفر(عمر و ابوبکر) برخلاف سفارشات پیامبر(ص) نه تنها هیچ گونه خوش رفتاری و محبتی نسبت به دختر رسول خدا نداشتند بلکه ناجوانمردانه خانه اش را آتش زدند به صورتش
سیلی زدند پهلویش را شکستند
هدیه که ندادند هیچ باغ فدک را نیز از تنها یادگار پیامبر(ص) به ناحق گرفتند
حالا شما قضاوت کنید
ما الان باید به این دو رفیق ناجوانمرد و بی شرف درود و رحمت بفرستیم یا لعن و توهین کنیم؟
صدای گریه و ناله حاضرین بالا رفته بود و جلسه محاکمه این عالم شیعه تبدیل به مجلس روضه حضرت زهرا(س) شده بود
مقام و منزلت این عالم شیعه بیشتر شد
چندسالی گذشت
عالم شیعه دعوت الهی را لبیک گفت و دار فانی را وداع کرد
حاکم عزای عمومی اعلام کرد
تشییع جنازه باشکوهی بعمل آورده و او را با احترام به خاک سپردند
خواستند سر قبرش نام او را بنویسند
دیدند او را فقط عالم شیعه خطاب میکردند
به سراغ صندوقچه شخصی اش رفتند
مدارکی را دیدند که نشان میداد نام واقعی او علی است و نام پدرش ابیطالب
لذا بر سر قبرش نوشتند
هذا مزار شریف علی ابن ابیطالب
این بود داستان عارف و عالم گمنام شیعه حضرت آیه الله آقا علی بن ابیطالب (رحمه الله علیه) که تربت پاکش در شهر مزار شریف قرار دارد.
لطفا به همه گروه ها ارسال بفرمایید تا خدمتی هرچند کوچک به این مذهب کرده باشید
السلام علیک یا فاطمه الزهرا(سلام الله علیه)
نقل از آیت الله بهجت رضوان الله
🌹🌹🌹🌹
التماس دعا از همه ی بزرگواران
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعامیکنم امشب❄️
زیراین سقف بلند
روی دامان زمین
هرکجا
خسته و پرغصه شدی
دستی ازغیب
به دادت برسد
وچه زیباست ❄️
که آن
دست مهر خدا باشد و بس
شبتون آرام ودر پناه خدا💫❄️
@Emam_kh
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام
ـ لبعضِ النّاسِ ـ : إنْ أرَدْتَ أنْ يُخْتَمَ بخَيرٍ عَمَلُكُ حتّى تُقْبَضَ وأنتَ في أفْضَلِ الأعْمالِ فعَظِّمْ للّه ِ حَقَّهُ أن تَبْذُلَ نَعْماءَهُ في مَعاصيهِ ، وأنْ تَغْتَرَّ بحِلْمِهِ عَنكَ ، وأكْرِمْ كُلَّ مَن وَجَدْتَهُ يُذْكَرُ مِنّا أو يَنْتَحِلُ مَوَدّتَنا .
امام صادق عليه السلام
ـ به يكى از مردم ـ فرمود : اگر مى خواهى كه عملت ختم به خير شود و هنگام مردن با بهترين اعمال بميرى، حقّ خدا را پاس داشته نعمتهايش را در راه معصيت صرف نكن و به سبب بردباريى كه نسبت به تو نشان مى دهد دچار غرور و غفلت نشو و هر كس را كه ديدى از ما به نيكى ياد مى كند يا از محبت ما دم مى زند گرامى بدار .
عيون أخبار الرِّضا : 2/4/8 .