eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
20.2هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 جهاد تبیین؛ یک فریضه قطعی و فوری 🔻فرمانده کل قوا صبح امروز در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش: یک سیاست قطعی رسانه‌های معاند جمهوری اسلامی این است که واقعیتها را تحریف کنند و مشغولند. شما مطلقاً از پیشرفتها، از نقاط مثبت، نقاط قوت، مطلقاً نشانه‌ای در این مجموعه‌ی امپراتوری رسانه‌ای غرب مشاهده نمیکنید. به همین جهت است که جهاد تبیین یک فریضه قطعی و فوری است.۱۴۰۰/۱۱/۱۹ @Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیات ۲۷تا۳۰ سوره مائده- بخش۳ 🌸 وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَى ءَادَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَم ْيُتَقَبَّلْ مِنَ الْأَخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (۲۷) لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَآ أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ ۖ إِنِّيٓ أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ (۲۸) إِنِّيٓ أُرِيدُ أَنْ تَبُوٓأَ بِإِثْمِی وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ۚ وَذَٰلِكَ جَزَآؤُ الظَّالِمِينَ (۲۹) فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ (۳۰) 🔴 در جلسه های قبلی ترجمه آیات و کلمات و شرح آیات بیان شد در این جلسه به پیام های آیات می پردازیم. 🔹 پيام های آیات ۲۷تا۳۰ سوره مائده ✅ باید تاریخ گذشتگان را براى عبرت گرفتن خواند و بررسى كرد. ✅ در نقل باید به مسائل مهم پرداخت. («نبأ یعنی خبر مهم) ✅ را از افسانه جدا كنیم. «بالحقّ» (ماجراى قربانى هابیل وقابیل داستان واقعی ست.) ✅ اصل، تقرّب به است نه قربانى، قربانى هرچه كه مى خواهد، باشد. ✅ پسر پیامبر بودن نقشى در ردّ یا قبول اعمال ندارد، بنابراین از یكى پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد. ✅ گاهى ، تا برادركشى هم پیش مى رود. ✅ به تهدید كننده به هم باید منطقى جواب داد. ✅ ملاک پذیرش ، تقواست، نه شخصیّت افراد و نه نوع كار. ✅ تفاوت در قبول و عدم قبول، براساس می باشد. ✅ در برخورد با ، آرام سخن بگوییم و آتش حسد را با نرمش در گفتار، خاموش كنیم. ✅ یكى از راه ‏هاى نهى از منكر، آن است كه به او اطمینان دهى كه به او تجاوز و تعدّى نخواهى كرد. ✅ آنچه دارد، نكشتن بر اساس ترس از خداست، نه به خاطر ناتوانى و سستى. ✅ و ، عامل بازدارنده از گناه و تعدّى در حساس ‏ترین حالات است. ✅ گناهان مقتول، به قاتل منتقل مى‏ شود. ✅ جزای قاتل، است. ✅ ایمان به ، جزو عقاید اوّلیه انسان‏ هاى روى زمین بوده است. ✅ ، هم به خود ظلم مى ‏كند، هم به مقتول، هم به خانواده ‏ى مقتول و هم به جامعه. ✅ ، با وسوسه، تلقین و تزیین، انسان را رام و خام مى ‏كند و به گناه مى‏ كشاند. ✅ مى‏ تواند عواطف برادرى را نیز سركوب كند. ✅ جنگ و ، از آغاز تاریخ زندگى بشر بوده است. ✅ پیروى از ، خسارت است. ✅ ، هم از درون گرفتار عذاب وجدان است و هم از بیرون مورد انتقاد مردم و هم گرفتار قصاص و عدل می شود. تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🔰 حرکت ۱۹ بهمن ضربه آخر به پیکر پوسیده رژیم پهلوی بود 🔻فرمانده کل قوا در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش: آن روز (۱۹ بهمن ۵۷) آن جوانهای افسر و درجه‌دار و عمدتاً همافرانی که در آن دیدار عجیب با امام شرکت کردند و بیعت کردند، این بیعت، بیعت با شخص نبود. این بیعت، بیعت با هدفها بود. بیعت با آرمانها بود. بیعت با آن جهاد مقدسی بود که امام فرمانده مقتدر آن جهاد بود. 🔺هر کس در هر دوره‌ای که در مسیر آن آرمانها حرکت کند، در واقع در این حرکت سهیم و شریک است. بنابراین شما فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی هم جزو کسانی هستید که از افتخارات نوزدهم بهمن بهره‌مندید. حرکت آن روز نیروی هوایی ضربه‌ی آخری بود که بر پیکر پوسیده‌ی رژیم پهلوی وارد شد و خیمه‌ی منحوس رژیم پهلوی را نابود کرد.۱۴۰۰/۱۱/۱۹ 🔰 آمریکا امروز از جایی ضربه می‌خورد که هرگز آن را محاسبه نکرده است/ رئیس‌جمهور قبلی و فعلی آمریکا دست به دست هم دادند که تتمه آبروی آمریکا را ببرند 🔻 فرمانده کل قوا صبح امروز: هر جایی که نیروی حق در مقابل کفر وارد میدان بشود، دشمن با همه‌ی جلال و جبروت ظاهری که باطن و مغز ندارد در محاسباتش اشتباه میکند؛ همیشه همین‌جور است. 🔺 آمریکا امروز از جایی ضربه می‌خورد که هرگز آن را محاسبه نکرده است. امروز دو رئیس‌جمهور آمریکا ــ رئیس‌جمهور قبلی و رئیس‌جمهور فعلی ــ اینها دست به دست هم دادند که تتمه‌ی آبروی آمریکا را ببرند و دارند میبرند. ۱۴۰۰/۱۱/۱۹ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدح حضرت آقا توسط یکی از بزرگان بحرین و خواسته جالب ایشان. اگر یکی از ایرانیان بود چپیه،انگشتر ویا عبا و... میخواست، ببینید این آقا چی میخواد!!!! به این می‌گویند باور قلبی. @Emam_kh
🌺سبک زندگی قرآنی :🌺 🍂 جلوی نفوذ دشمن را بگیرید. 🍂 🔸قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الاْ َرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدّاً......... فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً (کهف/٩۴ و ٩٧) ⚡️ترجمه : ذوالقرنين به مردمی رسید که به او گفتند: اى ذو القرنين! يأجوج و مأجوج در اين سرزمين فساد مى كنند; آيا ممكن است ما هزينه اى براى تو قرار دهيم، كه ميان ما و آنها سدّى ايجاد كنى؟!.............. ‏سرانجام ذوالقرنين برایشان سدّى ‏ساخت كه آنها قادر نبودند از آن بالا روند; و نمى توانستند سوراخى در آن ايجاد كنند. 🔴 مهمترین نیاز یک جامعه، تأمین امنیت است. بنابراین باید جلوی فساد مفسدین بشدت گرفته شود. ❌ در ماجرای ذوالقرنين، مفسدین از طریق شکافی که میان دو کوه بود، به جامعه نفوذ کرده و فساد می کردند. ذوالقرنين نیز برای بازداشتن آنها، شکاف بین دو کوه را باسدّی آهنین و محکم پر کرد، چنانکه دیگر نه قدرت بر بالارفتن از آن سدّ داشتند و نه قدرت بر سوراخ کردن و نفوذ در آن. ✅ بنابراین؛ اولا شکافهای موجود در جامعه، تهدیدی برای امنیت جامعه است و باید شناسایی شود. ثانیا باید این شکافها را با سدّی محکم پر کرد تا هیچ مفسدی توان فساد و بر هم زدن امنیت را نداشته باشد. 🍂🌺🍂🌺🍂
‼️خمس حقوق 🔷 س ۵۷۶۴: اگر سال خمسی من، اول ماه باشد و حقوق من چند روز قبل از سال خمسی واریز شود، آيا به حقوق این ماه خمس تعلق می گيرد؟ ✅ ج: اگر تا پنج روز پس از سررسید سال خمسی مصرف شود، خمس ندارد؛ همچنین پس انداز مقداری پول برای پیش‌آمدهای احتمالی چنانچه با دادن خمس، مقدار باقیمانده کفایت نمی‌کند و نگرانی شخص برطرف نمی‌شود، خمس ندارد؛ هر چند احتیاط این است که پس از رفع نگرانی (با حصول درآمد جدید)، خمس مقداری که مصرف نشده پرداخت شود. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انقلاب ایران الگوهای نابی به جهان معرفی کرد که مصداق بارز آن سردار سلیمانی است؛ چهل و سه سال فشار و تحریم علیه ملت ایران به جایی نرسید و ایران سربلند از تمام مکرها و حیله های دشمنان بیرون آمد! 💢 قیس قریشی، کارشناس حوزه غرب آسیا و جهان عرب از لندن ضمن اشاره به قدرت منطقه ای ایران گفت: 🔺 "آمریکا در برابر ایران دو راه دارد یا باید با ایران به توافق برسد و یا باید هزینه های بد عهدی خود را پرداخت کند و بعید می دانم که آمریکا توان پرداخت چنین هزینه ای را در مقابل ایران داشته باشد؛ کمپین فشار حداکثری علیه ایران شکست خورد و اهدافش محقق نشد؛ آمریکایی ها، سعودی ها و اماراتی ها نتوانستند اهداف خود را بر ملت ایران تحمیل کنند" @Emam_kh
رمان فسمت صدوبیستوهفتم دستم را جلویش گرفتم... - دوستیم؟!... دستم را بی جان گرفت... میدانستم تمام توانش را جمع کرده تا دستم را بفشرد... - دوستیم... کمی به جلو هلش دادم... - دوستا هیچ وقت کمک همو رد نمیکنن... شالش را روي سرش مرتب کرد... نگاهی به کت و دامن زیبایش کردم... هنوز هم با وجود مریضی زیبا و خوش استایل بود...تنها کسی بود که بی چادر در خانه میگشت... البته بنا به اقتضاي شرایط سختش... حتی معلوم نبود که بتواند تا چند صباح دیگر راه برود یا نه... غم دلم را گرفت با یادآوریش... پایین پله ها بود امیر عباس... نگاه عمیقی به همسرش کرد... کمی میخ شد نگاهش رویم... اما حرمت سرش میشد و لبخند زد به روي همسرش... - صدام میکردي هدي جان... هدي هم گفت... نمی خواستم این همه پله بکشونمت باالت امیرعباس... تکیه گاه دست دیگر هدایش شد... و من با اجازه گفتم... و قدم تند کردم به سوي در... میان راه صداي پربغض مادر که معلوم نبود با که صحبت میکند،توجهم را جلب کرد... و راه کج کردم به سمت آشپزخانه... و نگاهم روي تلفن در دست مادر رد شد... و روي عمه و زن عموهاچرخید... و مات ماندم... روي اشک هایی که از چشمان مادر پایین میریخت... چه شده بود مادر محکم من که بعد از مرگ شوهرش کسی اشکش را ندیده بود... دو بار در یک روز اشک هایش جاري شدند؟!... چه کسی پشت خط بود که چشمان همه میخ مادر و تلفن دستش بود؟!... - الهی قربونت برم مادر... به گوش هایم اطمینان نداشتم... مادر و این همه بذل محبت براي فرزندانش؟!... از لحن صحبتش فهمیده بودم ... پشت خط محسن است... دستی شانه ام را فشرد... برگشتم و با ساحلی که خیره و مشتاق نگاه دوخته بود به تلفن رو به رو شدم... مادر همینطور قربان صدقه ي محسن میرفت... و بالاخره رضایت داد و خدافظی کرد... عمه را در آغوش کشید... - بچم داره میاد بالاخره مژگان... بهش مرخصی دادن... عمه لبخندي زد... - خب خدارو شکر... گریه نداره که مرجان... باید خوشحال باشی... مژگان اشک شوقه... ومن نگاهم خیره ي لب گرفتار ساحل میان دندان هایش بود... وغبطه خوردم به حالش... به عشقش... تنه اي زدم... و آرام گفتم... - حالتو میلیونی میخرم... او خندید و ندانست حال خرابم را... اما نگاه کنجکاوش را از روي عمه و مادر برنداشت... تا از جزییات خبر دست اولش سر در بیاورد... چادرش را تکان دادم... - ساحل کجایی بابا؟!... مینا حتما رسیده تا الان ... می کشتمون به خدا ..بدو دیر شد... با اکراه دل کند و دنبالم آمد... اما همانطور غرغر میکرد... - اي بابا نذاشتی بفهمم چی شد؟!... آخرش کی میاد؟!... - بیا بابا چرت نگو... بیست بار میس کال انداخته... کشتمون فک کنم جلو دره... جرات نکردم بهش ز... با دیدنش سیگار به دست آنهم در حیاط میخکوب شدم... او مگه همراه هدي بالا نبود؟!... خودم را جمع و جور کردم... و او بی هیچ تغییري در رد نگاه خیره اش گوشه حیاط ایستاده بود... ساحل دستی تکان داد براي برادرش... وبا هر قدم که به مانزدیک میشد قلبم تپش می گرفت... ادامه دارد... 💖 🧚‍♀●◐○❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا