🔆 تربیت فرزند، با رفتار و گفتار مادر است
🌸 حضرت آیتالله خامنهای: 👇
🔸مادر میتواند فرزندان را به بهترین وجهی تربیت کند. تربیت فرزند به وسیلهی مادر، مثل تربیت در کلاس درس نیست؛ با رفتار است، با گفتار است، با عاطفه است، با نوازش است، با لالائی خواندن است؛ با زندگی کردن است. مادران با زندگی کردن، فرزند تربیت میکنند.
🔸هرچه زن صالحتر، عاقلتر و هوشمندتر باشد، این تربیت بهتر خواهد شد.
🔸بنابراین برای بالا رفتن سطح ایمان، سطح سواد، سطح هوش بانوان، در کشور باید برنامهریزی شود.
🌸خانهداری_خانهنشینی_نیست
🌻 ۱۳۹۲/۲/۱۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کسی شهید میشه؟؟!!! ببینید
🎙شهید فخری زاده
🥀سالروز بزرگداشت شهدا گرامی
@Emam_kh
🌷 سلام بر چشمها و دلهایِ منتظر
🔆 *«به ارواح طیبهی این شهیدان و به چشمها و دلهای منتظر پدران و مادران و همسران آنان سلام و درود میفرستم و فضل و رحمت فزایندهی پروردگار را برای همهی آنان مسألت میکنم.»* بخشی از پیام رهبرانقلاب به مناسبت تشییع شهدای گمنام در روز شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
🌸 عکس: خانم فخرینعناکار، مادر شهیدی که 33 سال منتظر بازگشت پیکر فرزندش شهید محمد بدیعی بود.
#روز_بزرگداشت_شهدا
🇮🇷 ۱۴۰۰/۱۰/۱۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ
🇮🇷 @Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌷 آیه_156_سوره_بقره
🌸 الَّذِينَ إِذَآ أَصاَبَتْهُمْ مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
🍀ترجمه:آنان كسانى هستند كه هرگاه مصیبتى به آنها رسد،مى گویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم.
🌺 این آیه و آیه بعد درباره صبرکنندگان است. صابران، به جاى اینکه خود را ببازند و به دیگران پناه ببرند ، تنها به خدا پناه مى برند. زیرا از دید آنها، تمام جهان كلاس درس و میدان آزمایش است كه باید در آن رشد كنیم. سختی ها براى آن است كه زیر پاى ما داغ شود تا تندتر و سریعتر حركت كنیم، بنابراین در تلخى ها نیز شیرینى است. زیرا شكوفا شدن استعدادها وكامیابى از پاداشهاى الهى را به دنبال دارد.
🌺همانطور كه ما دانه ى گندم را زیر فشار،آرد مى كنیم و بعد نیز در آتش تنور، تبدیل به نان مى كنیم تا مراحل وجودى او را بالا بریم. ما انسان ها هم برای شکوفا شدن و رشد کردن تحت فشار سختی ها خواهیم بود. شعار صابران «انّا لِلّه و انّا الیه راجعون» است.در حدیث مى خوانیم:هرگاه با مصیبتى مواجه شدید، جمله ى «انّا لِلّه و انّا الیه راجعون» را بگویید.
🔴 گفتن «انّا لِلّه و انا اليه راجعون » و یاد خدا به هنگام ناگوارى ها،آثار فراوان دارد:
1⃣ انسان را از كلام كفر آمیز و شكایت باز مى دارد.
2⃣ موجب تسلیت و دلدارى و تلقین به انسان است.
3⃣ مانع وسوسه هاى شیطانى است.
4⃣ اظهار عقاید حقّ است.
5⃣ براى دیگران درس و الگو شدن است.
🔹پيام های آیه 156 سوره بقره🔹
✅ ریشه ى صبر، ایمان به خداوند، معاد وامید به دریافت پاداش است. «الصّابرین الّذین... قالوا انّا للّه و انّا الیه راجعون»
آیه156🌹ازسوره بقره 🌹
الَّذِينَ :کسانی که
إِذا :چون
أَصابَتْهُمْ :برسد به آنان
مُصِيبَةٌ :حادثه ناگواری
قالُوا :گویند
إِنَّا :همانا ما
لِلَّهِ :ازآن الله ایم
وَ إِنَّا :وهمانا
إِلَيْهِ :به سوی او
راجِعُونَ:بازگشت کننده ایم
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
4_327849576851570842.mp3
1.92M
ادامه آیه ۱۵۵و آیه ۱۵۶ ازسوره بقره
🌹استاد قرائتی
@Emam_kh
🍃🍃
🍃
جامعه ی اطلاعاتی آمریکا میگوید
ایران در یک برنامه ۱۰ ساله
جای ایالات متحده را
در منطقه خواهد گرفت
این مهم یک شبه رخ نداد
زمانی رخ داد که ما فهمیدیم
رفقایی در کشورهای اطراف داریم
که باید با آنها گفتگو کنیم
و سپس برای محقق کردن
اهدافی مشترک
دست به سلاح ببریم
معمار این شاهکار بی نظیر
که ابر قدرت را به چالش کشیده
قاسم سلیمانی ست
و آنچه او برای ایران طرح ریزی کرده
بسیار پر برکت خواهد بود
آینده پیش رو این ادعا را
اثبات خواهد کرد
✍🏻 آقای تحلیلگر
#حاج_قاسم
#مقاومت
@Emam_kh
امام علی علیه السلام:
عفاف نفس را مصون می دارد و آن را از پستی ها دور نگه می دارد .
تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص ۲۵۶ ، ح۵۴۲۰
@Emam_kh
⭕️ هموطن بی حجاب من!
🔻از تو متنفر نیستم.
امروز که وسط پاساژ ما راه میرفتی و چشم مردهای هوسران را به خود جلب کرده بودی که هیچکدامشان تو را «باشرافت» نمی دانند، فقط دلم برایت سوخت. دلم برایت سوخت که چطور ساده دلانه در ذهنت فرو کردند با برداشتن روسری و لخت کردن سر و گردنت، به #آزادی رسیدی. به حقوق زنانگی ات رسیدی. از اینکه چطور تو را فریب دادند که آنچه «حقوق مردها» است یعنی: لخت دیدن زنها.. را در ذهن کوچک تو به عنوان «حقوق زنها» قالب کردند.😞
من فقط دلم برایت سوخت که چطور از این همه حق، حق آرامش، حق امنیت، حق محیط پاک، حق مترو و اتوبوس امن جنسیتی، حق انسان نگریستن به جای زن نگریستن، حق خانواده سالم و.. فقط «حق لخت شدن» را به عنوان «حقوق زن» به تو چپاندند.
🔶 هموطن #بی حجاب من!
شاید خیلی از مردها به تو نگویند. اما من میگویم. در دل همه ما مردها زن بی حجاب، هرگز «زن نجیب» نیست، «زن قابل احترام» نیست. «زن باشرف» نیست. «زن باحیا» نیست. حتی اگر هزار سال بگذرد. این طبیعت ما مردهاست. در چشم ما #زن بی حجاب، «زن ارزان» است، «زن مفت» است، «زن بی ارزش» . که فقط ابزار جنسی است و بس. آنقدر بی ارزش که بجای مغزش باید موهایش را نشان دهد تا جلب توجه کند. در نظر همه ما مردها، زن فقط و فقط بخاطر «حیا» و «پاکی» اش، بخاطر آن لبخند خجولش، جذابیت حقیقی دارد. نه بخاطر لخت و برهنه بودنش.
امروز که روسری برداشتی، شاید ندانی آخرش چه میشود. اما :
بنشین و ببین، روزی که شوهرت به همین ارزانی و مفتی که تو را در اختیار دیگران می گذارد، زنهای دیگر را هم به خانه و حریم تو بیاورد.
🔶 هموطن بی حجاب من!
اگر امروز طلاق و خیانت و اعتیاد و بزهکاری 10 از 100 است، بنشین و ببین، نتیجه «آزادی» تو یا درست تر بگویم آنچه «آزادی در ذهنت فرو کرده اند» 10 سال دیگر 20 سال دیگر در ایرانِ نجیب من، در ایرانِ مسلمان من بیرون خواهد زد و روزی خواهد آمد که آمار هولناک طلاق و خیانت و اعتیاد و افسردگی و قتل های خانگی به همان آمریکا و انگلیس خواهد رسید. (هر 20 ثانیه تجاوز به یک کودک، هر 2 ثانیه تجاوز به یک زن). و آن وقت دیگر برگشت به جامعه سالم، جامعه امن و خانواده محور محال است.
بنشین و ببین، عاقبت دروغ مسخره ای که «در خارج، زن و مرد مثل چوب خشک از کنار هم رد می شوند» و دروغ مضحک «بی حجابی عادی می شود» چطور باعث عادی شدن تجاوز و خیانت و قتل های خانگی و طلاق و زن بازی های روزانه خواهد شد. آخر این راه همین است و بس.
🔶 اما هموطن باحجاب من!
ممنونم از فداکاری ات برای حفظ #خانواده ایرانی. ممنونم که با زحمت، خود را می پوشانی تا چشم من، تا قلب من و آرامش همسر من حفظ شود. ممنونم که در روزگار بی ناموسها، هنوز حیا و شرف و پاکی در وجودتان هست. سر تعظیم در برابر انسانیت و پاکیزگی ات خواهر باحیای من. در دنیا از حضرت زهرا تقلید میکنی، در آخرت هم حضرت زهرا پشت و پناهت باد...
@Emam_kh
📸 آقای الکساندر لوکاشنکو رئیسجمهور بلاروس و هیأت همراه عصر امروز (دوشنبه) با حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. ۱۴۰۱/۱۲/۲۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ
🇮🇷 @Emam_kh
📩 کشورهای مورد تحریم آمریکا باید با همکاری یکدیگر این حربه را از بین ببرند
🔻 حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی عصر امروز (دوشنبه) در دیدار آقای آلکساندر لوکاشنکو رئیس جمهور بلاروس و هیات همراه، ظرفیت همکاریهای دو کشور را بسیار فراتر از سطح کنونی دانستند و تاکید کردند: باید با استفاده از روحیه و ارادهای که در دو طرف برای عملی کردن توافقها وجود دارد، سطح روابط افزایش چشمگیری یابد.
🔹 ایشان با اشاره به مشترکات فراوان ایران و بلاروس، یکی از این اشتراکات را تحریمهای قلدرمابانه آمریکا و برخی کشورهای غربی برشمردند و افزودند: کشورهایی که مورد تحریم آمریکا قرار گرفتهاند باید با همکاری یکدیگر و با تشکیل یک مجموعه مشترک، حربه تحریم را از بین ببرند و ما معتقدیم این کار شدنی است.
🔹 رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تحریمهای آمریکا برضد ایران، از ابتدای پیروزی انقلاب و وضع شدیدترین تحریمها در دوازده سال گذشته خاطرنشان کردند: تحریمهای شدید، ایران را متوجه تواناییها و نیروهای درونی خود کرد و در همین مدت تحریمها، زمینه پیشرفتهای بسیاری برای ایران مهیا شد و کشور ما توانست در زمینههای مختلف از جمله «علم و فناوری»، «پزشکی و بیولوژیک»، «هوا-فضا»، «هسته ای» و «نانو» به پیشرفتهای شگفت آوری دست یابد.
🔹 حضرت آیتالله خامنهای تاکید کردند: اگر کشورهایی که مورد تحریم آمریکا قرار گرفتهاند از ظرفیت یکدیگر استفاده کامل کنند منافع آن برای همه طرفها، بسیار خواهد بود.
🔹 ایشان با یادآوری زمینههای همکاری ایران و بلاروس از جمله در «علم و فناوری»، «تجارت» و «فعالیتهای سیاسی در مجامع بین المللی»، به موضوع خط عبور شمال به جنوب اشاره کردند و گفتند: راهاندازی خط عبور شمال به جنوب به نفع دو کشور و همچنین روسیه و منطقه است و باید هر دو طرف برای راهاندازی آن تلاش کنند.
🔹 رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: توافقها و حرفها نباید در جلسات به پایان برسد بلکه باید با پیگیری ویژه و زمانبندی مشخص، به مرحله اجرا برسد.
🔹 رهبر انقلاب اسلامی همچنین دنیای امروز را نیازمند معنویت دانستند و گفتند: معنویت میتواند عامل حرکت دهنده برای ملتها باشد.
🔸 در این دیدار که حجتالاسلام و المسلمین رئیسی رئیس جمهور نیز حضور داشت، آقای لوکاشنکو رئیس جمهور بلاروس با ابراز خرسندی فراوان از دیدار با رهبر انقلاب گفت: من به ایران آمدهام تا اطمینان خاطر بدهم که برای گشودن صفحه جدیدی در روابط دو کشور مصمم هستم و با همکاری و اراده رئیس جمهور ایران همه توافقها را با پیگیری ویژه و زمانبندی مشخص، اجرایی خواهیم کرد.
🔸 رئیس جمهور بلاروس تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران در دوران تحریمها به تجربیات و پیشرفتهای شگفت آوری دست پیدا کرده است و ما معتقدیم که اگر از شرایط تحریم بدرستی استفاده شود، میتواند یک فرصت برای پیشرفت باشد، هدف من از سفر به ایران آشنایی نزدیک با دستاوردهای ایران است.
🔸 آقای لوکاشنکو در پایان سخنان خود این نکته را هم گفت که شرایط سخت کنونی بینالمللی، دوستان واقعی و غیر واقعی را برای ما مشخص کرد و ما مصمم به همکاری ویژه با همراهان واقعی هستیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ
🇮🇷 @Emam_kh
دختر_شینا
#قسمت_36
فردا صبح موقع خوردن صبحانه، حس بدی داشتم. از پدرم خجالت می ڪشیدم. منی ڪه از بچگی روی پای او یا ڪنار او نشسته و صبحانه خورده بودم، حالا حس می ڪردم فاصله ای عمیق بین من و او ایجاد شده. پدرم توی فڪر بود، سرش را پایین انداخته و بدون اینڪه چیزی بگوید، مشغول خوردن صبحانه اش بود.
ڪمی بعد پدرم از خانه بیرون رفت. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود ڪه صدای مادرم را شنیدم. از توی حیاط صدایم می ڪرد: «قدم! بیا آقا صمد آمده.»
نفهمیدم چطور پله ها را دو تا یڪی ڪردم و با دمپایی لنگه به لنگه خودم را به حیاط رساندم. صمد لباس سربازی پوشیده بود. ساڪش هم دستش بود. برای اولین بار زودتر از او سلام دادم. خنده اش گرفت.
گفت: «خوبی؟!»
خوب نبودم. دلم به همین زودی برایش تنگ شده بود. گفت: «من دارم می روم پایگاه. مرخصی هایم تمام شده. فڪر ڪنم تا عروسی دیگر همدیگر را نبینیم. مواظب خودت باش.»
گریه ام گرفته بود. وقتی ڪه رفت، تازه متوجه دانه های اشڪی شدم ڪه بی اختیار سُر می خورد روی گونه هایم. صورتم خیس شده بود. بغض ته گلویم را چنگ می زد. دلم نمی خواست ڪسی من را با آن حال و روز ببیند.
ادامه دارد...✒️
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
دختر_شینا
#قسمت_37
دویدم توی باغچه. زیر همان درختی ڪه اولین بار بعد از نامزدی دیده بودمش، نشستم و گریه ڪردم.
از فردای آن روز، مراسم ویژه قبل از عروسی یڪی پس از دیگری شروع شد؛ مراسم رخت بران، اصلاح عروس و جهازبران.
پدرم جهیزیه ام را آماده ڪرده بود. بنده خدا سنگ تمام گذاشته بود. سرویس شش نفره چینی خریده بود، دو دست رختخواب، فرش، چراغ خوراڪ پزی، چرخ خیاطی و وسایل آشپزخانه.
یڪ روز فامیل جمع شدند و با شادی جهیزیه ام را بار وانت ڪردند و به خانه پدرشوهرم بردند. جهیزیه ام را داخل یڪ اتاق چیدند. آن اتاق شد اتاق من و صمد.
شبی ڪه قرار بود فردایش جشن عروسی برگزار شود، صمد از پایگاه برگشت و تا نیمه های شب چند بار به بهانه های مختلف به خانه ما آمد.
فردای آن روز برادرم، ایمان، سراغم آمد. به تازگی وانت قرمز رنگی خریده بود. من را سوار ماشینش ڪرد. زن برادرم، خدیجه، ڪنارم نشست. سرم را پایین انداخته بودم، اما از زیر چادر و تور قرمزی ڪه روی صورتم انداخته بودند، می توانستم بیرون را ببینم.
ادامه دارد...✒️
دختر_شینا
#قسمت_38
بچه های روستا با داد و هوار و شادی به طرف ماشین می دویدند عده ای هم پشت ماشین سوار شده بودند. از صدای پاهای بچه ها و بالا و پایین پریدنشان، ماشین تڪان تڪان می خورد. انگار تمام بچه های روستا ریخته بودند آن پشت. برادرم دلش برای ماشین تازه اش می سوخت. می گفت: «الان ڪف ماشین پایین می آید.» خانه صمد چند ڪوچه با ما فاصله داشت.
شیرین جان ڪه متوجه نشده بود من ڪی سوار ماشین شده ام، سراسیمه دنبالم آمد. همان طور ڪه قربان صدقه ام می رفت، از ماشین پیاده ام ڪرد و خودش با سلام و صلوات از زیر قرآن ردم ڪرد. از پدرم خبری نبود. هر چند توی روستا رسم نیست پدر عروس در مراسم عروسی دخترش شرڪت ڪند، اما دلم می خواست در آن لحظاتِ آخر پدرم را ببینم. به ڪمڪ زن برادرم، خدیجه، سوار ماشین شدم. در حالی ڪه من و شیرین جان یڪ ریز گریه می ڪردیم و نمی خواستیم از هم جدا شویم. خدیجه هم وقتی گریه های من و مادرم را دید، شروع ڪرد به گریه ڪردن. بالاخره ماشین راه افتاد و من شیرین جان از هم جدا شدیم. تا خانه صمد من گریه می ڪردم و خدیجه گریه می ڪرد.
وقتی رسیدیم، فامیل های داماد ڪه منتظرمان بودند، به طرف ماشین آمدند. در را باز ڪردند و دستم را گرفتند تا پیاده شوم. بوی دود اسپند ڪوچه را پر ڪرده بود.
ادامه دارد...✒️
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
دختر_شینا
#قسمت_39
مردم صلوات می فرستادند. یڪی از مردهای فامیل، ڪه صدای خوبی داشت، تصنیف های قشنگی درباره حضرت محمد(ص) می خواند و همه صلوات می فرستادند.
صمد رفته بود روی پشت بام و به همراه ساقدوش هایش انار و قند و نبات توی ڪوچه پرت می ڪرد. هر لحظه منتظر بودم نبات یا اناری روی سرم بیفتد، اما صمد دلش نیامده بود به طرفم چیزی پرتاب ڪند. مراسم عروسی با ناهار دادن به مهمان ها ادامه پیدا ڪرد. عصر مهمان ها به خانه هایشان برگشتند. نزدیڪان ماندند و مشغول تهیه شام شدند.
دو روز اول، من و صمد از خجالت از اتاق بیرون نیامدیم. مادر صمد صبحانه و ناهار و شام را توی سینی می گذاشت. صمد را صدا می زد و می گفت: «غذا پشت در است.»
ما ڪشیڪ می دادیم، وقتی مطمئن می شدیم ڪسی آن طرف ها نیست، سینی را برمی داشتیم و غذا را می خوردیم.
رسم بود شب دوم، خانواده داماد به دیدن خانواده عروس می رفتند. از عصر آن روز آرام و قرار نداشتم. لباس هایم را پوشیده بودم و گوشه اتاق آماده نشسته بودم. می خواستم همه بدانند چقدر دلم برای پدر و مادرم تنگ شده و این قدر طولش ندهند. بالاخره شام را خوردیم و آماده رفتن شدیم.
داشتم بال درمی آوردم. دلم می خواست تندتر از همه بدوم تا زودتر برسم.
ادامه دارد...✒️
🔸بسیار زیبا و قابل تامل
روزی استاد روانشناسی وارد کلاس شد و به دانشجویانش گفت:"امروز می خواهیم بازی کنیم!"
سپس از آنان خواست که فردی به صورت داوطلبانه به سمت تخته برود.
خانمی داوطلب این کار شد.استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگیش را روی تخته بنویسد.
آن خانم اسامی اعضای خانواده, بستگان, دوستان, هم کلاسی ها و همسایگانش را نوشت.
سپس استاد از او خواست نام سه نفر را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند.
زن,اسامی هم کلاسی هایش را پاک کرد.
سپس استاد دوباره از او خواست نام پنج نفر دیگر را پاک کند.
زن اسامی همسایگانش را پاک کرد.این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر بر روی تخته باقی ماند;
نام مادر/پدر/همسر/و تنها پسرش...
کلاس را سکوتی مطلق فرا گرفته بود.چون حالا همه می دانستند این دیگر برای ان خانم صرفا یک بازی نبود.
استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند.
کار بسیار دشواری برای ان خانم بود.
او با بی میلی تمام, نام پدر و مادرش را پاک کرد.
استاد گفت:"لطفا یک اسم دیگر را هم حذف کنید!"
زن مضطرب و نگران شده بود.
با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار نام پسرش را پاک کرد.و بعد بغضش ترکید و هق هق گریست....
استاد از او خواست سر جایش بنشیند و بعد از چند دقیقه از او پرسید:"چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟!!"
والدین تان بودند که شما را بزرگ کردند و شما پسرتان را به دنیا آوردید.
شما همیشه می توانید همسر دیگری داشته باشید!!
دوباره کلاس در سکوت مطلق فرو رفت.
همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند.
زن به آرامی و لحنی نجوا گونه پاسخ داد: "روزی والدینم از کنارم خواهند رفت. پسرم هم وقتی بزرگ شود برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری, ترکم خواهد کرد"
پس تنها مردی که واقعا کل زندگی اش را با من تقسیم می کند ,همسرم است!!!
همه دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آنکه زن, حقیقت زندگی را با آنان در میان گذاشته بود برایش کف زدند.
🌺با همسر به از آن باش, که با خلق جهانی
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از ظهور رفاه و آسایش و عافیت طلبی، نیست، به شدت فشرده می شوید و امتحان میشويد!
✨شرط تحقق ظهور، برپائی امر به معروف و نهی از منکر هست✨
(تفسیر آیہ۴۰ و ۴۱ سوره حج)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Emam_kh