eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 آیه 110 سوره نساء 🌸 و مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رحيماً (110) 🍀 ترجمه: و هر كسى بدى كند یا بر خودش ظلم کند سپس از خداوند آمرزش طلبد، خداوند را بسیار آمرزنده و مهربان می یابد. (110) آیه 110 سوره نساء اشاره به اين حقيقت مى ‌كند كه راه توبه، به روى افراد بدكار به هر حال باز است که می فرماید: [وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَ غَفُوراً رَحِيماً: و هر کسی بدی کند یا بر خودش ظلم کند سپس از خداوند آمرزش طلبد، خداوند را بسیار آمرزنده و مهربان می یابد.] از این آیه استفاده مى‌ شود كه توبه حقيقى آنچنان اثر دارد كه انسان در درون جان خود نتيجه آن را مى ‌يابد. 🔹 پيام های آیه110سوره نساء ✅ انسان حقّ ندارد حتّى به خودش ظلم كند و گناه در حقیقت ظلم به خویشتن است. ✅ راه بازگشت براى خطاكاران باز است. ✅ میان استغفار بنده و مغفرت الهى، فاصله اى نیست. ✅ توبه_واقعى چنان شیرین است كه انسان، رحمت الهى را در درون خود احساس مى كند. آیه 110🌹 ازسوره نساء🌹 وَ مَنْ =وهرکه يَعْمَلْ=کند سُوءاً=بدی أَوْ=یا يَظْلِمْ=ستم کند نَفْسَهُ=برخودش ثُمَّ =سپس يَسْتَغْفِرِ=آمرزش بخواهد اللَّهَ=ازالله يَجِدِ =می یابد اللَّهَ=الله را غَفُوراً =آمرزنده رَحِيماً =مهربان 🌹🍃🌹🍃🌹
110.mp3
3.12M
آیه ۱۱۰ ازسوره نساء 🌹استاد قرائتی @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
21.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وداع ام عامر همسر حازم اسماعیل هنیه با همسر و فرزندان شهیدش: به پیامبر سلام مرا برسان به همه شهدا سلام برسان به اذن خدا ما صبور خواهیم بود به اذن خدا، تو را به خدا هدیه کردم ای خدا در این مصیبت به من اجر بده و بهتر از اینان به من عطا کن و این دختران عزیزت امانی و منی با تواند مراقب شان باش خدا امیر و محمد را رحمت کند خدا راهت را سهل و میسر کند ای ابوعامر ای حافظ قرآن ای پیشوا فدایی رسول خدا شدی زهی خیال باطل! گمان نکنند که حازم کشته شد. حازم زنده است و گمان مبرید که شهیدان در راه خدا مرده‌اند. بلکه آن‌ها زنده‌اند و نزد خدا روزی می‌خورند. به اذن خدا به خانه ابدی خود و بهشت رفتید وصیت یک مادر شهید ،مادر شهیدان و همسر شهید: کسی از عرب‌ها کمک نخواهد. آن‌ها هستند که به ما نیاز دارند نه ما به آن‌ها آن‌ها مرده‌اند و ما زنده‌ایم شمایید که زنده‌اید و آن‌ها مرده‌اند رحمت خدا بر ابو عامر عيدت را در بهشت خواهی گذراند عزیزم عیدتان مبارک فرزندانم خدا بر شما آسان بگیرد @Emam_kh
🌹پنجشنبه است ثانیه هایمان بوی دلتنگی میدهد چه مهمانان ساکتی هستند رفتگان نه بدستی ظرفی آلوده میکنند نه به حرفی دلی را تنها به فاتحه قانعند شادی روح تمام اموات و 🍃🌼 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃 💔فاتحه کبیره بسته هدیه اموات💔 💫1 مرتبه سوره حمد 💫1مرتبه سوره توحید 💫1مرتبه سوره ناس 💫1مرتبه سوره فلق 💫1مرتبه سوره کافرون 💫7مرتبه سوره قدر 💫3مرتبه آیه الکرسی ✨شادی روحشان صلوات✨ 🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گاهی اوقات یک گناه آدم رو زمین میزنه‼️ 🔰 «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج @Emam_kh
💠 بلند گفتن تکبیرةالاحرام 💬 سؤال: آیا در نماز جماعت، گفتن تکبیرة الاحرام توسط مأمومین، باید بلند باشد یا بلند گفتن کراهت دارد؟ ✅ پاسخ: 🔹 به طور کلی بلند گفتن تکبیرة الاحرام واجب نیست؛ هر چند اگر طوری بگوید که امام جماعت صدای او را بشنود، مکروه است. 📚 پی نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله خامنه ای. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سامری در فیسبوک قسمت_بیست_سوم زمان به سرعت می گذشت و احمد همبوشی همچنان تحت آموزش های خاص قرار داشت حالا به تمام جوانب رسانه های مجازی که تنوع چندانی هم نداشتند آگاه شده بود و خوب می دانست که دنیا به سمتی می رود که رسانه حرف اول را میزند و در آینده ای نه چندان دور میدان جنگ نه در عالم واقعی بلکه در عالم مجازی ایجاد میشود. حالا او به تمام کتاب هایی که قرار بود با نام او چاپ شود تسلط و اشراف داشت و با مطالعه کتاب های خطی که تحت اختیارش قرار می گرفت، خودش هم نظریه ارائه میداد و گاهی مطالب کتاب را با دلخواه و البته صلاحدید اربابش تغییر می داد. امروز قراری با مایکل داشت، مثل همیشه یکی از کت و شلوارهایش را که شیری رنگ بود با پیراهن کرم و کروات قهوه ای پوشید و نگاهی در آینهٔ قدی که در دل دیوار قرار داشت انداخت و وقتی مطمئن شد شیک و مرتب است از آپارتمان خارج شد، به نظرش این جلسه، جلسهٔ مهمی بود و مایکل به او گفته بود که باید با شخص خاصی ملاقات کند. نیم ساعتی به قرار مانده بود و احمد ترجیح میداد که فاصله آپارتمان تا محل قرارش را پیاده برود، در کمتر از بیست دقیقه خود را به محل قرارش رساند، جایی که حدس میزد همان مکانی باشد که در ابتدای ورودش به اسرائیل او را با چشم بسته به آنجا برده بودند. احمد وارد ساختمان شد و مستقیم به اتاق مایکل رفت، تقه ای به در زد و با بلند شدن صدای مایکل در را باز کرد و داخل شد. مایکل پشت میزش نشسته بود و غرق مطالعهٔ برگه های جلویش بود که بی شک پرونده ای سرّی بود. با ورود احمد، مایکل از جا برخواست و احمد می خواست به سمت مبل چرمی که روبه روی میز مایکل قرار داشت برود که مایکل با اشاره دست به او فهماند که وقت نشستن نیست و همانطور که کیفش را از روی میز برمی داشت گفت: آفرین، سر وقت رسیدی، همراه من بیا، باید به دیدار کسی برویم، بین راه همه چیز را برایت توضیح میدهم. احمد چشمی گفت و از اتاق بیرون آمدند و همراه مایکل از ساختمان خارج شدند. ماشینی با شیشه های دودی اماده جلوی در انتظار آنها را می کشید. راننده به محض دیدن مایکل از ماشین پیاده شد و در عقب را برای او باز کرد و احمد هم از در دیگر کنار مایکل نشست. هنوز در ماشین را نبسته بود که راننده با چشم بندی در دست به سمت او آمد و اشاره کرد که چشم بند را به چشمهایش بزند، احمد همبوشی هم مثل یک ربات، چشمی گفت و چشم بند را بست. ماشین حرکت کرد و مایکل گفت: از اینکه چشم هایت را بستیم ناراحت نشو این برای امنیت خودت است، چون به جایی میروی که از مکان های مخفی ماست و اگر اطلاعاتی راجع به آن داشته باشی برای خودت بد میشود. احمد سری تکان داد وگفت: درک می کنم، فقط اگر امکان دارد بفرمایید به دیدار چه کسی می رویم. مایکل به پشتی صندلی تکیه داد و گفت: ببین احمد همبوشی یا بهتر است بگویم احمد الحسن، چون قرار است با این اسم مکتب راه بیاندازی، ما برای اینکه موفقیت مأموریت تو را تضمین کنیم، باید تو را به انواع سلاح های مادی و معنوی مجهز کنیم، تو قرار است ادعاهای بزرگی بکنی پس مریدانت از تو انتظار دارند تا کارهایی بزرگی انجام دهی، مثل این است که پیامبری برگزیده می شود و یارانش از او معجزه می خواهند و ما می خواهیم تو را مجهز به این سلاح کنیم. احمد که هر فکری را می کرد غیر از این، آشکارا یکّه ای خورد و گفت: به راستی مرا مجهز به معجزه می کنید یا می خواهید شعبده یادم دهید تا در بین مردم آن را معجزه جلوه دهم؟! مایکل نفسش را آرام بیرون داد و‌گفت: می گویم معجزه! من از شعبده حرف زدم؟! صبر کن تا ساعتی دیگر همه چیز برایت روشن می شود. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🎞🎞🎞🎞🎞🎞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا