✅ سؤالاتی که باعث هدایت جوانان شیعه شد‼️
🔴 #شبهه
♻️قسمت اول/شيعه ميگويد ابوبكر و عمر خلافت را از علي غصب كردند و عليه او توطئه نمودند تا او را از رسيدن به خلافت باز دارند...
♻️ ميگوييم اگر آنچه شما ميگوييد درست است پس چرا عمر علي را جزء افراد شورا قرار داد؟ اگر او را از شورا بيرون ميكرد، چنانكه سعيدبنزيد را بيرون كرد، يا كسي ديگر غير از او را تعيين ميكرد، هيچ كس اعتراض نميكرد؟!
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
🌷بخش اول #پاسخ به شبهه
۱. ما نميدانيم چرا و به چه نيتي عمر اينچنين كرد اما توجه به چند نكته خوب است:
يكي اينكه انتخاب ابوبكر در سقيفه همانطور كه عمر بعدها گفت كار شتابزدهاي بود و خيلي قابل دفاع نبود، همانطور كه اهل سنت و وهابيها الاَن هم براي ساختن اجماع مسلمين و جريان سقيفه دچار مشكل هستند. عمربنخطاب گفت اين كار يك فلته است و فلته در لغت به معني كار شتابزده و نااستوار و بدون فكر ميباشد. عمربنخطاب درباره انتخاب ابوبكر در سقيفه گفت: «كانت بيعهالناس لابيبكر فلته من فلتات الجاهليه وقيالله المسلمين شرَّها فمن عاد اليها فاقتُلوه».
ترجمه: بيعت مردم با ابوبكر قضيهاي با شتاب و بدون تفكر اساسي (فلته) به شيوه جاهليت بود. خداوند مسلمانان را از شرّ اين قضيه حفظ كرد و هر كه اينگونه از اين به بعد رفتار كند او را بكشيد¹».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
¹. اسناد: «صحيح بخاري»، ج 8 ص 208؛ «سيره ابنهشام»، ج 4 ص 308؛ «صواعق» ابنحجر، ص 8؛ «ملل ونحل» شهرستاني، ج1 ص 30؛ «تذكرهالخواص»، ص 61؛ «نهايه» ابناثير، ج 3 ص 238؛ «مسند احمد»، ج،1ص 55؛ «كنزالعمّال»، ج3 ص 139؛ «كامل» ابناثير، ج2 ص 135؛ «سيره حلبي»، ج3 ص 388؛ «انساب»بلاذري، ج5 ص 15؛ «شرح ابنابيالحديد»، ج2 ص 23 و ج6 ص 20؛ «تاريخ ابنكثير»، ج 5 ص 246؛ «تاريخ طبري»، ج3 ص .200
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲. ابوبكر در پايان عمر از اينكه بيت فاطمه -س- را گشوده است و اينكه چرا خلافت را به آن دو نفر واگذار نكرده راضي نبود و ميگفت دوست داشتم بيت فاطمه -س- را نميگشودم و خلافت را به آن دو نفر ميدادم.
۳. انتخاب عمر به وسيله وصيتنامه ابوبكر كار را براي طرفداران خليفه و اثبات مقام او سختتر كرده است. اهل سنت نصب و وصيت ابوبكر را براي خلافت عمر، چگونه ميتوانند توجيه كنند؟! در حاليكه او مريض بود و وقتي وصيت كرد در اثناء آن بيهوش شد و عثمان اسم عمر را نوشت و وقتي ابوبكر به هوش آمد و عثمان آن وصيت را براي ابوبكر خواند در اين جا عمر اعتراضي نكرد كه ابوبكر هذيان ميگويد اما همين عمر در زمان رحلت پيامبر، وقتي حضرت رسول -ص- فرمود براي اينكه هرگز گمراه نشويد قلم و كاغذ بياوريد تا چيزي املاء كنم، عمر نه تنها دستور پيامبر را اطاعت نكرد بلكه گفت اين مرد هذيان ميگويد و بين صحابه نزاعي درگرفت و پيامبر -ص- همه را از محضر خود اخراج كرد.
۴. در زمان آخر كار عمر، ابوعبيده جراح از دنيا رفته بود و ديگر عمر نميتوانست خلافت را به شخصيت سوم سقيفه بدهد .
۵. قوانيني كه عمر براي شورا قرار داده بود به نحوي بود كه هم نشان بدهد به شخصيت علي -علیه السلام- به عنوان اهل بيت و... اهميت داده است و هم خلافت را به عثمان واگذار كند؛ زيرا گفت اگر يك نفر بود و با پنج نفر ديگر مخالفت كرد آن يك نفر را بكشيد و اگر دو نفر و چهار نفر بود، آن دو را بكشيد و اگر سه نفر با سه نفر شد آن طرف كه عبدالرحمن بن عوف باشد حجت است؛ حال بفرماييد كه اين شخصيت نسبت به پنج نفر ديگر چه مزيتي داشت كه طرف او حاكم باشد و آن طرف ديگر محكوم. در حالی که معلوم نيست چرا شخص عبدالرحمنبنعوف اين فضيلت را يافت كه گروه او حق باشد و او فرقان اسلام قرار گرفت با اين كه افرادي چون طلحه و زبير و عثمان هم بودند.
📚برگرفته از کتاب #پاسخ
📌نقد و بررسی شبهات وهابیت آل سعود
@emamzadeh_sarab