eitaa logo
امـام زمـانےام³¹³
1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
مولای من هرچه‌زمان‌میگذرد‌مردم‌افسرده‌ترمیشوند، واین‌خاصیت‌دل‌بستن‌به‌زمانست، خوشا‌بحال‌آنانکه‌بجای‌زمان به"صاحب‌زمان(عج)"‌دل‌میبندند ... أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
اون لحظه که میگه: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم . رو هزار بار آرزو میکنم .. ••••
❤️امام على عليه السلام :  ✍هرگاه خداوند خوبى بنده اى را بخواهد به او توفيق مى دهد تا عمرش را در بهترين كارهايش سپرى كند و شتافتن در طاعت او، پيش از فرا رسيدن مرگ را روزيش گرداند.
011_1692963395.mp3
زمان: حجم: 16.34M
🎙 مستند صوتی شنود/ قسمت اول (تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران) 🔺 تجربه‌گر در پی حذف برخی قسمت‌های کتاب ، توسط ارشاد و نامفهوم شدن برخی قسمت‌های آن و همچنین بیان برخی مطالب گفته نشده، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته‌ است و استاد مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان می‌دارد. مروری بر نکات جلسه اول 🔻 بیان مطالب کتاب شنود بدون سانسور 🔻 روشن شدن زوایای وسیعی از عالم شیاطین 🔻 تصاویر عجیب شیاطین 🔻 اجناس مختلف 🔻 بیماری‌ای که تجربه‌ام را رقم می‌زد. 🔻 گردابی که از جنس نور بود. 🔻 حضور اجدادم را حس می‌کردم. 🔻 پیرمردی که بسیار نورانی و با جذبه بود. 🔻 علاقه شدید و اشتیاق دو طرفه به فرشته مرگ 🔻 اعمالی که به آن تکیه کرده بودم. 🔻 جلوه نفس لوامه 🛑برای علاقه مندان به کتاب سه دقیقه در قیامت و و... مستند صوتی شنود خیلی قشنگ و تاثیرگذاره دانلود کنید گوش بدید... خیلی چیزهای جدیدی یاد میگیرید از حساب و کتاب خداوند❤
پرسش و پاسخ ۰۱/02مستند_صوتی_شنود_-_02.mp3
زمان: حجم: 16.23M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۲ (تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران) 🔺 تجربه‌گر در پی حذف برخی قسمت‌های کتاب ، توسط ارشاد و نامفهوم شدن برخی قسمت‌های آن و همچنین بیان برخی مطالب گفته نشده، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته‌ است و استاد امینی‌خواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان می‌دارد. مروری بر نکات جلسه دوم: 🔻 عنایتی که در کودکی شامل حالم شد 🔻 نیاتی که داشتم را می دیدم. 🔻 ارزش هر عمل را نشانم می‌دادند 🔻 احساس ورشکستگی به من دست می‌داد 🔻 صفرهایی که در کارنامه عمل ردیف می‌شد 🔻 اعمالی که فکرش را نمی‌کردم ارزشمند باشد را از من خریدند. 🔻 عنایتی که حضرت زهرا به من کردند. 🔻 جانی که حفظ کردم، جانم حفظ شد‌. 🔻 ماجرای همسرم و اتفاق عجیبی که افتاد 🔻 هیچ عمل خالصی نداشتم 🔻 تاوان دلی که سوزاندم 🔻 شرمندگی که سراسر وجودم را فرا گرفته بود. 🔻 دغدغه ای که خدا از من خرید. 🔻 اگر دوست داشته باشی امام زمان را یاری کنی، در زمره ی یاران حضرتی. 🔻 چه شد که برگشتم. 
❤️اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها...
🌺شیخ رجبعلی خیاط: تو براي خدا باش ،. خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود... 🌹یا رفیق من لا رفیق له...🌹
برگردکه‌بربهارمان‌میخندند یک‌عده‌به‌حال‌زارمان‌میخندند انقدرنبودنت‌به‌طول‌انجامید دارندبه‌انتظارمان‌میخندند:))💔
*✨هر‌وقت‌بیڪار‌شدی*، *یہ‌تسبیح‌بگیر‌ دستټ هے‌بگو*: اللھم‌عجݪ‌الولیڪ‌الفرج..🤲🤲
میگفت↓ میدونی‌فرق‌بی‌نمازباشیطون‌چیه؟! شیطون‌به‌آدم‌سجده‌نکرد بی‌نمازبه‌خداسجده‌نمیکنه.. +وای‌به‌حالمون‌که‌گاهی‌ازشیطون‌هم‌بدتریم!!
🔴 اگر هرروز به مرگ فکر کنیم چه می شود؟؟ 🌻عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی: 🔵یک روز پادشاهی به درباریانش گفت: یک گوسفند دارم که می‎خواهم آن را به یکی از شما بسپارم که تا سال آینده از آن نگهداری کند و سال بعد بدون اینکه ذرّه‎ای تغییر کرده و چاق یا لاغر شده باشد، به همین وضع امروز به من بازگرداند. ⚠️ همه گفتند این شدنی نیست، چون اگر به آن علف بدهیم، چاق می‎شود و اگر ندهیم، لاغر می‎شود. 🌴اما فرد دانایی از بین آنها قبول کرد و سال آینده گوسفند را نزد امیر آورد و همه دیدند که ذرّه‎ای تغییر نکرده است!! ✅امیر از او پرسید:برای من توضیح بده چه کردی؟ 💥آن فرد دانا گفت: من هر روز هر چه گوسفند علف می‎خواست به او می‎دادم که بخورد، ☑️ ولی در پایان روز، یک بار یک گرگ را از جلوی او عبور می‎دادم و با دیدن گرگ‎ تمام گوشت‎هایی که در اثر خوراکی‎ها بر تن گوسفند اضافه شده بود، آب می‎شد.... ♦️ این است که بعد از یک سال، گوسفند ذرّه‎ای تغییر نکرده است. 💎 خداوند هم با دوستان اهل بیت علیهم السّلام همین کار را می‎کند... ⛔ یعنی آنچه از لذّت‎های دنیوی و گناهانی که در اثر گرایش به دنیا مرتکب می‎شود را با جلوه های مرگ از قبیل: فقر و بیماری و آبروریزی و که هر چند وقت یک‌بار برای او پیش می‎آورد، زائل می‎کند و در نتیجه در پایان عمر او را همان‎طور از دنیا به آخرت منتقل می‎کند که روز اوّل تولّد وارد دنیا کرده بود... 🌺 اما اگر دوست اهل بیت علیهم السّلام خودش هر روز مقداری به مرگ فکر کند و حساب کار خود را بکند، دیگر نیازی به پیش آمدن این بلاها برای پاک شدنش در زندگی نخواهد بود. 📘مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب
🔵عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی والدین(بسیار زیبا و آموزنده) 🌟علامه طهراني در كتاب نورملكوت قرآن مي فرمايد: 💠يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم.... 🌼فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟ ♻️ناگهان ساکت شد،گریه بسیاری کرد،سپس شاد و شاداب شد و خندید. 🔴گفت: سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود. ❄️خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته ‏هاى او در حضورش بودم. 🛑او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. ✅ بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ... 🔰بهمین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم. ✨گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه ‏اى روشن می‏شد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود. 💠تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته ‏باشد. 🔵 در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست. ❇️فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان! 🌀او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ‏ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. 💥فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم! 🛑 كه ناگهان نفهميدم چه شد... 💟إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ‏ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد... 📒نور ملكوت قرآن(ج‏1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص