#سرگذشت_خدیجه
#عبرت
#پارت_چهل_یک
خدیجه هستم ۳۸ساله و ساکن یزد…
جعفر زیر لب گفت:یه زن پاک کم دارم….یه خانم نمونه و باوقار کم دارم.همش فکر میکنم هر آن بهم خیانت میکنی و میری…مدام استرس دارم که وقتی من نیستم با مردهای مختلف رابطه داری…رفتم طرفش و با ارامش گفتم:فکر کنم موادی که مصرف میکنی توهم زاست و باعث میشه توهم بزنی….بهتر نیست ترک کنی و پیش یه مشاور بری،؟جعفر گفت:نخیر….فکر و خیال تو باعث شد معتاد بشم نه اینکه اعتیاد باعث توهم بشه…اون شب با هر ترفندی بود ارومش کردم و در همون حال که نشسته بود خوابش برد.واقعا دلم براش میسوخت اما خودم چی؟منم گناه داشتم که به پای اعتیاد اون اقا باید میسوختم…فرداصبح جعفررفت بیرون و من مشغول کارام شدم….نزدیک ظهربودکه صاحبکارم تماس گرفت وگفت:خدیجه خانم!!آخه بد کاری کردم بهت کار دادم؟؟گناه من چیه که شما وهمسرتون مشکل دارید؟باتعجب گفتم:مگه چی شده؟صاحبکارم گفت:همسرتون زنگ زد و هر چی از دهنش در اومده به من گفته….آخرش هم منو تهدید کرد.....
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
خوشبختی درمیان خانه ی شماست.
بیهوده آن رادرباغ همسایه جستجو می کنید...
👤 #مارک_اورل
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
وقتی پایین ترینم
خدا امید من است
وقتی تاریک ترینم
خدا روشنایی من است
وقتی ضعیف ترینم
خدا نیروی من است
وقتی غمگین ترینم
خدا آرام جان من است
دوستت دارم خدا...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_خدیجه
#عبرت
#پارت_چهل_دو
خدیجه هستم ۳۸ساله و ساکن یزد…
صاحبکارم گفت:یک بار دیگه به شما زنگ بزنم به جرم مزاحمت برای ناموسش ازم شکایت میکنه.لطفا دیگه به من زنگ نزنید.گفتم:من به این کار نیاز دارم اقای حیدری…گفت:من نیازی به همکاری با شما ندارم..دنبال دردسر هم نمیگردم.خداحافظ..آقای حیدری حتی منتظر خداحافظی من نشد و قطع کرد…به زحمت این کار رو پیدا کرده بودم برای همین با بغض دوباره شماره اشو گرفتم اما بوق اشغال زد….معلوم بود که منو بلاک کرده…اشکم همینجوری میریخت که مژده اومد کنارم و گفت:مامان!!…چرا گریه میکنی؟با گفتن کلمه ی مامان انگار دنیا رو بهم دادند.بغلش کردم و بوسیدمش و گفتم:گریه نمیکنم عزیزم.نمیدونم یهو چشمهام چرا سوزش گرفت..از بس ناراحت بودم نتونستم توی خونه بشینم و مژده رو اماده کردم و رفتم خونه ی بابا…..مامان با دیدن چشمهای پف کردم فهمید که اتفاقی افتاده و کلی منو سین جیم کرد تا بالاخره بهش گفتم که با جعفر دعوام شد…مامان گفت:انتخابی بود که خودت کردی…حتی اجازه ندادی در موردش تحقیق کنیم…این دفعه دیگه حق نداری حرفی از طلاق بزنی که دیگه آبرو برامون نمیمونه…..
ادامه در پارت بعدی 👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
اگر شاد و خوشحال هستی
بدان كه بسيار به روحت نزديک شدی.
اگر غمگين و نگران هستی
بدان كه بسيار به نفست نزديک شدی
اکثر آشفتگی ما آدما به خاطر نجواهاي
منفی و بی تاثیری هست که میکنیم.
" دعا " یعنی ازخداوند راهنمایی بگیریم
نه اینکه راهنماییش کنیم که چیکار بکنه
برای همه خوبی بخواه.
خدا به همه سلامتی و ذهن زیبا بده❤️
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣نه خدا بخيله نه تو كم تواني
پس به كم قانع نباش !!
نااميد نشيد ، اجازه نديد كه شرايط منفي و چيزي كه نمي بينيد شما رو قانع به قبول شرايط كنه ، دوباره و دوباره نگاه كنيد .
وقتي به دوباره نگاه كردن ادامه بديد در واقع ميگيد خدايا ميدونم كه تو از اين مشكلات قدرتمندتر هستي اين باعث ميشه ايمان خودتون رو بازيابي كنيد و خدا دوباره همه روياهاتونو حتي بهترشو سر راهتون قرار بده
عادلانه نيست نااميد بشي ، خدا هميشه برات يه چيز بهتر داره
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
🌺✨
به همه نمیتوانى كمك كنى
همه چيز رانمیتوانى عوض كنى
همه تو را دوست نخواهندداشت
همه را نمیتوانى راضى نگه دارى
پس آنطور كه خودت دوست دارى زندگى كن.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
10.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💖لحظه به لحظه زندگیتون 🌸پراز عطر گل و زیبایی 💖تقدیم به خوبایی که 🌸وجودشون گرمابخش زندگیست .
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خبر دهید به عالم که عید، عید خداست
ادب کنید کـه میلاد سیـدالشهداست
#شعبان
#میلاد_امام_حسین(ع)🌺
#مبارڪ_باد✨
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_خدیجه
#عبرت
#پارت_چهل_سه
خدیجه هستم ۳۸ساله و ساکن یزد…
مشغول بحث و صحبت با مامان بودم که زنگ خونه رو زدند…..خواهر بزرگتر از خودم بود که هنوز مجرد مونده بود….خواهرم زهرا وارد شد و سلام کرد و گفت:چه خبرتونه؟؟صداتون تا کوچه میاد…من که اشکم دم مشکم بود با گریه گفتم:خوش به حالت که ازدواج نکردی و این دردسرهارو هم نداری زهرا گفت:اما قراره ازدواج کنم.با یکی آشنا شدم که میخواهد بیاد خواستگاری گفتم:بسلامتی…انشاالله که خوشبخت بشی نه مثل من که با یه بچه اواره و بی پول موندم..زهرامتعحب گفت:مگه داری طلاق میگیری؟تورو خدا این کار رو نکن….بزار من ازدواج کنم بعد…گفتم:نه طلاق که نمیگیرم..اما خسته شدم از این همه بحث و دعوا.خسته شدم از بی پولی..زهرا گفت:درآمدت که خوبه…اصلا نیازی به پول جعفر نداری…گفتم:جعفر کارمو هم ازم گرفت و بیکار شدم(براشون همه چی رو توضیح دادم)…زهرا گفت:بزار ببینم میتونم از دوست و آشنا برات کار پیدا کنم.خدا خیرش بده ،،بعد از چند روز زهرا برام ، کار در خانه پیدا کرد….
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
قوانین موفقیت :
🌸 هیچگاه ارزش خود را پایین نیاورید!
🌸 اطلاعات منفی و بیربط را کنار بگذارید!
🌸 بگذارید مسائل افراد دیگر، مال خودشان باشد!
🌸 تلاش کنید دیگران بیشتر از اینکه دوستتان داشته باشند به شما احترام بگذارند!
🌸 بلندپرواز باشید!
🌸 عزّت نفس داشته باشید!
🌸 خودتان را در اولویّت هر چیزی قرار دهید!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir