♥ ⊱╮ღ꧁ ꧂ღ╭⊱ ♥ ≺⊱•
#ܢܚ݅ߊܘ_ܦܠܢܩܢ
#پارتـــ460
سریعا گفتم:
-اخه تو وضعیتی نیست که بشه جا به جاش کرد!
کایا: بهترین بیمارستان خارج از کشور میخوام ببرمش!
نیهان: باید دکترش اجازه بده!
کایا: اول باید بدونیم تو چه وضعیتیه، اگه اوکی بود میبریمش عزیزم!
و بعد دستشو نوازش وار، روی گونهی نیهان کشید!
کایا: اصلا نگران نباش، باشه بابا؟
نیهان سرشو به آرومی تکون داد!
احساس میکردم که نیهان کمی مقاوم تر شده بود و انگار یه تکیهگاه پیدا کرده بود!
کایا به همراه بادیگاردش به سمت اطلاعات رفت تا بتونه با دکتر نوید صحبت کنه.
رو به نیهان گفتم:
-موفق نشدی ببینیش!
با ناراحتی گفت:
نیهان: ن، نزاشتن برم ببینمش!
-فکر میکنم پدرت بتونه یه تایمی رو ازشون بگیره که بریم ببینیمش!
ادامه داستان👎