یادت باشه؛
مشکلات هم مثل همه چیز
تاریخ انقضا دارن...
پس هر وقت
عرصه بهت تنگ شد،
این جمله رو با خودت تکرار کن:
"این نیز بگذرد...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #قسمت117
مادرش داد زد .._:خجالت بکش بی حیااا! شاپور ولم کرد _:من میگم این زنمه ..شما میگید ارا.جیف ...بابا گناه که نکردم عاشق شدم ..بلند تر داد زد. ._:آهای ایهاالناس من عاشق شدم. این زن عشق منه. همه زندگی منه ...از خجاالت نمیتونستم سرمو بالا بگیرم شر شر داشتم عرق میکردم ! هرچند الان ورق برگشته بود و من برنده میدون بودم ولی دلم برای مریم میسوخت. مریم صندلی رو کشید بزحمت نشست و با صدای گرفته ای گفت. _:خفه شو..عووو.ضی خف ه شو ..همین زنتو اگه ندادم امشب برادرام ... شاپور با یه سبلی برق آسایی که کوبوند رو صورت مریم اجازعه نداد دیگه ادامه حرفشو بزنه. .مریم حیرون دستشو گذاشت رو صورتش .._:تو منووو زدی ؟ مادرش سر من داد زد. ._:عفر..یته ببین چه بلایی سر زندگیمون آوردی ..تو اصلا کی هستی. ..برو بیروون ...چشمهام پر اشک شد. چونم شروع کرد به لرزیدن. بعد اون همه سکوت ..مثل یه بچه بی پناه وسط یه شلوغی. ..ملتمس گفتم_:شااااپور ....؟؟
ادامه پارت بعدی👎
همیشه
با هم قد خودت بگرد؛
کوچیکتر کوچیکت میکنه
بزرگتر تحقیرت...!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
آدمها به هرحال
شما را قضاوت خواهند کرد...
زندگیتان را صرفِ
تحتِ تاثیر قرار دادن دیگران،
نکنید
برای خودتان زندگی کنید...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
چشم جان و دل من در همه جا سوی تو بود
سوی چشمان عسل رنگ چو آهوی تو بود
بی قفس حبس شد این دل همه ی عمر و مپرس
در طلسم نگه و غمزه ی جادوی تو بود
سجده گاهم همه دم، بعدِ شبِ دیدن تو
قبله ی روی تو،،، محراب دو ابروی تو بود
مطلع بی بدل و ناب غزلهای منی
هر چه گفتم همه وصف رخ تو،،، موی تو بود
هر طرف پر بزنی، عقربه ی قبله نما
دارد اذعان که فقط عشق فراسوی تو بود
هِق هِق هجر، به هر مصرع شعرم جاری
در سکوتم همه جا ردّ هیاهوی تو بود
چشم دل را که به راهت شده از اشک سپید
کاشکی سُرمه ای از خاک سر کوی تو بود
سیمین بهبهانی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
همیشه
با هم قد خودت بگرد؛
کوچیکتر کوچیکت میکنه
بزرگتر تحقیرت...!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
هم دردی و هم درد را تسکینی ای عشق
هم بینهایت تلخ هم شیرینی ای عشق
هم چارهاش کردی و هم بیچاره کردی
هر کس که روزی در دلش بنشینی ای عشق
هر چند طولانی شد این دوران دوری
یک روز ما را پیش هم میبینی ای عشق
با تو کسی رفتار معمولی ندارد
یا خنده را یا گریه را تضمینی ای عشق
آخر تو گنج یک دعای مستجابی
یا رنج دامنگیر یک نفرینی ای عشق ؟
آغشتهی بوی تو آفاق بهشت است
دلخواه چون آغوش عطرآگینی ای عشق
برداشت سرما بعد تو دست از سر ما
صبح نخستین روز فروردینی ای عشق
هر جا که زیبایی ست در او دست داری
هر جا که هستی لایق تحسینی ای عشق
#ناصر_عبدالمحمدی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
ســـــــ😊ـــــــلام،
در این صبح زیبای بهاری 🌷
براتون ...
شیرینترین لحظه ها،
قشنگترین لبخند ها،
زیباترین سرنوشتها،
بــهتریــن عــاقـبتـهـا،
حــلالتـریـن روزیهــا،🌷
و روزی سرشار از شادی و آرامش
را از خدای مهربان خواستارم 🙏
#صبح_بخیر
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
نیایش صبحگاهی 🌸🍃
🌸پروردگارا...
✨برکتت را بر من ارزانی فرما!
✨آنسان که هر روز در مسیر
✨حرکت الهی زیارت گونه خویش
✨ دیدگانم خيره به عظمت و شكوه
✨ و جلال زیبایی های تو باشد!
✨و هیچ گاه وظایف انسانی
✨خود را از یاد نبرم
✨و دعای هر روزه ام این باشد:
✨پروردگارا باشد كه
✨هر آنچه خواست توست
✨انجام پذيرد !
🌸آميـن
#نیایش_صبحگاهی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
❣️#شکستن_آدمها💔
🌸آدمها گاهی میشکنند و این طوری نیست که شکستنشان صدای تِق داشته باشد و همه بفهمند فلانی فلان روز فلان جا شکست .
🌸شکستن آدمها را شاید فقط بشود دیـد از خندههایی که وسط جمع تحویل اطرافیان میدهند یا حتی توی آینه به خودشان، از تعداد موهای سفیدشان که یکهو توی گوشهای از سرشان پیدا می شود...
🌸شاید هم از قیافهشان که کمرنگتر میشود شکستن آدمها را نمیشود شنید، میشود دید، که فلانی نه دیگر مثل قبلش و نه دیگر مثل خودش، مثل هیچ کدام نیست.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه چیز دنیا "فانی" ست
هر قدر هم بگردی ، تکیه گاهی محکمتر از"خدا"نخواهی یافت...
کلید خانه ی دلت را به دست او بده و دلت را به حضورش قرص کن...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#شراره #قسمت118
شاپور دستهاشو پشت گردنم انداخت. منو کشید تو آغوشش . _:اگه زنم بره منم میرم ...فخری غرید .._:چی داری میگی شاپور. یعنی تو واقعا زن گرفتی ؟ پس تکلیف مریم و بچش چی میشه. جواب عموتو چی میگی ؟ _:من با مریم کاری ندارم از جون آدمیزااد تا شیر مرغ تو خونه براش فراهم کردم میتونه بمونه و زندگیشو کنه اگه خودش خواست هم میتونه جدا بشه من اجبااارش نمیکنم. چون اصلا برام مهم نیست ! _:الان قضیه تو و مریم نیستید. الان پای یه بچه بی گناه وسطه !! شاپور پوز خندی زد. _:مادر ساده من. تو هنوز این مارمولک رو نشناختی. کدوم بچه. چه کشکی. چه آشی.
_:وا بسم الله چی میگی مادر ؟ اون لحظه نگاهم به صورت مریم بود به وضوح ترررس رو تو چشمهاش دیدم
شاپور دستمو تو دستش گرفت و گفت
_:من سه ماهه با این زن که همسر اول بنده هستن هممممخوابی کامل نداشتم که بخواد حامله هم بشه ..حالا این دروع رو چرا گفت ..الله اعلم ..فخری رفت سمت مریم بهت زده گفت. _:آررره مریم تو درو..غ گفتی حامله ای ؟؟ مریم با گریه سرشو بلند کرد و ...
ادامه پارت بعدی👎