#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_پنجاه_سه
اسمم مونسه دختری از ایران
اون شب باکلی حرف وخنده شوخی عباس گذشت ولی من اروم نبودم ودلم شورمیزدنمیدونستم بعدازرفتن من ازعمارت چه اتفاقی افتاده ومنتظرخبرازطرف زری بودم
فردای اون روزازلیلا راجب فاصله کرج تاتهران پرسیدم وگفتم خواهرم پروانه تهران زندگی میکنه اگربشه میخوام برم دیدنش..لیلا خندید گفت تهران شهر بزرگیه ومثل شهر خودتون نیست که راحت بشه کسی روپیداکردبایدیه نشونی درست حسابی ازخواهرت داشته باشی..گفتم میدونم شغل شوهرش چیه یعنی میشه ازطریق دامادمون خواهرم روپیداکنم..لیلا قول دادباکمک عباس نشونی ازش برام پیداکنه خوشحال بودم حداقل تواین تنهای غربت میتونم پروانه روببینم هرچنددرحقم هیچ وقت خواهری نکرده بود..طی اون دوهفته بالیلاخیلی صمیمی شده بودم وعباس واقعامثل برادرم شده بودکه گاهی بادوچرخه من رو میبرد تو شهر میچرخوندوشبهامن داستان زندگیم روبراشون تعریف میکردم وگاهی بازجرهای که کشیدم مادرپسربامن گریه میکردن وهمچنان راز اشنایی لیلا و زری برام معما بود...
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
مشکل دنیای ما این است که احمقها پر از اعتماد به نفس و اطمیناناند و هوشمندها پر از شک و تردید.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
قبل از اینکه جواب بدی خوب فکر کن، چون سکوتت فراموش میشه ولی جوابت همیشه به یاد میمونه.
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
وﻗﺘﯽ "ﻣﻬﺮﺑﻮﻧــــــﯽ"
ﺟﺰﺋﯽ ﺍﺯ ﻭﺟـﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ...
"ﻫﯿـﭻ ﻭﻗﺖ" ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧـﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨـﯽ...
ﺣﺘـﯽ ﺍﮔﻪ "ﻫـــﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ" ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ
ﺑﻪ خـﺎﻃﺮﺵﺩﺳﺖ ﺑﯽ ﻧﻤــکت
ﺭﻭ "ﺩﺍﻍ" ﮐﻨــﯽ!!!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
هر گاه عیبی در من دیدی
به خودم خبر بده
نه کسی دیگر !!
چون تغییر آن دست من است
و باعث پیشرفت
و بهبودم می شود
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
اگـــر زمــانــــی
در دلــت نسبت بــه شخصی
احساس نفرت کردی
و تصمیم به تلافی گرفتی
بهترین راه تلافی این است
که سعی کنی شبیه به او نباشی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_پنجاه_چهار
اسمم مونسه دختری از ایران
عباس که دیگه داداش صداش میکردم قراربودباسرکارگرشون صحبت کنه ومن روبرای کارببره کارخونه جهان چیت،خیلی خوشحال بودم ودعامیکردم قبول کنن ومن زودترمشغول به کاربشم..کم کم متوجه عشق علاقه عباس به دختری شدم که توی کارخونه.. کار میکرد و اسمش خدیجه بودوخیلی وقتهاعباس ازش برام حرف میزدومن خیلی مشتاق بودم هرچه زودتر ببینمش..دوهفته گذشت واتاق خالی شدپولی روکه زری بهم داده بوددادم به لیلاتابرام وسیله بخره وباکمک عباس خیلی زوداتاق روپراز وسیله کردن وقرارشدمن سرماه برم کارخونه وخودم رومعرفی کنم تادرصورت تایید شدن مشغول به کاربشم..از اینکه داشتم یه زندگی مستقل روشروع میکردم خیلی خوشحال بودم وعباس لیلا نقطه امیدمن بودن برای رسیدن به ارزوهام..:لیلا گفت تااولین حقوقت روبگیری من خرجت رومیدم ولی فکرنکنی ازت نمیگیرم بایدوقتی مشغول به کارشدیکل بدهیت رو به من بدی..گفتم چشم ازبرخوردش یه کم ناراحت شدم گفتم زری این همه محبت درحق من کردبدون چشم داشت ولی لیلاهرکاری میکنه حساب کتاب میکنه...
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
مهم نیست خونت چقدر بزرگه
ماشینت چیه
حساب بانکیت چقدره
قبر همه یه اندازه ست
پس مهربون بمون ..
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
جایی که بودن و نبودنت
هیچ فرقی ندارد،
نبودنت را انتخاب کن،
اینگونه، به بودنت
احترام گذاشته ایی...!
#هاروکی_موراکامی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
شش اصل زندگی
1.قبل از پرستش باور کنید
2.قبل از صحبت گوش دهید
3.قبل از خرجکردن بدست آورید
4.قبل از نوشتن فکر کنید
5.قبل از تسلیم شدن تلاش کنید
6.قبل از مردن زندگی کنید
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
تنها راهزنی كه
دار و ندار آدمی را به تاراج می برد
انديشه های منفی خود اوست !!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_پنجاه_پنج
اسمم مونسه دختری از ایران
خلاصه روزموعدرسیدومن صبح زودباعباس راهیکارخونه شدم..یه بلوز شلوار طوسی وسفیدکه طناز بهم داده بود پوشیدم وموهای بلندمم بافتم..میخواستم توبرخورداول مرتب باشم..وقتی رسیدیم کارخونه عباس من روبردپیش سرپرستشون..توی اتاق متوجه شدم سرپرستشون ازفامیلهای دورلیلا،یه پسرجوان بودباموهای مشکی وقدبلندکه کت شلوارسرمه ای تنش بود..سلام کردم ومثل ادم ندیده هاخیره شده بودم به چشمای قهویه ایش..یه لحظه به خودم امدازخجالت سرم روانداختم پایین تودلم گفتم،حالا چرا اینقدربه پسرمردم زول زدی اگرلیلا اینجابودحالت روجامیاورد...عباس اون اقاشروع کردن کلی باهم ترکی حرف زدن که من متوجه حرفاشون نمیشدم..ساکت نشسته بودم بعدازتمام شدن حرفهاشون اقابه من گفت مونس خانم خوش امدی به ارومی جوابش رودادم..بعد گفت عباس به من گفته شما سواد داری ولی مدرک نداری بخاطرهمین نمیتونم بهت کاردفتری بدم بایدبری توخط سر دستگاه کارکنی تاانشالله تلاش کنی و یه مدرک تحصیلی بگیری تابتونم بهت رتبه بهتری بدم وجات روعوض کنم......
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir