هدایت شده از ایمانور | آموزش معارف اسلامی
✨ افزون بر این و به تصریح تاریخ و منابع معتبر بار دوم این واقعه در زمان حکومت امیرمؤمنان(ع) رخ داده است؛
مرحوم شیخ صدوق از یکی از راویان که در کنار حضرت امیر(ع) بوده روایت میکند:
همراه ایشان بودیم و از جنگ با خوارج باز میگشتیم تا اینکه به منطقه حله در بابل رسیدیم (امروزه هم مسجدی به نام شمس در آنجا زیارتگاه مردم است) تا اینکه وقت نماز عصر فرا رسید، امیرمومنان(ع) به لشکریان خود فرمودند:
«این سرزمین مورد لعن و غضب خداوند است و در سه روزگار، سه بار مورد عذاب خدا قرار گرفته و عذاب سومی برای آن در پیش است و از نقاطی است که دچار خرابی شده و شهر قوم لوط نیز بوده است، بنابراین، اینجا نماز نخوانید و از اینجا فاصله بگیرید!»
مردم به اطراف رفتند و جاهای مختلفی را برای نماز برگزیدند، من همراه حضرت(ع) رفتم تا نماز به جا بیاوریم که در همان حال وقت نماز عصر گذشت و افق لاله گون بود، حضرت(ع) رو به من کردند و فرمودند:
«آب بیاور».
سپس وضو ساختند و فرمودند:
«اذان بگو»
عرض کردم: هنوز وقت نماز شام نرسیده است.
حضرت(ع) فرمودند:
«برای نماز عصر اذان بگو!»
در همان حال دیدم که لبهای حضرت(ع) تکان خورده و صدایی شنیدم و ناگهان دیدم، خورشید از سمت مغرب بالا آمد تا جایی که وقت نماز عصر بود و حضرت امیر(ع) از جا برخاستند و نماز را اقامه کردند، ما نیز در پشت سر ایشان نماز به جا آوردیم.
با پایان نماز امیرمؤمنان(ع) ناگهان خورشید غروب کرد، همچون چراغی که در تشت آب بیفتد!
سپس حضرت(ع) رو به من فرمودند:
«ای کسی که یقینت ضعیف شده، حال برای نماز شام اذان بگو!»
📚که این روایت نیز در «عیون المعجزات» و نیز کتاب مرحوم شیخ صدوق آمده و بیش از پیش مناقب و فضایل امیرمؤمنان (ع) را آشکار و تأیید میکند.
#ردّالشمس
...............
👈سامانه آموزش مجازی ایمانور
🆔 @imanoor_com