اول بهمنماه به عنوان زادروز #حکیم_ابوالقاسم_فردوسی در تقویم کشورمان ثبت شده است. بدین مناسبت، در چند فرسته مروری بر شخصیت فردوسی، شاهنامه او و محتوای حکمت عملی در شاهنامه خواهیم داشت.
#حکیم_فردوسی
#شاهنامه
•••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻•••
https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
مفهومشناسی «حکمت» در شاهنامه حکیم فردوسی
🖌 دکتر حسن بلخاری
💠 بحث نخست: درباره لفظ «حکمت» و تفاوت آن با «فلسفه» و بروز یا عدم بروز این تفاوت معنایى در شاهنامه
🔸 آیا عنوان «حکیم» که در مورد فردوسى به کار مى رود و یا اصطلاح «حکمت» که چه بسیار در متن شاهنامه آمده، فردوسى را همسنگ و هم شأن حکیم ابوعلى سینا قرار مى دهد یا خیر و آیا مى توان حکمت کاربردى در شاهنامه را با فلسفه شکوفاى ایرانى- اسلامى در عصر سرایش شاهنامه در ارتباط دانست آیا کلمه حکمت و حکیم در قاموس شاهنامه نسبت مستقیم با فلسفه آن زمان دارد؛ یا جهان شاهنامه به تمامى از جریان فلسفى آن روزگار جداست. این سؤالى اساسى براى گشایش مفهوم حکمت در اندیشه فردوسى است.
🔸 البته در نگاه اول به سرعت مى توان به این سؤال پاسخ داد؛ قطعاً شاهنامه کتاب فلسفه نیست، کتاب تاریخ، حماسه و اسطوره است. هیچ کجاى آن از ماهیت وجود، مراتب وجود، وحدت، کثرت، بسیط و مرکب و... (یعنى مسائلى که به نحوى در ساحت فلسفه مورد بحث است) سخن به میان نیامده است. مثلاً با وجود این که فردوسى نوعى التزام به تفکر ایران باستان دارد، اما در هیچ موضعى از شاهنامه مبحثى از مباحث حکماى فهلوى (مانند تشکیک نور و...) به چشم نمى خورد. اما این بدان معنا نیست که شاهنامه کتاب حکمت نباشد، البته نه حکمت مرادف فلسفه. بى تردید حکمت شاهنامه با فلسفه به معناى رایج آن متفاوت است.
🔸 امروزه على الاصول در گفتارها و نوشتارهاى رسمى، بین فلسفه و حکمت تفکیک معنوى جدى قائل مى شوند. کسى این دو اصطلاح را در یک معناى واحد یا در یک قاموس مشترک معنایى به کار نمى برد. حکمت معادل Theosophia استعمال مى شود که در مقابل Philosophia (فلسفه) بر نوعى الوهیت دلالت دارد (فلسفه الهى)/ به هر روى در زمان ما متفکران اصرار دارند که میان حکمت و فلسفه مرز بکشند.
🔸 ولى در گذشته چنین اصرار و تأکیدى وجود نداشته است. در قرون چهارم و پنجم - که دوران اوج فرهنگ و تمدن اسلامى، بویژه در ایران است- فلسفه اسلامى به معنایى که امروز از آن مراد مى کنیم، رسماً تأسیس و تثبیت شد. در کار پیشگامان این جریان، نظیر فارابى و ابن سینا، مرزى بین حکمت و فلسفه مشاهده نمى شود بل این دو در ترادف معنوى با هم به کار رفته اند. چه بسیار موارد در آثار این فیلسوفان بزرگ یا در رسائل اخوان الصفا، که فلسفه و حکمت جابه جا و مرادف هم آمده اند. حتى متفکران این دوره در تعاریف خود از فلسفه، آن را به حکمت تأویل داده اند.
🔸 فردوسى نیز در همین دوران مى زیست و مى سرود. اگر به شاهنامه او بنگریم، درمى یابیم که او هم تمایز مشخصى بین حکمت و فلسفه قائل نشده است. مثلاً ارسطو، رئیس فیلسوفان مشایى را حکیم مى داند و یا بوذرجمهر- که الگوى برجسته حمکت در شاهنامه است- گاهى برتر از فیلسوفان و گاهى سرآمد حکیمان معرفى شده است و...
🔸 نتیجه اى که از ملاحظات بالا به دست مى آید، این است که فردوسى تابع فرهنگ حاکم عصر خویش است. هنرمندان و متفکران گرچه در ساحت هنر و فلسفه، جهانى تجریدى را تجربه مى کنند اما در مکان مى زیند؛ فلذا در موارد بسیار فرهنگشان بوى زمان و مکانشان را مى دهد. فردوسى نیز از این قاعده مستثنى نیست. او در این مورد تابع ایدههاى عصرى است و در مطابقت با فرهنگ دوران خویش، تمایز روشنى میان حکمت و فلسفه قائل نیست.
📚 روزنامۀ ایران، سهشنبه ۱۹شهریور ۱۳۸۷، شماره ۴۰۲۲
#انسانیات
#حکیم_فردوسی
#شاهنامه
•••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻•••
https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
فرستههای پیشین درباره شخصیت، مذهب و معنای حکمت و حکیم نزد حکیم ابوالقاسم فردوسی بودند، در ادامه مروری بر محتوای اثر سترگ او، یعنی شاهنامه، خواهیم داشت.
#فردوسی
#شاهنامه
•••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻•••
https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
رهیابی بن مایههای حکمت عملی در شاهنامه
🔰 خطوط کلی حکمت عملی با توجه به متن شاهنامه بدین شرحند:
🔸 مهمترین بحرانهای زمانه عبارتند از:
عقل ستیزی، ظلم و ستم به خصوص از ناحیه حاکمیت، استبداد، حکمرانی زنان، عدم تقیید به دین در جامعه.
ریشه اصلی این بحران ها از نظر فردوسی در غفلت از یاد مرگ و شهوت هاست.
🔸 شاخصهای وضعیت مطلوب و آرمانی عبارتند از:
عقلانیت، عدالت محوری، مشاوره حاکمیت با خبرگان، تدین حاکمیت و مردم، صفات شخص حاکم، داشتن شهروندان خوب، داشتن روابط بین الملل دوستانه، عمل به تعهدات داخلی و خارجی، شکل ساختاری حکومت = پادشاهی.
🔸 شیوه انتقال از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب و آرمانی:
فردوسی دو شیوه کلان مطرح میکند، ابتدا سعی دارد با ارائه برخی الگوهای وضعیت مطلوب از حاکمیت بخواهد اصلاحات لازمه را انجام دهد و بدین منظور جامعه آرمانی خود را و باید و نبایدهایی را که باید مراعات شود، را متذکر میشود و در مرحله بعد خونریزی و خشونت را در مقابل حکام تغییر ناپذیر مطرح میکند و قیام و شورش را در مقابل چنین حکومت هایی جایز و لازم برمی شمارد.
🔸 بنابراین، اندیشه سیاسی فردوسی همانند غالب اندیشه های ایران باستان اصلاحی است، و نه انقلابی یعنی فردوسی اصل و اساس سلطنت را قبول میکند و در ذهنش چیزی به جز حکومت مقتدر پادشاهی متصور نیست و در عین حال لازم میداند که خود شاه در یك چارچوب مشخص عمل کند و بر خلاف عقل و دین و عدل رفتار نکند.
📚 مقالۀ اندیشۀ سیاسی فردوسی- به قلم محمد ناجی
#شاهنامه
#حکمت_عملی
•••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻•••
https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2