eitaa logo
انسانیات
457 دنبال‌کننده
93 عکس
12 ویدیو
3 فایل
﷽ إِنْسانیَّات، تلاشی برای احیاء «حکمت عملی» در دوران معاصر است. این انجمن توسط حجج الاسلام انصاریان و خیاط زاده راهبری می‌شود ارتباط با ما: https://eitaa.com/Ensaniyaat_admin انسانیات در سایر بسترهای مجازی: https://zil.ink/ensaniyaat
مشاهده در ایتا
دانلود
درباره نشست علمی جمع غایت انگاری حب ذات با قرب‌گرایی 🔶 حجت الاسلام جواد دلپذیر از دانش آموختگان حوزه علمیه و پژوهشگر حکمت عملی است. وی در علوم حکمی از اساتیدی همچون حجت‌الاسلام والمسلمین سید یدالله یزدان پناه و حجت‌الاسلام والمسلمین علی امینی نژاد بهره برده است. تدریس آثار حکمت عملی به ویژه مولفات حکیم فارابی از جمله اشتغالات علمی وی به شمار می رود. همچنین ایشان در این زمینه تالیفاتی نیز داشته اند که از آن جمله می توان به مقالات «چیستی حکمت عملی و جایگاه آن در طبقه‌بندی علوم با تکیه بر آراء فارابی» و «شریعت و نسبت آن با حکمت عملی در نظام اندیشه فارابی» اشاره نمود. 🔶 در نشست پیش‌رو به این بحث پرداخته می‌شود که مرحوم آیت الله مصباح از سویی علت غایی نهایی در افعال ارادی انسان را حب ذات می‌دانند بدین معنا که مطلوب بالذات هر انسانی در افعال ارادی اش حب ذات است، و از سوی دیگر کمال نهایی انسان را قرب به خداوند دانسته و ملاک فضیلت بودن اعمال را آن می‌دانند که در وصول به این مقصد نقش داشته باشند. بنابراین این سوال پیش می‌آید که آیا حب ذات با خداخواهی قابل جمع هستند؟ در این جلسه، پاسخ این پرسش از منظر آیت الله مصباح و مقایسه آن با دیدگاه فضیلت محوری فلاسفه اسلامی و اخلاق توحیدی علامه طباطبایی مطرح خواهد شد. •••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻••• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
امام جواد علیه السلام و سازمان وکالت (قسمت نخست) ۱. مقدمه سازمان وكالت مجموعه‏اى از امامان معصوم (عليهم السلام) و عده‏اى از پيروان نزديك و وفادار آنان بود؛ كه با هم‏كارى يك‏ديگر، تشكيلات هماهنگ و منسجمى را پديد آوردند تا با اتخاذ روش‏هايى، پيش‏برد اصول دينى، سياسى و مذهبى را محقق سازند. این تشكيلات را مى‏توان به مثابه هرمى دانست كه در رأس آن امام معصوم قرار داشت و در بدنه هرم، وكلاى خاص و در قاعده آن، وكلاى مقيم در نواحى مختلف شيعه‏نشين قرار داشتند. شبكه وكالت در عصر امام صادق (ع) و توسط آن حضرت راه‏اندازى شد. امام كاظم (ع) با توجه به ضرورت‏هاى موجود و شرايط خفقان‏ آميز دوره امامتش، به تقويت و گسترش فعاليت اين تشكيلات مبادرت ورزيد. دوره فعاليت این سازمان تا پايان دوره غيبت صغرا بوده است. بر اساس پژوهش انجام گرفته در اين زمينه، اسامى قريب به يك‏صد تن از وكلاى ائمه (عليهم السلام) در طول قريب به دويست سال فعاليت آن، قابل‏شناسايى است. ۲. جغرافیای سازمان وکالت با توجه به اقامت امام صادق ع در مدينه، مى‏توان اين شهر را نقطه آغازين در فعاليت و بسط قلمرو سازمان وكالت دانست و به موازات رشد و گسترش تشيع در مناطق مختلف، فعاليت اين سازمان نيز گسترش مى‏يافت به گونه‏اى كه تا پايان دوره فعاليتش يعنى پايان غيبت صغرا، مناطق تحت پوشش سازمان وكالت شامل جزيرةالعرب، شمال افريقا، عراق و ايران بود. بر اساس بررسى به عمل آمده درباره مناطق فعاليت وكلاى امام جواد (ع)، آنان در مناطق مدينه، مكه، مصر و مغرب، كوفه، بغداد و بصره، قم، رى، اهواز، همدان و خراسان حضور و فعاليت داشتند. ۳. وظایف سازمان وکالت در مجموع مى‏توان مسئوليت‏هاى سازمان وكالت در طول دو قرن فعاليتش را در هفت محور مطرح نمود: 1. نقش ارتباطى، 2. نقش مالى، 3. نقش دينى و ارشادى، 4. نقش علمى و فرهنگى، 5. نقش اجتماعى- خدماتى، 6. نقش سياسى- مبارزاتى، 7. نقش امنيتى. ۴. راه های ارتباطی سازمان وکالت در سازمان وکالت، ارتباطات گوناگونى صورت مى‏گرفت كه عبارتند از: ارتباط حضورى و مشافهى، ارتباط كتبى، ارتباط از طريق ارسال پيك و فرستاده، و طرق خارق عادت. ارتباط حضورى و ملاقات مستقيم در بسيارى از موارد در قالب و در ايام مراسم حج انجام مى‏گرفت. محل سكونت وكلاى ارشد نيز يكى از مكان‏هاى ديدار و ارتباط وكلا با يك‏ديگر بود. ارتباطات مكاتبه‏اى، از روش‏هاى رايج ارتباطى در سازمان وكالت، بين امامان شيعه (عليهم السلام) و باب‏ها و وكلا و شيعيان بوده است. اين شكل ارتباط به خصوص در دوره‏هاى شدت‏گيرى فشار حكومت‏ها تشديد مى‏شده است. ارسال نماينده و پيك‏هاى مخصوص، يكى ديگر از روش‏هاى ارتباطى در سازمان وكالت بود كه غالباً بين امامان شيعه (عليهم السلام) و وكلاى نواحى ارتباط برقرار مى‏كردند. اين پيك‏ها، گاهى براى جمع‏آورى وجوه شرعى و اموال جمع شده در نزد وكلاى مقيم در نواحى مختلف، و گاه براى رساندن نامه‏هاى امامان (عليهم السلام) و يا باب‏ها و سفرا، به وكلا و شيعيان و بالعكس، به آن نواحى اعزام مى‏شدند. اين پيك‏ها گاه از ميان كسانى انتخاب مى‏شدند كه هيچ‏گونه ارتباطى با سازمان وكالت نداشتند و از ماهيت مأموريتشان نيز مطلع نبودند؛ و تنها نقش رساندن مال يا نامه‏اى را ايفا مى‏كردند. ۵. سازمان وکالت در عصر ابن الرضا ع دوره امامت امام جواد (ع) زمينه‏ساز خوبى براى رشد فعاليت شبكه وكالت و آماده‏سازى آن براى ورود به دوره غيبت صغرا شد كه در آن دوره تنها پناهگاه شيعه براى رفع حيرت و نيل به پاسخ مشكلات معارفى و غلبه بر مشكلات سياسى و اجتماعى شد. از بررسى منابع موجود مى‏توان به اسامى 15 نفر از وكلاى آن حضرت دست يافت كه عبارتند از: عبدالرحمن بن حجاج، محمد بن سنان، زكريا بن آدم، صفوان بن يحيى، عبدالعزيز بن مهتدى، على بن مهزيار اهوازى، ابو عمرو حذّاء، صالح بن محمد بن سهل، يحيى بن ابى عمران، ابراهيم بن محمد همدانى، على بن ريان بن صلت قمى، اسحاق بن ابراهيم حضينى، عبدالله بن محمد حضينى، محمد بن فرج رخجى، ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى. البته با توجه به گستره مناطق شيعه‏ نشين، وكلاى آن حضرت بايد بيش‏تر از تعداد ياد شده بوده باشند. منبع: مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد (ع) - جلد اول، مقاله امام جواد (ع) و سازمان وكالت‏، محمدرضا جبارى (صفحات 537 تا 593) 🌐 مطالعه مشروح مقاله •••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻••• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
امام جواد ع و سازمان وکالت (قسمت دوم) ۶. عملکرد امام جواد ع در سازمان وکالت ۶.۱ معرفی وکلا و جایگاه آنها به شیعیان امام جواد در ضن نامه ای که جهت نصب ابراهيم بن محمد همدانى به جاى يحيى بن ابى عمران (وكيل حضرت در قم) نگاشته بود، به ابراهيم فرموده بود كه نامه را تا زمانى كه يحيى در قيد حيات است باز نكند. ازاين‏رو، ابراهيم پس از درگذشت يحيى از وكالت خود باخبر شد. اين روايت، حكايت از آن دارد كه ائمه (عليهم السلام) آن‏چنان به استمرار فعاليت شبكه وكالت در نواحى شيعه‏نشين اهتمام داشتند كه حتى قبل از درگذشت وكيل يك ناحيه، جانشينش را تعيين كرده بودند. اما اين‏كه آن حضرت توصيه مى‏كنند نامه پيش از درگذشت وكيل پيشين گشوده نشود شايد براى تأمين امنيت بيش‏تر وكيل پيشين و وكيل جانشين بوده، زيرا تشكيلات وكالت به طور مخفيانه و غيرآشكار فعاليت مى‏كرد. گفتنى است ابراهيم بن محمد همدانى علاوه بر قم، در همدان نيز وكالت امام جواد (ع) را عهده‏دار بوده كه البته معلوم نيست وكالت اين دو ناحيه را به طور همزمان عهده‏دار بوده باشد. بنا به نقل كشى، امام جواد (ع) طى نامه‏اى به ابراهيم، ضمن اعلام وصول اموال و وجوه ارسالى، و اين‏كه امام (ع) مقدارى دينار و لباس براى او فرستاده‏اند، به وى خبر دادند كه به شيعيان همدان، وكالت ابراهيم را اعلام كرده و ضمن دعوت به تبعيت از او، فرموده‏اند كه در ناحيه همدان، وكيلى به جز او ندارند. و اين‏كه به وكلاى ديگر هم‏چون نضر و ايوب نيز فرموده‏اند كه برخلاف نظر ابراهيم عمل نكنند. ۶.۲ مقابله با وکلای منحرف اين مقابله گاه به شكل صريح انجام مى‏شد و در مواردى، امامان معصوم (عليهم السلام) مقابله جدى و علنى با برخى از وكلاى خائن را به صلاح نديده و به معرفى چهره حقيقى آن‏ها به معدودى از شيعيان اكتفا مى‏كردند. از نمونه‏هاى مربوط به اين نوع برخورد، جريان «صالح بن محمد بن سهل همدانى» است. وى كه از وكلاى وقف در قم بود، در دوران وكالتش، ده هزار درهم از اموال متعلق به امام جواد (ع) را بدون اذن حضرت مصرف كرد. سپس به نزد آن جناب آمده و عرض كرد: «يابن رسول اللّه مرا درباره ده هزار درهم كه خرج كرده‏ام، حلال كن!» حضرت نيز در پاسخ فرمودند: «حلال است!» ولى هنگامى كه وى از نزد حضرت خارج شد آن حضرت به ابراهيم بن هاشم كه در مجلس حضور داشت فرمودند: «برخى از اينان اموال و حقوق آل محمد (ص) و فقرا و مساكين و ابناء سبيل آنان را به ناحق مصرف كرده سپس نزد من آمده و طلب حلّيت مى‏كنند؛ آيا گمان مى‏كنى كه من در مواجهه با آنان مى‏گويم: حلال نمى‏كنم؟! به خدا قسم روز قيامت از اينان به سختى سؤال خواهد شد». با توجه به فضاى خفقان‏آميز عصر عباسى و حساسيت دستگاه حكومتى نسبت به فعاليت‏هاى وكلا، امامان معصوم و وكلاى آنان، رعايت اصل نهان‏كارى و تقيه را در سرلوحه برنامه‏هاى خود قرار داده بودند. ۶.۳ نظارت بر عملکرد وکلا امام جواد (ع) با نظارت دقيق بر كار سازمان وكالت، موجب تقويت و گسترش آن در عصر خود شد. اين نظارت، دورترين نقاط در قلمرو سازمان وكالت را نيز در برمى‏گرفت؛ براى نمونه، آن جناب دو وكيل و نماينده سيار به نام‏هاى مسافر و ميمون به نواحى مركزى ايران، از جمله قم، ارسال فرمود تا ضمن تماس با وكيل‏هاى مقيم، وجوه شرعى جمع شده در نزد آنان را نيز اخذ و به نزد حضرت ببرند. زكريا بن آدم كه وكيل برجسته حضرت در قم بود، به علّت مشاهده اختلافى كه بين اين دو نماينده سيار بروز كرد از تحويل وجوه شرعى خوددارى نمود. اين امر موجب شد امام از طريق احمد بن محمد بن عيسى قمى پيامى به زكريا مبنى بر لزوم ارسال وجوه شرعى بفرستند. ۶.۴ تامین مالی وکیل بنا به نقل كشى پس از آن‏كه ابراهيم بن محمد همدانى وكيل امام جواد (ع) در همدان، وجوه شرعى را نزد آن جناب ارسال نمود، آن حضرت مقدارى دينار و لباس براى او فرستاد و طى نامه‏اى به وى، ارسال دينارها و لباس‏ها را نيز يادآور شد. اين نقل مى‏تواند به‏طور ضمنى حاكى از وجود برنامه‏اى مشابه درباره ساير وكلاى ائمه (عليهم السلام) نيز باشد؛ يعنى پس از ارسال وجوه شرعى، مقدارى از آن‏ها به خود وكيل بازگردانده مى‏شد. حال ممكن است اين وجه را، صله امام بدانيم و يا مزد وكالت وكيل به حساب آوريم. طبق نقل كلينى، ديگر وكيل امام جواد (ع) يعنى ابوعمرو حذّاء كه از تنگ‏دستى نزد آن جناب شكوه مى‏كند، پس از آن‏كه محل وكالتش «باب كلتا» در بصره تعيين مى‏شود، به امر حضرت پانصد درهم مستمرى براى وى مقرّر مى‏گردد. منبع: مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد (ع) - جلد اول، مقاله امام جواد (ع) و سازمان وكالت‏، محمدرضا جبارى (صفحات 537 تا 593) 🌐 مطالعه مشروح مقاله •••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻••• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
گزارش نشست علمی «جمع غایت انگاری حب ذات با قرب گرایی (مقایسه دیدگاه آیت الله مصباح یزدی ره با دیدگاه های رقیب)» 🔰حجت‌الاسلام جواد دلپذیر با بیان اینکه از منظر آیت‌الله مصباح، علت غایی و نهایی در سلسله علل، حب ذات است یعنی فاعل مختار هر کاری انجام دهد برای خودش و کمال و حفظ خودش انجام می‌دهد، گفت: 🔸از نظر ایشان کمال نهایی در قرب به خداوند است و باید توجه کنیم نیت در ارزش اخلاقی خیلی مؤثر است بنابراین ارزش اعمال اختیاری انسان وقتی است که خالصانه و با نیت قرب خدا انجام شود. 🔹وی با طرح این پرسش که آیا از منظر حکمت عملی می‌توان افعال را برای قرب به خدا و رضایت خدا انجام داد و اگر بله آیا در تنافی با حب ذات نیست، تصریح کرد: اگر ما در بحث هستی‌شناسی پذیرفتیم علل غایی و نهایی در تمامی افعال، حب ذات است پس در همه اعمال وجود دارد لذا آیا با قرب به خدا جمع می‌شود؟ در اینجا چند نکته باید متذکر شویم؛ اول اینکه از نظر علامه مصباح، حب ذات علت نهایی است؛ نکته دوم اینکه کمال هم قرب الهی و مطلوب به ذات است و نکته سوم هم راه حل برای جمع بین غایت‌انگاری و کمال نهایی قرب به خدا. ◽️پژوهشگر فلسفه اسلامی با بیان اینکه از منظر علامه مصباح، حرکت به سمت کمال است، اضافه کرد: چون انسان عین ربط به خدا در هستی‌شناسی است هر اندازه توجه بیشتر به عین‌الربطی داشته باشد به همان میزان به خدا نزدیکتر خواهد شد. 📝برای مطالعه گزارش نشست، کلیک کنید. •••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻••• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
🔎 آیا میراث فلسفه اسلامی صرفا از وجود و ماهیت سخن گفته است یا درباره جامعه، تاریخ، حاکمیت، خانواده و ... هم حرفی برای گفتن دارد؟ 🔎 آیا اساسا در تاریخ تفکر فلسفی کتابی درباره سبک زندگی، شیوه زیست بشر، معنای قانون و عدالت و ... هم نوشته شده است یا اندیشیدن درباره این موضوعات برآمده از تحولات عصر روشنگری و مدرنیسم است؟ 🔎 چگونه می توان حکمت و فلسفه را تا انضمامی ترین مسائل زندگی بشر امتداد بخشید؟ 🔎 چرا حکمت عملی در سنت فکری اندیشمندان و در فضای تمدنی ما به تدریج رنگ باخت؟ 🔎 آیا فقاهت برای تدبیر زندگی اجتماعی بشر کافی است یا آموزه های دینی سطح دیگری از اندیشه را در کنار فقه برای اداره جامعه در نظر گفته اند؟ 💡 پاسخ به این پرسش ها و بسیاری دیگر از وجوه کمتر شناخته شده اندیشه حکمی را در کانال إنْسانيّات دنبال کنید ... •••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻••• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
🔺فراخوان جذب هیات علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در فراخوان دی ماه سال ۱۴۰۳ در رشته عضو هیات علمی پیمانی جذب می‌نماید. جهت ثبت نام‌ از تاریخ ۲۵ دی ماه لغایت ۸ بهمن ماه به وبگاه زیر مراجعه کنید: https://applicant.markazjazb.ir 🔶 برای در این زمینه به ادمین انسانیات پیام دهید. •••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻••• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
اول بهمن‌ماه به عنوان زادروز در تقویم کشورمان ثبت شده است. بدین مناسبت، در چند فرسته مروری بر شخصیت فردوسی، شاهنامه او و محتوای حکمت عملی در شاهنامه خواهیم داشت. •••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻••• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
شخصیت‌شناسی حکیم فردوسی 🔸 ابوالقاسم فردوسی طوسی (۳۲۹-۴۱۱ یا ۴۱۶ق) شاعر و حماسه‌سرای ایرانی قرن 4 و 5 است. درباره نام وی نمی‌توان با قطعیت نظر داد، اما به احتمال زیاد حسن بن منصور است. فردوسی در یکی از روستاهای شهر طوس به دنیا آمده و با بیش از هشتاد سال عمر، وفات کرده و در باغ شخصی خود در طوس دفن شده است. 🔸فردوسی به سبب تربیت دهقانی خود با آداب و رسوم کهن آشنا بود و این آشنایی با مطالعه متون کهن عمیق‌تر و جزوی از معتقدات او گشته است. 🔸مهم‌ترین اعتقادات اخلاقی وی عبارت‌اند از: نگه‌داشتن عفت سخن؛ امانتداری در سخن؛ حق‌شناسی؛ صراحت در لهجه، اعتقاد به ماندگاری نام نیک و رعایت انصاف نسبت به دشمن. 🔸 همچنین می‌توان برخی اخلاقیات شاهنامه را چون: ستایش کوشش و نکوهش کاهلی، سفارش میانه‌روی، نکوهش آز، ستایش دانش، دعوت به عدالت و همزیستی، مهر به زن و فرزند، میهن‌دوستی، اعتقاد به نژاد، نکوهش شتاب و سفارش درنگ در کارها، ستایش راستی و نکوهش دروغ، نکوهش خشم و حسد، اعتقاد به ناپایداری جهان که در پایان داستان‌ها می‌آید را جزو اخلاقیات خود فردوسی نیز به شمار آورد. 🔸 مجموعه این بینش و اخلاق نسبت به جهان و انسان که سخت صمیمی و به غایت پخته و بسیار شیوا بیان شده، سبب گردیده است که از قدیم به فردوسی عنوان حکیم و دانا و فرزانه، یعنی فیلسوف داده‌اند، بی‌آنکه او به مکتب فلسفی خاصی متعلق بوده باشد و یا بر آرای فلسفی و علوم زمانه خود احاطه تام داشته باشد. 📚 مدخل فرودسی در سایت ویکی فقه (با تصرف و تلخیص) •••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻••• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
یادداشتی درباره مذهب فردوسی (بخش نخست) 🖌 به قلم: دکتر حسن انصاری 🔸 درباره مذهب حکيم ابوالقاسم فردوسی سخن بسيار گفته شده. برخی او را زيدی مذهب می دانند. برخی هم شيعه امامی و البته شادروان استاد ما عباس زرياب خویی او را بر مذهب اسماعيلی می دانست. 🔸در مقاله عالمانه ای که مرحوم زرياب در شماره دهم مجله ايران نامه با عنوان "نگاهی تازه به مقدمه شاهنامه" منتشر کرد با توجه به ديباچه شاهنامه و آنچه درباره خداوند و خلقت او فردوسی به نظم سروده استاد زرياب اين نظر را مطرح کرد که فردوسی بر مذهب اسماعيلی بوده. 🔸احتمال اينکه فردوسی بر اين مذهب باشد با توجه به اوضاع خراسان و طوس در زمانش البته بعيد نيست. گرچه در آن دوران و در عصر محمود غزنوی به دلايل و انگيزه ها و رقابت های سياسی اسماعيلی خواندن برخی از رجال و دولتمردان و اعضای خاندان های با نفوذ بيشتر جنبه اتهام آميز داشت و برای از ميدان به در کردن رقبا به کار می رفت. نمونه اش داستان حسنک وزير است از آل ميکال که صرفا به همين انگيزه ها قرمطی خوانده شد و دست آخر به همين اتهام به دار آویخته شد. شايد يکی از دلائل بی مهری به شاهنامه فردوسی در دربار محمود هم به همين رقابت ها باز می گشت؛ خاصه که می دانيم حسنک وزير از او حمايت می کرد. با اين وصف فردوسی هيچگاه به قرمطی بودن متهم نشد. 🔸او در مقام حکيمی دانشمند اگر بر مذهب اسماعيلی بود حتما موضعی منفی نسبت به محمود غزنوی می داشت و باورهای مذهبی او که هرگونه مشروعيت بخشی به محمود را با وجود حضور امام فاطمی در مصر نادرست می دانست مانع می شد که محمود را در شاهنامه بستايد. 🔸در داستان ها و رواياتی که درباره مذهب فردوسی در منابع قديم و از جمله در چهار مقاله عروضی سمرقندی نقل شده فردوسی يا "رافضی" خوانده شده و يا "رافضی" معتزلی مذهب. اسماعيليه را هيچ گاه رافضی نمی خواندند. حتی خود نويسندگان اسماعيلی خراسان هرگاه از رافضه ياد می کردند منظورشان اماميه و مذاهب وابسته به آنان (و حتی غلات) بود و خود را "رافضی" نمی دانستند (کسانی مانند ابوحاتم رازي و ابو يعقوب سجستانی. اين دومی معاصر کهنسالتر فردوسی بود). "رافضی" معتزلی مشرب يا بايد به زيديه معنا شود و يا امامی مذهبان با گرايشات معتزلی که می دانيم هر دو گروه آن زمان در خراسان و به ويژه نيشابور تعدادشان کم نبود. 🔸فراموش نکنيم که شيخ طوسي، همشهری فردوسی درست همان سال هایی که فردوسی در کار شاهنامه بود در اين شهر رشد و نمو کرد و در نيشابور نزد عالمان امامی فقه و حديث و کلام فرا می گرفت. اين ترکيب "رافضی" و "معتزلی" نمی تواند اشاره به اسماعيليه باشد و چنانکه گفتم در آن دوران دشمنان اسماعيليه آنان را باطنی و قرمطی می خواندند و حتی از تعبير اسماعيلی هم استفاده نمی کردند. 🔸مرحوم زرياب در مقاله خود نوشته اگر واعظ طوس مانع از تدفين فردوسی شد به دليل اين بود که او را اسماعيلی و باطنی می دانست؛ چرا که اهل سنت اماميه و زيديه را خارج از مسلمانی نمی دانند و بنابراين طبعا نبايد واعظی سنی مذهب مانع از تدفين او در قبرستان مسلمانان شود. اين نظر درست نيست. رفتار آن واعظ هرچه بود خارج از اصول بود و از اين رفتارهای بی اصول کم در تاريخ اتفاق نيافتاده است. اين نمی‌تواند قرينه‌ای باشد بر اسماعيلی بودن فردوسی. 📚 کانال یادداشت‌های حسن انصاری: https://t.me/azbarresihayetarikhi •••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻••• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
یادداشتی درباره مذهب فردوسی (بخش دوم) 🖌 به قلم: دکتر حسن انصاری 🔸 مرحوم زرياب در مقاله پيشگفته و بر اساس شماری از ابيات ديباچه شاهنامه و تحليل محتوای دکترينال آن به اين نتيجه رسيده اند که فردوسی اسماعيلی مذهب بود و از فلسفه تنزيهی نوافلاطونی آنان تبعيت می کرد. استاد زرياب برای اثبات نظر خود ناچار شده اند شماری از ابيات اين ديباچه را الحاقی بدانند و ترتيب ابيات را هم به شيوه ای اجتهادی و در مخالفت با نص صريح نسخه های خطی شاهنامه تغيير دهند. 🔸 طبعا اين کار اجتهاد در مقابل نص است. وانگهی بيشتر آنچه استاد زرياب در تحليل خود ارائه کرده اند توجه به منظر تنزيهی فردوسی است در مباحث توحيدی و خلقت. آنچه فردوسی در اين ابيات گفته به سادگی برای مذهب تنزيهی اماميه و زيديه هم قابل گسترش است و منحصر به اسماعيليه نيست. آنچه هم درباره خرد و جان و هستی در اين ابيات هست و استاد زرياب به دقت مورد بررسی قرار داده اند به سختی می تواند تنها ناظر به فلسفه نوافلاطونی اسماعيليان باشد. به نظر من تفسير خرد و جان در اين ابيات به ترتيب به عقل کلی و نفس کلی مستلزم تکلف بسيار است. 🔸 از ديگر سو، در اين ابيات با وجود آنکه از خرد سخن رفته از سهم هدايت الهی به واسطه امام که نقطه محوری تفکر اسماعيليان است چيزی ديده نمی شود. برعکس شاهنامه ابيات زيادی در ستايش مطلق خرد انسانی و جايگاه آن در تشخيص حق از باطل دارد که درست بر خلاف ديدگاه اسماعيليه از ديرباز است که خرد را در هدايت به توحيد و معرفت محتاج تعليم امام معصوم می دانند. 🔸 باری در اينکه فردوسی شيعی مذهب بوده هيچ ترديدی نيست و به نظر می رسد با توجه به آنچه گذشت دور نيست که بر مذهب امامی باشد (احتمال زيدی بودن او اصلا مرجح نيست) اما اسماعيلی خواندن او به دلائل متعددی که گذشت و از جمله ابيات زير در ستايش مطلق خرد بی اشاره به موضوع جایگاه امام معصوم کاملا غير محتمل است: کنون ای خردمند ارج خرد بدین جایگه گفتن اندرخورد خرد بهتر از هر چه ایزدت داد ستایش خرد را به از راه داد خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد بهر دو سرای ازو شادمانی و زویت غمیست وُ زویت فزونی و هم زو کمیست خرد تیره و مرد روشن روان نباشد همی شادمان یکزمان چه گفت آن سَخُنگوی مرد از خرد که دانا ز گفتار او بَرخورد کسی کو خرد را ندارد به پیش دلش گردد از کردهٔ خویش ریش هُشیوار دیوانه خواند وُرا همان خویش بیگانه داند وُرا ازویی بهر دو سرای ارجمند گسسته خرد پای دارد به بند 🔸 نکته پايانی که بايد اينجا متذکر شوم اين است که تأکيد فردوسی در ابيات ديباچه بر الهيات تنزيهی به نظر می رسد پاسخ و واکنشی باشد به تفکر مذهبی و تشبیهی کراميه که می دانيم در دربار محمود از نفوذ زيادی برخوردار بودند. احتمالا همين عوامل کرامی مذهب دربار محمود که اتفاقا با شيعيان هم سر دشمنی داشتند موجبات بی مهری به فردوسی و شاهنامه او را از سوی محمود غزنوی فراهم کردند. بسياری از اتفاقات سياسی دربار محمود و از جمله رقابت هایی که در بالا بدان اشاره شد بی ارتباط با نزاع های کراميه و مخالفانشان در دربار محمود نبود و از اين منظر هم قابل تحليل است. کراميه دل خوشی از شاهنامه و سراینده اش نداشتند. 📚 کانال یادداشت‌های حسن انصاری: https://t.me/azbarresihayetarikhi •••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻••• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مفهوم‌شناسی «حکمت» در شاهنامه حکیم فردوسی 🖌 دکتر حسن بلخاری 💠 بحث نخست: درباره لفظ «حکمت» و تفاوت آن با «فلسفه» و بروز یا عدم بروز این تفاوت معنایى در شاهنامه 🔸 آیا عنوان «حکیم» که در مورد فردوسى به کار مى رود و یا اصطلاح «حکمت» که چه بسیار در متن شاهنامه آمده، فردوسى را همسنگ و هم شأن حکیم ابوعلى سینا قرار مى دهد یا خیر و آیا مى توان حکمت کاربردى در شاهنامه را با فلسفه شکوفاى ایرانى- اسلامى در عصر سرایش شاهنامه در ارتباط دانست آیا کلمه حکمت و حکیم در قاموس شاهنامه نسبت مستقیم با فلسفه آن زمان دارد؛ یا جهان شاهنامه به تمامى از جریان فلسفى آن روزگار جداست. این سؤالى اساسى براى گشایش مفهوم حکمت در اندیشه فردوسى است. 🔸 البته در نگاه اول به سرعت مى توان به این سؤال پاسخ داد؛ قطعاً شاهنامه کتاب فلسفه نیست، کتاب تاریخ، حماسه و اسطوره است. هیچ کجاى آن از ماهیت وجود، مراتب وجود، وحدت، کثرت، بسیط و مرکب و... (یعنى مسائلى که به نحوى در ساحت فلسفه مورد بحث است) سخن به میان نیامده است. مثلاً با وجود این که فردوسى نوعى التزام به تفکر ایران باستان دارد، اما در هیچ موضعى از شاهنامه مبحثى از مباحث حکماى فهلوى (مانند تشکیک نور و...‎) به چشم نمى خورد. اما این بدان معنا نیست که شاهنامه کتاب حکمت نباشد، البته نه حکمت مرادف فلسفه. بى تردید حکمت شاهنامه با فلسفه به معناى رایج آن متفاوت است. 🔸 امروزه على الاصول در گفتارها و نوشتارهاى رسمى، بین فلسفه و حکمت تفکیک معنوى جدى قائل مى شوند. کسى این دو اصطلاح را در یک معناى واحد یا در یک قاموس مشترک معنایى به کار نمى برد. حکمت معادل Theosophia استعمال مى شود که در مقابل Philosophia (فلسفه) بر نوعى الوهیت دلالت دارد (فلسفه الهى)‎/ به هر روى در زمان ما متفکران اصرار دارند که میان حکمت و فلسفه مرز بکشند. 🔸 ولى در گذشته چنین اصرار و تأکیدى وجود نداشته است. در قرون چهارم و پنجم - که دوران اوج فرهنگ و تمدن اسلامى، بویژه در ایران است- فلسفه اسلامى به معنایى که امروز از آن مراد مى کنیم، رسماً تأسیس و تثبیت شد. در کار پیشگامان این جریان، نظیر فارابى و ابن سینا، مرزى بین حکمت و فلسفه مشاهده نمى شود بل این دو در ترادف معنوى با هم به کار رفته اند. چه بسیار موارد در آثار این فیلسوفان بزرگ یا در رسائل اخوان الصفا، که فلسفه و حکمت جابه جا و مرادف هم آمده اند. حتى متفکران این دوره در تعاریف خود از فلسفه، آن را به حکمت تأویل داده اند. 🔸 فردوسى نیز در همین دوران مى زیست و مى سرود. اگر به شاهنامه او بنگریم، درمى یابیم که او هم تمایز مشخصى بین حکمت و فلسفه قائل نشده است. مثلاً ارسطو، رئیس فیلسوفان مشایى را حکیم مى داند و یا بوذرجمهر- که الگوى برجسته حمکت در شاهنامه است- گاهى برتر از فیلسوفان و گاهى سرآمد حکیمان معرفى شده است و... 🔸 نتیجه اى که از ملاحظات بالا به دست مى آید، این است که فردوسى تابع فرهنگ حاکم عصر خویش است. هنرمندان و متفکران گرچه در ساحت هنر و فلسفه، جهانى تجریدى را تجربه مى کنند اما در مکان مى زیند؛ فلذا در موارد بسیار فرهنگشان بوى زمان و مکانشان را مى دهد. فردوسى نیز از این قاعده مستثنى نیست. او در این مورد تابع ایده‌هاى عصرى است و در مطابقت با فرهنگ دوران خویش، تمایز روشنى میان حکمت و فلسفه قائل نیست. 📚 روزنامۀ ایران، سه‌شنبه ۱۹‌شهریور ۱۳۸۷، شماره ۴۰۲۲ •••༺ إِنْسانيّاتْ؛ انجمن حکمت عملی ༻••• https://eitaa.com/joinchat/2587689759Ca4c467c7b2