فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ 🎥 سوال
❓آیا اهل بیت علیهم السلام می توانند ما را از جهنم بیرون بکشند؟
📎 #حجاب
📎 #امام_زمان
📎 #محرم
پاسخ به سوالات اعتقادی شما 👇👇
@pasokhgo313
پرسمان اعتقادی استاد محمدی
♨️ @ostadmohamadi
چرا ابوبکر بعضی از قرآن ها را آتش زد آیا قرآنی که امیرالمومنین علیه السلام جمع کرده بود با قرآن فعلی که ما داریم فرق می کند؟.mp3
3.28M
⭕️سوال:
❓قرآن کریم چه زمانی جمع آوری شد و آیا قرآنی که امیرالمومنین علیه السلام جمع کرده بود با قرآن فعلی که ما داریم فرق می کند؟
🎙 استاد محمدی شاهرودی
📎 #اعتقادات
📎 #امامت
📎 #محرم
✅ آیدی دریافت سوالات 👇👇
@pasokhgo313
پرسمان اعتقادی استاد محمدی 👇👇
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
♨️ @ostadmohamadi
⭕️ سوال
⁉️ آیا امام حسین(ع) پس از شهادت حضرت مسلم از وضع کوفه آگاه نشد؟ اگر مطّلع شد، چرابرنگشت؟
🔰 حضرت امام حسین (ع)بعد از شهادت مسلم بن عقیل از وضع کوفه آگاه شدند، ولی برنگشتند.
👈 هدف اساسی آن بزرگوار امر به معروف ونهی از منکر و قیام علیه دستگاه جبار بود، که فسق و فجور آن آشکار بود و در عین حال مدّعی جانشینی رسول خدا بود.
🔸 حضرت حرکت کرده بود تا به دنیا بفهماند که یزید و امثال او لیاقت و شایستگی خلافت را ندارند. او، برای اصلاح امور جامعه اسلامی و از بین بردن بدعتها و زنده کردن سنتها قیام کرد.(1)
💠 امام بر خود واجب می دانست علیه دستگاه قیام کند، هر چند منتهی به شهادت او شود. امام (ع)می دانست تاخود و یاران و خاندانش حتی بچة شیرخوارة او شربت شهادت ننوشند، اسلام پا برجا نخواهد ماند و خدا ورسول و دین و آثار آن از بین خواهند رفت.
💢 امام برای شهادت حرکت کرده بود. با این حساب هیچ چیز نمی توانست مانع حرکت حضرت به سمت کربلا گردد، حتی شهادت مسلم و بی وفایی و عهد شکنی مردم کوفه.
هرگاه دین دستخوش تصرف و تغییر و تبدیل شده و آداب آن توسط دشمنان از بین برود، واجب است مسلمانان به یاری دین برپاخاسته و خطرات را از آن دفع نمایند، حتی اگر منتهی به مرگشان شود.
📌 واضح است حکومت مردی شریر و مشهور به فساد و میگساری و سگ بازی مانندیزید برای اسلام بزرگ ترین خطر بوده، اگر بدون اعتراضی ، زمان جلو میرفت و توسط کسی حکومت وی مورد اعتراض قرار نمیگرفت ، مفاسد آن جبران ناپذیر بود و سبب محو آثار اسلام می شد.
🔹 تکیه زدن چنین رجّاله ای بر مسند خلافت پیامبر(ص) ، افکار عمومی را متزلزل کرده و عقاید را منحرف می ساخت.
👈 چه بسا کسانی روی این اصل و با دیدن اعمال و حرکات یزید به ساحت قدس پیامبر(ص) و برنامه های اسلام بدبین می شدند. اگر شخصیتی مانندامام حسین (ع)بر او اعتراض نمینمود و خلافت او را باطل اعلام نمیکرد، این اشتباه در دلها قوّت می گرفت. وانگهی سبب می شد اکثر افراد جامعه به سمت و سوی افکار و عقاید و اعمال یزید سوق داده شوند.
✍ چون که رب البیت دف گیرد به دست بیت و ما فی البیت رقاصی کنند
با این وجود امام بر خود فرض دانست ادای وظیفه نماید و علیه دستگاه قیام کند، هر چند می دانست قیام اومنجر به شهادت وی و یاران و خاندانش خواهد شد.
🌷 کشته شدن او در راه خدا و اسارت خاندانش مطلوب ومحبوب خداوند بود. البته امر به شهادت در حقیقت امر به ایستادگی و استقامت بود.(2)
💢 بنابراین قیام و نهضت امام حسین(ع) یک وظیفه و تکلیف الهی بود که باید آن را محقق میساخت گرچه به شهادت خود و جوانان و یارانش بیانجامد تا جلوی نابودی اسلام رابگیرد.
-------------
📚 پی نوشتها:
1. خوارزمی، مقتل الحسین، ج1، ص 273؛ مقرم، مقتل الحسین، ص 141.
2.شهید آگاه ، آیت الله لطف الله صافی ، ص 34ـ 37 با تلخیص .
📎 #اعتقادات
📎 #امامت
📎 #محرم
✅ آیدی دریافت سوالات
@pasokhgo313
پرسمان اعتقادی استاد محمدی
♨️ @ostadmohamadi
D1738336T13395897(Web).Mp3
1.02M
⭕️ سوال
❓فرق عالم برزخ با دنیا چیه؟ آیا میشه بعد از مرگ آقا امیرالمومنین(ع) را ببینیم؟
🎙 استاد محمدی شاهرودی
198.1K
⭕️ سوال
❓آیا ما هفت آسمان مادی و هفت آسمان معنوی مجزا داریم؟
🎙 استاد محمدی شاهرودی
🔻برادرانه با آقای کلهر- ۱
🖊 مهدی جمشیدی
برادر گرامی، آقای سینا کلهر در یادداشتی که پس از مناظره نگاشته، به نکتههایی اشاره کرده است که پرداختن به آنها را سببساز خیرِ روایتی و گشایش فرهنگی میدانم. من نیز به اشارت و تذکار بسنده میکنم و سطرهای نانوشته را به مخاطب وا مینهم تا با ذهن خویش، امتداد بدهد و از این تنه، ساقه و برگ بیافریند.
۱. ایشان نهفقط «حق اظهار» دارد، بلکه «تکلیف» اظهارنظر دارد. کسی در برابر اظهارنظر ایشان، سخن از «فضیلتِ نگفتن» به میان نیاورده و دامنه را بر ایشان تنگ نکرده که ایشان بخواهد از «انقباضهای معطوف به گفتن» گلایه کند. در زمانۀ روایت و کجروایت، «نگفتن»، کمک به جبهۀ رواییِ معارض است. از قضا، یکی از بزرگترین ضعفهای کارگزاران فرهنگی این دولت، حجم انبوهِ «نگفتنها»ی آنهاست؛ اینان در ماههای اغتشاشی و پسااغتشاشی، بسیار نگفتهاند و از گرهگشایی غفلت داشتهاند و یکی از مهمترین نقدهای نیروهای غیررسمی نیز همین است. همۀ وزیران فرهنگی دولت و همراهان آنها، «سکوت حداکثری» در پیش گرفتند و رسانه و تبیین و روایت و روشنگری را تنها نهادند و به جلسههای رسمی و اداری بسنده کردند. در دورۀ تنیدگی فرهنگ به رسانه و بعلیدهشدن واقعیت فرهنگی از جانب رسانه، چنین «نگفتنها»یی نشانۀ ضعف و سستی است. چگونه میتوان در مردابِ «فقر روایتی»، به صورتبندیِ فرهنگ پرداخت و در پی بازسازی انقلابی آن بود؟! اگر در گذشته، تدبیر رسمی در عمل جلوهگر بود، امروز، «گفتن» نیز به آن اضافه شده است؛ چنانکه «کنشِ بیروایت»، کارساز و پیشبرنده نیست. زبانداری و روایتمندی، فضیلت است.
۲. اگر «نگفتن»، کمک به دشمن است، «معوج گفتن» نیز چنین حکمی دارد. اگر ما این پرسش را روی میز مباحثه بنهیم که چرا کارگزاران فرهنگیِ دولت، گاه با جریان سکولار - که در جبهۀ اصلاحات متعیّن است - صورت مشترک و مخرج مشترک دارد، باید بر این «پرسش تلخ»، نام «برچسب» نهاد؟! حتی اگر این پرسش، آغشتۀ به قضاوت گزنده باشد، وظیفۀ کارگزاران فرهنگیِ رسمی، پاسخدادن است و نه طرد پرسش با «برچسبِ برچسب». هر که قدرت را اختیار میکند و بر کرسی ریاست مینشیند، باید بداند که برای نیروهای غیررسمی، حق و تکلیف «نقادیِ صریح»، محفوظ است و او نیز باید در «وسط میدان پاسخ»، بایستد، نه اینکه «وسطنشینِ اندرونیِ نگفتن» باشد. دولت انقلابی کجا و توافق نظری با غیرانقلابیها کجا؟! بهجای راندن نقد، پاسخ بدهید که تفاوت و مرزبندی شما با نیروهای تجدّدی چیست و چرا با آنها به درد مشترک رسیدهاید و همسخن و همداستان شدهاید؟! مبطل این سطور رنجور، اقامۀ «استدلال» است، نه تکرار تعبیر «برچسب».
۳. بسیار بر تعبیر «فضای دوقطبی» اصرار ورزیده شده و میشود. اما چرا باید با تلقین بیرونی، جامعه را گرفتار وحشت تصنعی از اندیشهورزیِ صریح کرد و هر نوع اختلاف و تفاوتی را به معنی دوقطبیشدنِ موقعیتها تفسیر کرد؟ تمایزها و تفاوتها میتوانند دوپاره و دوبخشی باشند، اما بهطور ضروری، خصوصیت قطبی نداشته باشند. پس نباید هراس آفرید و مجال گفتگو را ستاند و در نقطۀ آغاز، پایان تلخ تصویر کرد. انقلاب ما حتی در دورۀ پیشاانقلاب، سرشار از این گفتگوهای دوگانه و دوضلعی بوده است؛ درحالیکه امروز، «تفاوت» را به «قطبیشدگی» تفسیر میکنند و با این تغلیظ و تشدید، پرسش را از میدان میرانند. مجال دهید که هم جامعه گفتگو کند و هم در میان نخبگان، مباحثههای جدّی صورتبندی شود. راهحل معقول و توافق نسبی، میوۀ همین روند آزاداندیشانه و پُرچالش است، نه خوف از تعدّد و چندگانگی که در قامت تعبیرِ دوقطبیشدن، به جان نقد و پرسش و گفتگو افتاده است.
۴. ایشان گفت که از گفتگو ناراضیست؛ چراکه متحمل برچسب شد. ایشان نمیتواند در گفتگو، بیزمان و بیمکان باشد و با هیچ خاستگاه و موقعیتی، نسبت نداشته باشند که در اثر آن نتوان دربارهاش مختصاتسنجی و نسبتیابی کرد. ما و ایشان، جملگی تاریخ و هویّت و انگیزه و علاقه و تعلّق داریم و «عنوانها» و «مفهومها»یی – به تعبیر ایشان، «برچسب» - که به ما نسبت داده میشوند، بر این اساس هستند. نمیتوان از مطلقِ این مفهومسازیها نالید و ناخرسند شد، بلکه باید دربارۀ واقعنمایی و صدقشان سخن گفت. پس خواهناخواه، «شخصیتمندی» و «نسبتمندی» هر یک از دو طرف، اقتضای مفهومسازی و عنوانبندی دارد و ازاینرو، گریختن ایشان از قالبها و هویّتها، موجّه نیست. جهان انسانی، جهان آکنده از همین سنخبندیها و دستهسازیهاست و «ماهیّت» و «مختصات» ماست که مشخص میکند در کجا نشستهایم و چه نام داریم. پس طلب «بینامی» و «ناکجاآبادی»، تمنّای محال است.
@sedgh_mahdijamshidi