بهار تازه
برخیز و نقش تازهتری بر جهان بزن
حرفی از اتفاق جدید زمان بزن
برخیز و با صدای رسایت اذان بگو
با خاک خستهجان سخن از آسمان بگو
از یک بهار تازه و از یک شروع خوب
بعد از غم غروب، بگو از طلوع خوب
روح خدا! که در تن قرن معاصری
تو اتفاق روشن قرن معاصری
باید که نور چشم تو را انتشار داد
عطر تو را میان فضا انتشار داد
باید به قلب حادثه چون تو نشانه رفت
جایی فراتر از قفس این زمانه رفت
تاریخ با نگاه تو زیر و زبر شده
این خاک مرده از نفست معتبر شده
آرام در میانۀ طوفان نشستهای
بر منبر سپید جماران نشستهای
ای خطبههای سرخ تو آیات انقلاب
هم آیۀ مَوَدّت و هم آیۀ عذاب
رودیم و پا به پای تو ما بیکران شدیم
کابوس تلخ هر شب فرعونیان شدیم
تا یاد مهربان تو در خاطرات ماست
در گوش باغ، لهجۀ شیرین آن صداست
در جذر و مد حادثهها ایستادهایم
با بال زخم خورده، رها ایستادهایم
روشنتر از حماسۀ آتشفشان شدیم
یک کوه سربلند میان جهان شدیم
ما در میان جمع خود از «من» گذشتهایم
از التهاب آن همه بهمن گذشتهایم
دنیا! ببین که باغ پر از لاله ماندنیست
تاریخ عاشقانۀ این باغ خواندنیست
این باغِ ریشهدار به اصل «تو» میرسد
پایان خوب قصه به فصل «تو» میرسد
✍🏻 #عاطفه_خرّمی
🏷 #دهه_فجر | #امام_خمینی قدسسره
🇮🇷 @Shere_Enghelab