eitaa logo
اقتدار ولایی
816 دنبال‌کننده
15هزار عکس
21.5هزار ویدیو
249 فایل
مباحث سیاسی فرهنگی اجتماعی اقتصادی تاریخی ادبیات فارسی و تفسیر و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت صلوات الله علیهم اجمعین
مشاهده در ایتا
دانلود
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ها به صدا در می آیند. (۴۳) 📚 انتشارات عهدمانا علی در حلقهٔ یارانش مانده بود با آنان چه کند؟ تیر نیرنگ معاویه و عمروعاص بر قلب سپاه او نشانه رفته بود. به چهره هایشان خیره شد ؛ آثاری از ایمان و رزم جويی روزهای گذشته در سیمای خستهٔ آنان دیده نمی شد. مردی فریاد زد و گفت : « ای مردم کوفه ! ما اهالی شام را به کتاب خدا دعوت کردیم ، آنان نپذیرفتند . پس بر این اساس با آنان جنگیدیم. اینک آنان ما را به کتاب خدا می خوانند. به خدا قسم ، علی امروز همان چیزی را از سپاه شام نمی پذیرد که دیروز خودش آنان را به آن دعوت میکرد. » این صدای حریث بن جابر اکبری بود ؛ مردی که معاویه را از خاندان کفر میدانست و مسلمانی اش را باور نداشت. اینک خسته از جنگ فرسایشی ، در حلقهٔ مردان على بر تخته سنگی ایستاده بود و به علی فرمان صلح با معاویه را میداد. على آثار فتنه را در چهرهٔ بسیاری از یاران خود میدید ؛ یاران ساده اندیشی که به سادگی گرفتار حیله های معاویه شده بودند. رو به آنان گفت : « بندگان خدا ! من از هر کسی برای پذیرفتن دعوت به حکم قرآن شایسته ترم ، ولی معاویه و عمروعاص اهل دین و قرآن نیستند. من خود ، قرآن ناطقم. من بهتر از شما آنان را می شناسم. من با آنها از دوران کودکی معاشرت کرده ام. آنان در تمام احوال ، بدترین کودکان و بدترین مردان بوده اند. آنان قرآن ها را بلند نکرده اند که به آن عمل کنند ، بلکه این کار جز حیله و نیرنگ نیست. یاران من ! سرها و بازوان خود را لختی به من عاریه دهید که حق به نتیجهٔ قطعی رسیده است و چیزی تا بریده شدن ریشهٔ ستمگران باقی نمانده است. » اشعث بن قیس ، از فرماندهان على و جنگجوی توانمند ، پیشاپیش بیست هزار نفر از مخالفان ادامهٔ جنگ ایستاد و گفت : « ای علی ! میدانی که مرا از جنگ باکی نیست ؛ من همیشه مرد جنگ و میدان های نبرد بوده و هستم ، اما اکنون ادامهٔ جنگ را به ضرر اسلام و مسلمانان می دانم. پس به پیشنهاد این جمع ، از یارانت گوش ده و دعوت معاویه را به قرآن و حکمیت بپذير ». پاسخ علی به اشعث صریح و کوبنده بود . ↩️ ادامه دارد...