eitaa logo
عــــشق ممنـــوعه؛
6.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
887 ویدیو
7 فایل
بسم رب الحسنین علیهما السلام 💚 بعضی تجربه ها قشنگن، مثلِ دوست داشتنِ تــــــــــــــــــو...♥️🌿 رمان"عشق ممنوعه" به قلم:elsa هرگونه کپی برداری حتی با ذکر نام نویسنده حرام و پیگرد الهی دارد:") @ansar_tab تبلیغات خواستین👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🕯🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯🦋🕯 🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯 🦋🕯 🕯 دیگر نتوانستم جلوی زبانم را بگیرم و شروع کردم به زدن حرف هایی که ساعت هایی طولانی جلوی سرازیر شدنشان از دهانم را گرفته بودم. - حامی یکم فکر کن. کاری که کردی اصلا با عقل جور در میاد؟ واسه چی وقتی حسی بهم نداشتی بهم درخواست ازدواج دادی؟! بد تر از اون، چرا الکی گفتی دوست دارم؟! خواست حرف بزند که سریع گفتم : هیس هیچی نگو. اصلا دلم نمی خواد صداتو بشنوم. جای توجیه هم باقی نذاشتی. یعنی به نظرت من اینقدر قدر نشناسم که فکر کردی اگه بیای رک و راست حرفتو بهم بزنی من باهات چپ میفتم؟ تو منو اینطوری دیدی بعد این همه مدت؟! - نه! فریاد زدم - پس چی؟ خیلی ناگهانی، از وسط خیابان ماشین را کنار کشید و ترمز کرد. صدای جیغ لاستیک ها در کل آن محدوده پیچید. بلافاصله بعد از اینکه ترمز کرد گفت : آرامش تو منو دوست داری اینو دیگه نمی تونی انکار کنی. منم اینو می دونستم می خواستم کمکت کنم ولی اگه بهت می گفتم تو رو نمی خوام یه درد می‌آوردم روی دردات. نمی تونستمم وقتی محرم نبودیم بهت نزدیک شم!
🦋🕯🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯🦋🕯 🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯 🦋🕯 🕯 من با پسرای امروزی فرق دارم. عقل ناقصمم دیگه بیشتر از این قد نمی داد! در همین حد کفاف داد، اینم شد نتیجش! دهانم بسته شد. چه می کردم؟ چه می گفتم؟ به هرحال کاری که کرده بود، چه خواسته و چه ناخواسته، بدجور قلبم را شکسته بود. حداقل چند وقتی باید از او فاصله می گرفتم. طلاق هم راه خوبی بود. وقتی او مرا نمی خواست، ماندن در کنارش چه سودی داشت؟ اینکه کنارم بود، نامش رویم بود، اما دلش با من نبود، بیشتر عذابم می داد. آرام تر گفتم. - چه خواسته چه ناخواسته کاری که کردی درست نبود حامی. الان هم ترجیح می دم زودتر از هم جدا شیم که نه تو مجبور باشی با من باشی، نه من الکی بهت دل خوش کنم. اما تا معلوم شدن تکلیف خانوادت صبر می کنم. لحظاتی سکوت کرد و هیچ نگفت. بعد هم استغفراللهی گفت و ماشین را روشن کرد، و به سمت خانه راند. **** "بیست و هشتم دی ماه" ~حامی~ کارم که در کارخانه تمام شد، وسایلم را جمع کردم و بعد از تعویض لباس هایم راه افتادم به سمت خانه. از خستگی نای بالا آوردن دستم را هم نداشتم. مدتی بود که خواب و خوراک درستی هم نداشتم. همه چیزم بهم ریخته بود. درونم آشوبی به پا بود که دلیلش را هم نمی دانستم. آرامش نداشتم. خیالم راحت نبود. انگار یک چیز در زندگی ام گم شده، هر روزی هم که می گذشت، سردرگمی ام بیشتر می شد. بعد از خداحافظی از چند نفر از بچهای کارخانه، سوار ماشین شدم و از آنجا زدم بیرون.
🦋🕯🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯🦋🕯 🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯 🦋🕯 🕯 یک روز خسته کننده ی دیگر هم به پایان رسید. یک هفته بعد از آمدن عمه ام به خانه مان، مادرم و هستی به عمارت آرامش نقش مکان کردند. آن آدم های حریص چنان روی خانه برنامه ریزی کرده بودند که فکر نمی کردم حاضر شوند به ما هم سهم بدهند. اگر قرار بود می رفتیم دنبال شکایت و طلب حق هم باید مدتها دوندگی می کردیم، آخرش هم هیچ چیز به هیچ چیز. قرار بود خبر دهند، ما هم منتظر نشسته بودیم ببینیم کی خبری از آنها می شود. به اندازه کافی تیکه بارانشان کردیم، اما آنها هم نمی اوردند. هستی که بلافاصله افتاد دنبال کار.. به خواسته ی خودش، آشپزی هم گردن گرفت. می گفت زشت است هم جا گیر شویم و هم بخوریم و بخوابیم همینکه به ما جا داده بود، خوشد جای شکر داشت. دلم خیلی می سوخت. بعد از سال ها زندگی ابرومندانه و البته پر درد و سختی، مادرم آواره ی خانه ی عروسش شده بود. آن هم نه عروس دائمی. عروس موقت! از آن روز به بعد، میانه مان به شدت شکرآب شده بود. جلوی مادرم و هستی مجبور بودیم طوری رفتار کنیم که انگار آب از آب تکان نخورده. و به قولی همه چیز آرام است. ما چقدر خوشبختیم! اما در واقعیت، حتی نگاهم هم نمی کرد. خیلی سرد و بی تفاوت جوابم را می داد طوری که گاهی شک می کردم آیا عشقی که آرامش دم از آن می زد، واقعی بود؟ به هر حال چاره ای نداشتم جز آنکه با شرایط کنار بیایم، تا وقتی که بتوانم جایی چرا برای مادرم و هستی دست و پا کنم. اگر هستی هم زودتر ازدواج می کرد، می رفت خانه ی خودش و یک بار از روی خودش و خودم برداشته می شد.
پارت سورپرایز😍☝️ یه پارت اون وسط افتاده بود از اول دادم🌸🙏
هدایت شده از عــــشق ممنـــوعه؛
🔴 شمایی که زندگیت با همسرت سرده این پست مخصوص شماست🔴🔴 🚧مشکلات آقایان زمینه ساز 80% طلاق ها در ایران🚧 راه حل تضمینی پیش ماست شماره تماس آقای حسنی: 👉🏻 09229617702 👈🏻 🧾برای اقدام و تشکیل پرونده ، فرم ویزیت رو پر کن📋 https://formafzar.com/form/6a9j7 ✅️معتبر ترین کانال ایتا در زمینه طب سنتی✅️ 💯شاید حکمتی داشته که اینجا دعوت شدی😇↙️ 👇🏻👇🏻جهت مشاهده رضایتمندی ها بر روی لینک زیر کلیک کن👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2878407038C88eadf9d92
اگه ۵ نفر دیگ برید پارت سورپرایز دوم هم قبل شروع میدم😍☝️ تعداد الان 2361🙈😘
این شرط عملی نشد متاسفانه🙏
-چایت‌را‌من‌شیرین‌می‌کنم:)
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
🔻مشارکت در برپایی موکب حضرت رقیه (س) در مرز میرجاوه جهت خدمت رسانی به زوار پاکستانی در اربعین شماره کارت:
6063731181316234
6104338800569556
شماره شبا:
IR710600460971015932937001
به نام هیئت حضرت رقیه(س) 🏴 ⚠️ به جز برنامه "آپ" که برای حساب‌های حقوقی محدودیت دارد، از هر برنامه‌ای دیگر بانکی و... واریز کنید مشکلی نخواهید داشت.
عــــشق ممنـــوعه؛
🔻مشارکت در برپایی موکب حضرت رقیه (س) در مرز میرجاوه جهت خدمت رسانی به زوار پاکستانی در اربعین شمار
اول از همه بزرگوارانی که محبت کردند و برای موکب مرز میرجاوه اومدن پای کار سپاسگزارم❤️🙏❤️ عزیزانی که دستشون به دهنشون میرسه و وضع مالی مناسبی دارند از این مورد ویژه حمایت کنن ! چه جایی بهتر از مرز پاکستان و پذیرایی از زائری که بدون امکانات ۳۵۰۰ کیلومتر رو با اتوبوس طی می‌کنه و تمام سختی راه رو تحمل میکنه تا خودش رو به پیاده روی اربعین برسونه😭 لطفاً بعد واریز رسیدتون رو به آیدی زیر بفرستید: @Mehdi_Sadeghi_ir
ولی غربت واقعی رو اونجا حس میکنی که کسی دوسش داری جایی که باید باشه کنارت نباشه🍃
تا کی میخوای بشینی تو خونه و هیچ درآمدی نداشته باشی؟ 🤦‍♀️ تازه همشم باید از شوهرت پول بگیری😢 🎀اینجا پر از کیف و ساک و باکس های شیک و جذاب روبالشتی های متنوع انواع حوله و دستمال های نخی هست که قیمتشونم خیلی مناسبه🎀 https://eitaa.com/joinchat/907935948C69edf300dc 💫عرضه مستقیم از تولیدی👌 💫ارسال به تمام نقاط ایران 💫ارسال به قیمت عمده برای کسب و کارهای خانگی و مغازه ها 🙋‍♀️ ✨ارسال از استان یزد♦️❤️ اگه دوست داری کسب و کار خودتو شروع کنی به کانال ما یه سر بزن 💪👇👇 https://eitaa.com/joinchat/907935948C69edf300dc