eitaa logo
عــــشق ممنـــوعه؛
6.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
888 ویدیو
7 فایل
بسم رب الحسنین علیهما السلام 💚 بعضی تجربه ها قشنگن، مثلِ دوست داشتنِ تــــــــــــــــــو...♥️🌿 رمان"عشق ممنوعه" به قلم:elsa هرگونه کپی برداری حتی با ذکر نام نویسنده حرام و پیگرد الهی دارد:") @ansar_tab تبلیغات خواستین👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 هشدار جدی برای تمام آقایان متاهل🔴 🚧مشکلات آقایان زمینه ساز 80% طلاق ها در ایران🚧 راه حل تضمینی پیش ماست روی لینک زیر کلیک کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4012310945C0c4c6f425e ✅️معتبر ترین کانال ایتا در زمینه طب سنتی✅️ برای اقدام و تشکیل پرونده روی لینک زیر کلیک کنید👇 https://formafzar.com/form/cw69v https://formafzar.com/form/cw69v https://formafzar.com/form/cw69v
🦋🕯🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯🦋🕯 🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯 🦋🕯 🕯 در ماشین را بست و آمد کنارم پشت فرمان نشست. از بس گریه کرده بودم چشمانم به سوزش افتاده بود. لحظاتی پلک هایم را روی هم گذاشتم بلکه سوزششان بهتر شود. دوباره صدایش را شنیدم. - همه ی اتفاقاتی که افتاد رو فراموش کن و بچسب به زندگیت. اگه یه زمان کمیل یا پسرش هم دور و بر خونه و کارخونه پیداشون شد خودم با اردنگی و تیپا می ندازمشون بیرون. دیگه جواب تلفن هاشون هم نده. فردا هم می رم رضایت می دم کلا شرشون کم شه. طوری به طرفش چرخیدم که صندلی صدا داد. نگاه عاقل اندر سفیهی حواله اش کردم. قبل از آنکه اعتراض کنم خودش گفت : اگه رضایت ندیم از فردا دوباره زنگ و پیغام پسغوم هاشون شروع میشه. با موندن اون پسر هم تو زندون هیچی درست نمیشه. حداقل اینجوری کلا ازشون دور میشی. نظرت؟ جوابش را ندادم و دوباره به رو به رو خیره شدم. لحنش به کل تغییر کرد و رنگ و بوی شیطنت گرفت. - می دونی الان چی می چسبه؟ بی حوصله نگاهش کردم. - بریم خونه، دو تا فنجون چای دبش بریزیم، بشینیم کنار شومینه و یه هفت هشت ساعتی تو سر کله ی هم بزنیم و هم دیگه رو حرص بدیم تا خوابمون بگیره! در اوج غم و یأس، از حرفش خنده ام گرفت. و سری از روی تاسف تکان دادم. دست هایش را به هم کوبید و گفت : عاا ببین تو هم میگیری چی می گم. ولی قبلش باید بری صورتت رو بشوری. خدا شاهده هر بار که به صورتت نگاه می کنم تو دلم ده دوازده تا صلوات می فرستم تا ترسم بریزه!
▣⃢ با توکل به خدا و ایمان به خواست او🧿📿 (درمان ریشه‌ای‌ ناباروری🔥)👨‍⚕ 🩺💊 دیگر نیازی به راه‌های غلط و هزینه بردار مانند IUF و IUI ، قرص آمپول‌های شیمیایی نیست❌ 💉☢ ▣⃢ درمان مشکلات ، ناباروری آقایان💁‍♂ 🦠 ‌ ‌ ناباروری خانم‌ها🧕🩸🧻🌡 برای پدر و مادر شدن... 👨‍👩‍👧‍👦 🌈💎 👇 ▣⃢ خوش‌شانس بودی که تو این روز های عزیز 😇،با اینجا آشنا بشی 👀🥰😊 ▣⃢ فقط و فقط کافیست‌ به‌ کانال زیر مراجعه کنید🔑 تا از جدید ترین روش درمانی روز بهره‌مند شوی💯 ╔  💗  ══  🍃ೋ•══╗  ⊱𝗃𝗈𝗂ꪀ: https://eitaa.com/joinchat/1237779288C78992baba7  ╚══•ೋ🍃  ══  💞  ╝ حتماً رضایت درمان‌ها رو چک کن👆
🦋🕯🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯🦋🕯 🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯 🦋🕯 🕯 با چشمان گرد شده نگاهش کردم و گفتم : وا چرا؟ اینه ی جلویم را پایین داد. خودم را که دیدم، هم جا خوردم هم خنده ام گرفت. حق داشت بیچاره. آرایشم کلا پخش شده بود. دور چشمانم تا شعاع سی متری سیاه سیاه بود. رژ سرخ رنگم تا زیر چانه ام کشیده شده بود. شبیه دلقک های ترسناک شده بودم. موهای فرفری ام هم مثل جادوگر ها دورم پخش بود. کمی موهایم را مرتب کردم که گفت : دیدی؟ انصافا شبیه زامبی ها شدی. شبم هست می ترسم یه وقت جنی بشی بلا ملایی سرم بیاری جوون مرگ بشم. زود تر بریم خونه. جلوی خنده ام را گرفتم و گفتم : دیگه چرت و پرت نگو. استارت زد. - خدایا به امید تو. تا خونه این منو نخوره، قول می دم تا خود صبح نماز شکر بخونم تک خنده ای کردم و بی رمق خودم را روی صندلی رها کردم. سرم را برگرداندم و به نیم رخ جذابش خیره شدم. چقدر خوب بود این پسر. چقدر دوست داشتنی بود. یک زمان چشم دیدنش را نداشتم، اما حالا حسرت می خوردم که چرا زودتر پیدایش نکردم.
🛑از نگاه کردن به آینه سیر نمیشی🤭 اگر دوست داری همه ازت بپرسن چی کار کردی که پوستت این قدر خوب شده🥰 موهات این قدر پرپشت شده👩 اگر دوست داری شوهرت چشم ازت برنداره🙈❤️ اگر عاشق زیبایی نچرال و طبیعی🥰 با استفاده از محصولات ارگانیک میگردی پس بزن روی لینک و بیا خودت ببین عطارباشی چه کرده👇👇 https://eitaa.com/joinchat/383910624C715ccacad4 ❌تازه محصولات مناسب تابستون و اربعین رو هم تخفیف گذاشتن😍😍 .
اگه ۳ نفر برید پارت سورپرایز شبانه هم میدم وگرنه میگیرم میخوابم😁🏃‍♂☝️
من قهرم رفتم بخوابم تا صبح جبران کنید آشتی میکنیم😍🙏❌
🦋🕯🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯🦋🕯 🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯 🦋🕯 🕯 - اینجوری بهم زل می زنی یهو دیدی حواسم پرت شد رفتیم تو باقالیا! با حرفش به خودم آمدم و سرم را پایین انداختم. از رو هم کم نمی آورد. - جذابم نه؟ می دونم. تلخ خندیدم. دستی به صورتم کشیدم و گفتم: چه خوبه که تو هر شرایطی می تونی خوش و بیخیال باشی. - کاری نداره. تو هم می تونی. - نه. نمی تونم. - نمی تونی چون نمی خوای. یه آدم هرکاری که بخواد می تونه انجام بده. غیر ممکنی براش وجود نداره. واسه آدمی مثل آرامش کاشفی که اصلا وجود نداره. حرف هایش عجیب به دلم می نشست. یک انگیزه ی خاصی به وجودم تزریق می کرد. نفس عمیقی کشیدم و سکوت کردم. - تو با چیزایی که داری می تونی دنیا رو فتح کنی! بی هوا گفتم : تنهایی اذیتم می کنه! سنگینی نگاهش را روی خودم احساس کردم. نباید آن حرف را می زدم، اما تصمیم گرفتم حالا که از دهانم پرید، تکمیلش کنم. - همیشه فکر می کردم تنهایی تونستم شرایطی که الان دارم رو به دست بیارم. پیشرفت کنم، رشد کنم. اما الان اصلا اینطور فکر نمی کنم. - چی شد که طرز فکرت تغییر کرد؟ - هیچ کدوممون تنهایی هیچ کاری ازمون بر نمیاد.. صدر کار خداست که هوامون رو داره. ما همگی مثل نوزادی هستیم که تازه داره تاتی تاتی می کنه و یه کاری یاد میگیره. اگه یه لحظه مادرش ولش کنه می خوره زمین. دست و پاش زخم می شه، صورتش زخم میشه. وسط حرفم، به خودم آمدم دیدم ماشین داخل حیاط خانه پارک است. سکوت کردم که گفت : خب داشتی می گفتی؟ همانطور که از ماشین پیاده شدم گفتم: ادامش رو توی خونه می گم. با شیطنت گفت : کنار شومینه؟ لبخند زدم و خیره شدم به صورتش. - کنار شومینه. **** - بچه ای رو تصور کن که تازه می خواد راه رفتن یاد بگیره. اگه یه لحظه ولش کنن می خوره زمین. و اگه قدم از قدم بر می داره واسه اینه که پشتش گرمه به مادر یا پدری که پا به پاش میاد و هواش رو داره که زمین نخوره، که تعادلش رو حفظ کنه. اگر خواست بخوره زمین رو هوا بگیرش. اگه یه لحظه حس کنه کسی پشتش نیست سریع می خوره زمین. حتی با اینکه خودش توانایی راه رفتن داره. خودش دیگه یاد گرفته. اما چون مدام یکی کنارش میومد و هواش رو داشت دلش قرص بوده. همه ی ما توی همه ی مراحل زندگیمون اگه جلو می ریم و پیشرفت می کنیم، فقط واسه اینه که یکی پشت ماست. حمایتمون می کنه. حواسش بهمون هست. اگه زمین بخوریم دستمون رو می گیره و بلندمون می کنه اگه پرت بشیم روی هوا میگیرمون و نمی ذاره سقوط کنیم. همین نفس من که تو هر دقیقه و هر ثانیه داره می ره و میاد یعنی اون هست. یعنی حواسش بهم هست.
"🎄"طبیب خودت باش🎄"" ‏ ✿ یه کانال داریم پراز اطلاعات درمان؛ انواع سردرد، ناباروری، رفع غلبه‌ی مزاج، فشارخون ،رماتیسم ،بیماریهای گوارشی و۔۔۔۔ ✿آداب واصول تغذیه وسلامت پوست و مو ☘️فقط با طب سنتی و بدون عوارض👌 لاغری رفع چاقی مربوط به تیروئید🌱کبدچرب🌱 کک ومک و 👍زیبائی 🥰 استاتید برتر طب سنتی🍀🎍 همراه با پشتیبان تا بهبودی کامل 👩‍🔬 راهکار انواع بیماریهااینجاست👨‍🔬 https://eitaa.com/joinchat/106758492Cd4ef5cc9a2
🦋🕯🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯🦋🕯 🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯 🦋🕯 🕯 یه جاهایی مثل یه مادر مهربون اگه کار خطایی کنیم با یه تلنگر بهمون گوشزد می کنه که حواسمون رو جمع کنیم. ولی حیف. حیف که همیشه یادمون می ره. فکر می کنیم خودمون همه کاره ایم. اگه یه راهی رو رفتیم و تهش به چیزی که خواستیم رسیدیم، خیال می کنیم فقط کار خودمون بوده و بس. حواسمون نیست اگه اون قدرت بزرگ نبود قدم از قدم نمی تونستیم بر داریم. نمی تونستم تاتی تاتی کنان راه رفتن و دویدن یاد بگیریم. اگه نبود که مرحم زخمامون بشه، جای تک تکشون عفونت می کرد و از پا در میومدیم از وقتی خیلی عمیق به اینا پی بردم فهمیدم من هیچ کدوم از کارایی که کردم رو تنهایی انجام ندادم. خدای من هوام رو داشته. یه واسطه هم به اسم پدر تموم مدت کنارم گذاشت تا راهنماییم کنه. یه مادر مهربون سر راهم گذاشت تا بهم محبت کنه. تا توی سختی ها و مشکلات دلداریم بده. همیشه اول خودش بوده بعد هم واسطه هاش. ولی از وقتی واسطه هاش رو ازم گرفت دلم گرفت. خوب نبودم. آروم و قرار نداشتم. درونم غوغایی بود دیدنی. تا وقتی که..... به اینجای حرفم که رسیدم، سکوت کردم و زل زدم به چشمانش
🔴 شمایی که زندگیت با همسرت سرده این پست مخصوص شماست🔴🔴 🚧مشکلات آقایان زمینه ساز 80% طلاق ها در ایران🚧 راه حل تضمینی پیش ماست شماره تماس آقای حسنی: 👉🏻 09229617702 👈🏻 🧾برای اقدام و تشکیل پرونده ، فرم ویزیت رو پر کن📋 https://formafzar.com/form/6a9j7 ✅️معتبر ترین کانال ایتا در زمینه طب سنتی✅️ 💯شاید حکمتی داشته که اینجا دعوت شدی😇↙️ 👇🏻👇🏻جهت مشاهده رضایتمندی ها بر روی لینک زیر کلیک کن👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2878407038C88eadf9d92
🦋🕯🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯🦋🕯 🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯 🦋🕯 🕯 منتظر نگاهم می کرد. - تا وقتی که؟ نمی توانستم. اعتراف کردن ساده نبود. آن هم از طرف من. دختری که عمری همه یه جور دیگر رویش حساب می کردند. حتی خودش که رو به رویم نشسته بود و کنجکاو داشت تماشایم می کرد. سر به زیر انداختم و آرام گفتم : تا وقتی که فهمیدم خودش واسه کل دنیا و آخرتم کافیه. لحنم داد می زد می خواستم یک چیز دیگر بگویم. نفس صدا داری کشید و کمی سر جایش جا به جا شد. بعد از کمی سکوت، لب به سخن گشود. - اینکه خدا واسه دنیا و آخرت ما کافیه که شکی درش نیست. اما به قول تو همیشه یه سری واسطه هستن ک بودن خود خدا رو بشتر بهمون می فهمونن. هستن که بهمون بفهمونن خدا دوستمون داره. که هوامون رو داره. که رهامون نکرده. سرم را بلند نکردم. نمی دانم چرا اما از نگاه کردن در چشمان سیاهش شرم داشتم. با اینکه نه حرفی زدم، نه حتی اشاره ای کردم. - آرامش؟ دلم زیر و رو شد. همان شرمی که تا چند صدم ثانیه قبل داشت درونم سر و صدا می کرد، یک دفعه دمش را گذاشت روی کولش و رفت. سرم را بلند کردم. - میخوام بشم همون واسطه ای که جاش تو زندگیت خالیه! به چیزی که شنیدم اطمینان نداشتم. برای لحظه ای احساس کردم به سبکی ابر هستم روی آسمان. چشمانم جز او نمی دید و گوش هایم جز نوای او نمی شنید. یعنی درست شنیدم؟ گفت می خواهد امید زندگی ام شود؟ می خواهد همراه لحظه هایم شود؟ خوب بود که خجالت نمی کشید و راحت حرفش را می زد. این باعت می شد من نیز در لاک خودم بیرون بیایم. باز بی پرده و با خنده گفت : سکوت علامت رضاس حاج خانم؟ نمی دانستم به بگویم. اصلا چگونه حرف می زدم وقتی زبانم در دهانم نمی چرخید. چند بار مثل ماهی دهانم را باز و بسته کردم اما صدایی از حنجره ام بر نیامد. ادایم را در آورد و گفت : چرا فلج اطفال گرفتی؟ حرف بزن ببینم سالمی یا سکته مکته کردی. همان شوخی اش باعث شد کمی موقعیت برایم راحت تر جلوه کند و بتوانم خودم را بیابم. با لحنی ناباور گفتم : منظورت چیه حامی؟ چشمانش را ریز کرد. - یعنی نگرفتی؟ تو که گیراییت بالاس.