#verb #unit4 #level1
shake [ʃeɪk] v.
To shake is to move back and forth or up and down quickly.
→ When people shake hands, it usually means they agree.
تکان دادن، لرزاندن
کلمه shake به معنی حرکت کردن به جلو و عقب یا بالا و پایین به سرعت است.
→ وقتی افراد دست میدهند، معمولاً به این معنی است که موافق هستند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 http://eitaa.com/joinchat/2154889218C7ebc5e87cd 🌸
#verb #unit4 #level1
spread [sprɛd] v.
To spread is to move quickly to more places.
→ I like to spread butter on my toast.
پخش کردن، پهن کردن
کلمه spread به معنی حرکت سریع به مکانهای بیشتری است.
→ من دوست دارم کره را روی نان تستم پخش کنم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 http://eitaa.com/joinchat/2154889218C7ebc5e87cd 🌸
#verb #unit4 #level1
stroll [strəʊl] v.
To stroll means to walk slowly and calmly.
→ My dog and I strolled through the park today.
قدم زدن، سلانه سلانه راه رفتن، یواش یواش راه رفتن
کلمه stroll به معنی قدم زدن به آهستگی و به آرامی است.
→ من و سگم امروز در پارک قدم زدیم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 http://eitaa.com/joinchat/2154889218C7ebc5e87cd 🌸
#noun #unit4 #level1
village [ˈvɪlɪdʒ] n.
A village is a very small town.
→ There are only a few houses in my village.
دهکده، روستا
یک village یک شهر بسیار کوچک است.
→ در دهکدهام فقط چند خانه وجود دارد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 http://eitaa.com/joinchat/2154889218C7ebc5e87cd 🌸
The Dog’s Bell
John’s dog was a bad dog. He bit people frequently. John had great concern about this. It was not an appropriate way for a dog to behave. His friends in the village always expected the dog to bite them. The news about John’s dog spread through the village. None of the people wanted to go to John’s house. John tried to instruct the dog to behave, but it never worked. He tried to be patient and teach the dog to be calm. That also didn’t work. John didn’t want to punish the dog. “How will I stop my dog’s bad habit?” John asked himself.
زنگوله سگ
سگ جان یک سگ بد بود. او مردم را مکرراً گاز می گرفت. جان نگرانی زیادی درباره این موضوع داشت. این رفتار برای یک سگ مناسب نبود. دوستانش در روستا همیشه انتظار داشتند که سگ او آنها را گاز بگیرد. خبر رفتار سگ جان در روستا پخش شد. هیچکدام از مردم نمیخواستند به خانه جان بروند. جان سعی کرد سگ را آموزش دهد تا رفتارش را تغییر دهد، اما اصلا موثر واقع نشد. او تلاش کرد صبور باشد و به سگ یاد دهد آرام باشد. آن هم جواب نداد. جان نمیخواست سگ را مجازات کند. جان از خود پرسید: «چگونه میتوانم از عادت بد سگم جلوگیری کنم؟»
continue👇
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 http://eitaa.com/joinchat/2154889218C7ebc5e87cd 🌸
John’s friend came to talk to him about the issue. During their important meeting, his friend said, “The people in the village asked me to represent them. We want your dog to stop this habit. Why don’t you put a bell around the dog’s neck? This way, we would hear your dog coming down the street.”
John thought this was a great idea. Now, people could stay away from the dog. It would not be able to bite anyone anymore.
The dog liked the bell, too. People looked at him when they heard his bell. This made the dog very content. He liked the song the bell played when he walked.
دوست جان به او سر زد تا درباره این مسئله با او صحبت کند. در طول جلسه مهم آنها، دوستش گفت: «مردم روستا از من خواستند که نماینده آنها باشم. ما میخواهیم سگت این عادت را متوقف کند. چرا یک زنگوله دور گردن سگت نمیگذاری؟ به این ترتیب، ما صدای سگت را میشنویم که در خیابان راه میرود.»
جان فکر کرد این ایده عالیای است. حالا، مردم میتوانستند از سگ دوری کنند. دیگر نمیتوانست هیچکس را گاز بگیرد.
سگ هم زنگوله را دوست داشت. مردم به او نگاه میکردند وقتی صدای زنگولهاش را میشنیدند. این موضوع سگ را بسیار خوشحال میکرد. او عاشق آهنگی بود که زنگوله در حین راه رفتنش میزد.
continue 👇
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 http://eitaa.com/joinchat/2154889218C7ebc5e87cd 🌸