eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
Coronado and his men rode for many days. Then they saw some cities. “We found the Seven Cities of Gold!” his men yelled, but Coronado wasn’t happy. He had a different opinion. “These can’t be the Seven Cities of Gold,” he said. “Look, they’re made of dirt!” Coronado was right. The cities weren’t bright and golden. They were dirty and brown. The people didn’t eat meat from golden plates. They ate vegetables from regular bowls. They wore the most basic clothes. Coronado regarded the cities as ugly places. “What happened to the cities of gold?” he thought. کورونادو و مردانش روزهای زیادی سوار بر اسب بودند. سپس آن‌ها برخی از شهرها را دیدند. مردانش فریاد زدند «ما هفت شهر طلا را پیدا کردیم!» اما کورونادو خوشحال نبود. او نظر متفاوتی داشت. او گفت «این‌ها نمی‌توانند هفت شهر طلا باشند». «ببینید، آن‌ها از خاک ساخته شده‌اند!» کورونادو درست می‌گفت. شهرها درخشان و طلایی نبودند. آن‌ها خاکی و قهوه‌ای بودند. مردم از بشقابهای طلایی گوشت نمی‌خوردند. آن‌ها سبزیجات را از کاسه‌های معمولی می‌خوردند. آن‌ها ساده‌ترین لباس‌ها را می‌پوشیدند. کورونادو این شهرها را مکان‌های زشتی می دانست. او فکر کرد «چه اتفاقی برای شهرهای طلا افتاده است؟» ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
“Did someone destroy them? Was there a war? Did someone already come and take the gold?” That night, the people of the cities entertained Coronado and his men and served them food. They advised Coronado to go home. “There is no gold here,” they told him. Coronado was angry. Did his friends lie to him? He left the next morning. He looked back at the cities one more time. The sun reflected light dirt houses. Coronado thought he saw a bit of gold. Were his friends right after all? “No,” he told himself. “It’s just the sun.” Then he turned away and went home. «آیا کسی آن‌ها را نابود کرده؟ آیا جنگی بود؟ه آیا کسی قبلاً آمده و طلا را برده؟» آن شب، مردم شهرها از کورونادو و مردانش پذیرایی کردند و آن‌ها را به غذا میهمان کردند. آن‌ها به کورونادو توصیه کردند که به خانه برگردد. آنها به او گفتند «اینجا طلایی وجود ندارد». کورونادو عصبانی بود. آیا دوستانش به او دروغ گفته بودند؟ او صبح روز بعد رفت. او یک بار دیگر به شهرها نگاه کرد. خورشید نوری را روی خانه‌های خاکی منعکس می‌کرد. کورونادو فکر کرد که مقداری طلا می‌بیند. آیا در نهایت حق با دوستانش بود؟ به خودش گفت «نه». «این فقط خورشید است.» سپس او برگشت و به خانه رفت. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۲۰ ✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۲۰ eitaa.com/Essential_English_Words/3598 گروه چت و رفع اشکال eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d کانال اصطلاحات و نکات کاربردی @English_House
☘ In the name of God ☘ درس بیست و یکم
appear [əˈpɪə] v. To appear is to seem. → She appeared to be sad. She was crying. به نظر رسیدن، ظاهر شدن کلمه appear به معنی به نظر آمدن است. → به نظر می‌رسید که او غمگین است. او داشت گریه می کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
base [beɪs] n. The base is the bottom of something. → The base of the table has three legs. ته ، پایه ، اساس ، بنیاد، بخش اصلی، زیرساخت کلمه base قسمت پایین چیزی است. → بخش اصلی میز سه پایه دارد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
brain [breɪn] n. The brain is the organ in your head that lets you think. → You must use your brain to solve the problem. مغز ، ذهن ، هوش کلمه brain اندامی در سر شماست که به شما اجازه می‌دهد فکر کنید. → شما باید از مغز خود برای حل مسئله استفاده کنید. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
career [kəˈrɪə] n. A career is a job that you do for a large part of your life. → He was in the hospitality business for most of his career. حرفه ، کار ، شغل یک career شغلی است که بخش بزرگی از زندگی خود را در آن می‌گذرانید. → او بیشتر دوران شغلیش را در مشاغل مهمانداری بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
clerk [klɑːk] n. A clerk is a type of worker. Clerks in a store help customers. → The clerk added up her bill for the groceries. کارمند یک clerk نوعی کارگر است. کارمندان در یک فروشگاه به مشتریان کمک می‌کنند. → کارمند صورتحساب مواد غذایی او را جمع زد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸