#verb #unit10 #level2
resist [rɪˈzɪst] v.
To resist something is to fight against it.
→ He resisted the treatment at the hospital.
مقاومت کردن ، مخالفت کردن ، مانع شدن
کلمه resist در برابر چیزی به معنی مبارزه با آن است.
→ او در برابر درمان در بیمارستان مقاومت کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit10 #level2
reveal [rɪˈviːl] v.
To reveal is to show something.
→ I will reveal where I hid the candy bar.
فاش کردن ، آشکار کردن
کلمه reveal به معنی نشان دادن چیزی است.
→ من مکانی که شکلات را پنهان کردم را افشا خواهم کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit10 #level2
rid [rɪd] v.
To rid is to make a place free from something or someone.
→ We rid our home of mice by using traps.
خلاص شدن از شر ، رهانیدن از
کلمه rid به معنی آزاد کردن مکانی از چیزی یا کسی است.
→ ما با استفاده از تلهها خانهمان را از شر موشها خلاص کردیم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit10 #level2
sword [sɔːrd] n.
A sword is a long sharp weapon.
→ They used to use swords in battles in ancient times.
شمشیر
یک sword سلاحی بلند و تیز است.
→ در زمانهای باستان در جنگها از شمشیر استفاده میکردند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit10 #level2
tale [teɪl] n.
A tale is a story.
→ She told her two friends about the wild tale of her day.
داستان ، قصه ، افسانه ، حکایت
یک tale یک داستان است.
→ او داستان هیجان انگیز روز خود را به دو دوستش بازگو کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit10 #level2
trap [træp] v.
To trap people or animals is to capture them so they cannot get away.
→ We trapped butterflies in a net.
به دام انداختن ، در تله انداختن
کلمه trap افراد یا حیوانات به معنی گرفتن آنها به گونهای است که نتوانند فرار کنند.
→ ما پروانهها را در یک تور به دام انداختیم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit10 #level2
trial [ˈtraiəl] n.
A trial is the way a court discovers if a person is guilty or innocent.
→ He went on trial for robbing the bank.
محاکمه، دادرسی
یک trial روشی است که دادگاه کشف میکند که آیا شخصی مقصر است یا بیگناه.
→ او به اتهام سرقت از بانک محاکمه شد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit10 #level2
violent [ˈvaɪələnt] adj.
When people are violent, they want to hurt someone.
→ The man was put into jail because he was violent.
خشن ، تند
وقتی افراد violent هستند، میخواهند به کسی آسیب برسانند.
→ مرد به زندان افتاد چون خشن بود.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#short_story #unit10 #level2
داستان کوتاه
Blackbeard
A longtime ago, I had my first job. It didn’t give me much of an income. It was on a giant pirate ship. On my first night, there was a thick fog over the water. A lamp on the ship revealed an enormous man. He had a sword in his belt. His name was Blackbeard, and he was one of the most violent pirates ever.
One day, Blackbeard did an extraordinary thing.
ریش سیاه
در زمانهای دور، من اولین شغلم را داشتم. آن شغل درآمد زیادی به من نمیداد. این شغل روی یک کشتی بزرگ دزدان دریایی بود. در اولین شب من، مه غلیظی روی آب بود. یک چراغ روی کشتی یک مرد بزرگ را نمایان کرد. او یک شمشیر در کمربندش داشت. نام او ریش سیاه بود و او یکی از خشنترین دزدان دریایی تاریخ بود.
روزی، ریش سیاه کاری شگفت آور انجام داد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸