#verb #unit24 #level2
overcome [ˌəʊvəˈkʌm] v.
To overcome a problem is to successfully fix it.
→ She overcame her shyness and spoke in front of the class.
چیره شدن ، مغلوب ساختن، غلبه کردن
کلمه overcome بر یک مشکل به معنی موفقیت در حل آن است.
→ او بر خجالت خود غلبه کرد و در جلوی کلاس صحبت کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit24 #level2
recall [rɪˈkɔːl] v.
To recall something is to remember it.
→ She was trying to recall what she had told her friend.
به خاطر آوردن ، به یاد آوردن
کلمه recall چیزی به معنی به یاد آوردن آن است.
→ او سعی داشت به یاد بیاورد که به دوستش چه گفته است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit24 #level2
regret [rɪˈgret] v.
To regret something is to wish that it didn’t happen.
→ I regret that I was mean to my sister.
پشیمان شدن ، افسوس خوردن
کلمه regret از چیزی به معنی آرزوی این است که آن اتفاق نیفتاده باشد.
→ من از اینکه با خواهرم بد رفتاری کردم پشیمان هستم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit24 #level2
soul [soʊl] n.
A soul is a person’s spirit.
→ Some people believe that the soul lives after the body dies.
روح ، ضمیر
یک soul روح یک فرد است.
→ برخی افراد معتقدند که روح پس از مرگ بدن زنده می ماند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit24 #level2
sufficient [səˈfɪʃənt] adj.
When something is sufficient, you have enough of it.
→ After eating a sufficient amount of food, I left the table.
کافی ، بسنده
وقتی چیزی sufficient است، شما به اندازه کافی از آن دارید.
→ پس از خوردن مقدار کافی غذا، از سر میز بلند شدم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit24 #level2
surgery [ˈsəːrdʒərɪ] n.
Surgery is medical treatment when the doctor cuts open your body.
→ I needed surgery to repair my leg after the accident.
عمل جراحی
کلمه surgery درمان پزشکی است که در آن پزشک بدن شما را باز می کند.
→ من برای ترمیم پایم پس از تصادف به جراحی نیاز داشتم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit24 #level2
tough [tʌf] adj.
If something is tough, it is difficult.
→ The man passed his driving test even though it was very tough.
دشوار ، سخت ، شدید
اگر چیزی tough باشد، دشوار است.
→ مرد آزمون رانندگی خود را با وجود اینکه بسیار سخت بود، گذراند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit24 #level2
tube [tjuːb] n.
A tube is a pipe through which water or air passes.
→ The pile of tubes was going to be put in the ground.
لوله ، نی
یک tube لوله ای است که آب یا هوا از آن عبور می کند.
→ مقدار زیادی از لوله ها قرار بود در زمین قرار داده شود.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#short_story #unit24 #level2
داستان کوتاه
The Doctor’s Cure
James Fry was a fantastic doctor. His surgeries helped many disabled people overcome their injuries. He also wrote for a popular medical journal. James was very busy. His son, Steve, rarely saw him.
One day, James was walking and inspecting a patient’s file. There was water all over the floor. James slipped on the liquid and fell. He fell on a broken glass tube. He was hurt.
Steve came to visit him in the hospital. James said, “It will be tough for me to stay in bed. But I can hardly bend my legs.”
“Then let’s watch a movie.” Steve said. It made them laugh together.
Steve said, “I have to leave, but here’s some fiction to read.”
درمان دکتر
جیمز فرای یک دکتر فوق العاده بود. جراحیهای او به بسیاری از معلولین کمک کرد تا بر معلولیتهای خود غلبه کنند. او همچنین برای یک مجله پزشکی محبوب مینوشت. جیمز بسیار پرمشغله بود. پسرش، استیو، به ندرت او را میدید.
روزی، جیمز در حال راه رفتن و بررسی پرونده یک بیمار بود. تمام کف زمین را آب فرا گرفته بود. جیمز روی مایع لیز خورد و افتاد. او روی یک لوله شیشهای شکسته افتاد. او آسیب دید.
استیو به بیمارستان آمد تا او را ببیند. جیمز گفت: «برای من سخت است که در بستر بمانم. اما من به سختی میتوانم پاهایم را خم کنم.»
استیو گفت «پس بیا یک فیلم تماشا کنیم.» این باعث شد که آنها با هم بخندند.
استیو گفت: «من باید بروم، اما اینجا یک داستان تخیلی برای خواندن دارم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
@Essential_English_WordsThe_Doctor’s_Cure.mp3
زمان:
حجم:
634K
James started to recall fun parts of life. He marveled at small things, like food. He was too busy to notice them before. “Steve,” he said, “you get more nutrients when you chew slowly. But I think it makes food taste better, too!”
Weeks later, James said, “Steve, I haven’t spent enough time with you. I regret this. Even my soul feels better when you visit. But I have spent sufficient time here. We should go home.”
Outside, there was a warm breeze. James watched a flag blow.
Finally, James said, “I’m not ready to work. I’m going to take a long bath. And then we’ll watch a movie together.”
جیمز شروع به به یاد آوردن قسمتهای سرگرمکننده زندگی کرد. او از چیزهای کوچک، مانند غذا، شگفتزده می شد. او قبلاً به دلیل مشغلههای زیاد، متوجه آنها نمیشد. او گفت «استیو» «وقتی آرامآرام غذا را بجوی، مواد مغذی بیشتری دریافت میکنی. اما فکر میکنم این کار باعث میشود غذا همچنین خوشمزهتر شود!»
چند هفته بعد، جیمز گفت: «استیو، من به اندازه کافی وقت با تو نگذراندهام. من از این موضوع پشیمان هستم. حتی روحم هم وقتی تو را میبینم، حس بهتری دارد. اما من به اندازه کافی اینجا وقت گذراندهام. ما باید به خانه برویم.»
بیرون، نسیمی گرم میوزید. جیمز تماشا کرد که پرچمی در حال وزیدن است.
سرانجام، جیمز گفت: «من آماده نیستم که کار کنم. من میخواهم یک حمام طولانی بگیرم. و بعد ما با هم یک فیلم تماشا میکنیم.»
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۲۴✔️
🔄 میانبر به ابتدای درس ۲۴ سطح ۲
eitaa.com/Essential_English_Words/6107
🔄 میانبر به دروس سطح ۱
eitaa.com/Essential_English_Words/4875
گروه چت و رفع اشکال
eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d
اصطلاحات ، پادکست 👇
🌺 @English_House