eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
taste [teɪst] n. A taste is the flavor something makes in your mouth. → The taste of the fruit was sweet. طعم یک taste طعمی است که چیزی در دهان شما ایجاد می‌کند. → طعم میوه شیرین بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
throw [θrəʊ] v. To throw something is to use your hand to make it go through the air. → The pitcher can throw the baseball very fast. پرتاب کردن کلمه throw چیزی به معنی استفاده از دست خود برای حرکت دادن آن در هوا است. → پرتاب کننده توپ می‌تواند توپ بیسبال را بسیار سریع پرتاب کند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
wave [weɪv] n. A wave is a line of water that moves higher than the rest of the water. → The water was filled with large blue waves. موج یک wave خطی از آب است که بالاتر از بقیه آب حرکت می‌کند. → آب پر از امواج بزرگ آبی بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان لغات درس۹ ✔️ میانبر به ابتدای درس ۹ 👇 eitaa.com/Essential_English_Words/1865
داستان کوتاه short story The Starfish Last summer I took a trip to an island. I had a lot of fun. I sat and watched the waves and listened to the ocean. I learned to identify birds. I discovered pretty things and enjoyed the taste of new foods. It was a very nice time. One evening I took a pleasant walk by the ocean. When the waves came in, many starfish* fell on the beach. Some starfish went back into the water, and they were safe. But other starfish were still on the sand. They would die if they did not get into the water. There were many starfish on the beach that night. ستاره‌ی دریایی تابستان گذشته من به یک جزیره سفر کردم. به من خیلی خوش گذشت. من نشستم و به امواج نگاه کردم و به صدای اقیانوس گوش دادم. من یاد گرفتم پرندگان را شناسایی کنم. من چیزهای زیبایی کشف کردم و از طعم غذاهای جدید لذت بردم. این یک زمان بسیار خوشایندی بود. یک شب من یک پیاده‌روی دلپذیر در کنار اقیانوس داشتم. وقتی امواج می‌آمدند، بسیاری از ستاره‌های دریایی روی ساحل می افتادند. بعضی از ستاره‌های دریایی به آب باز می گشتند و در امان بودند. اما ستاره‌های دریایی دیگر هنوز روی شن بودند. اگر آن‌ها به آب نمی رفتند، می‌مردند. آن شب تعداد زیادی ستاره‌ی دریایی روی ساحل بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
It made me sad, but I knew I could not fix the problem. I stepped very carefully so I did not damage them. Then I saw a little girl. She was also sad about the starfish. She wanted to prevent all of them from dying. She asked me if I could perhaps help her. “To be frank, I don’t think we can do anything,” I said. The little girl started to cry. She sat back against a rock and thought for a while. Finally, the emotion was gone. She stopped crying and stood up. Then she picked up a starfish and threw it into the water. این موضوع باعث ناراحتی من شد، اما می‌دانستم که نمی‌توانم مشکل را حل کنم. من بسیار با ددقت گام بر میداشتم تا به آن‌ها آسیب نرسانم. سپس من یک دختر کوچک را دیدم. او هم درباره ستاره‌های دریایی ناراحت بود. او می‌خواست از مرگ همه‌ی آن‌ها جلوگیری کند. او از من پرسید که آیا من می‌توانم شاید به او کمک کنم. من گفتم «صادقانه بگویم، فکر نمی‌کنم ما بتوانیم کاری انجام دهیم». دختر کوچک شروع به گریه کرد. او به پشت یک سنگ تکیه داد و مدتی فکر کرد. سرانجام، احساس او از بین رفت. او گریه را متوقف کرد و بلند شد. سپس او یک ستاره دریایی را برداشت و آن را به داخل آب پرتاب کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
“What are you doing?” I asked her. But she did not answer me. She just threw as many starfish as she could. “You cannot save all of them!” I said. She stopped to look at me. “No, I cannot save them all,” she replied. Then she picked up a very big starfish and said, “But I can save this one.” And then she smiled and threw the starfish as far as she could into the ocean. *starfish - an animal shaped like a star that lives in the water از او پرسیدم «چه کار می‌کنی؟» اما او به من پاسخ نداد. او فقط هر تعداد ستاره دریایی که می‌توانست را پرتاب کرد. من گفتم «تو نمی‌توانی همه‌ی آن‌ها را نجات بدهی!» او متوقف شد تا به من نگاه کند. او پاسخ داد «نه، من نمی‌توانم همه‌ی آن‌ها را نجات دهم». سپس او یک ستاره دریایی بسیار بزرگ را برداشت و گفت: «اما من می‌توانم این یکی را نجات دهم.» و سپس او لبخند زد و ستاره دریایی را تا جایی که می‌توانست به داخل اقیانوس پرتاب کرد. *ستاره دریایی - یک حیوان به شکل ستاره که در آب زندگی می‌کند ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
روال کار کانال eitaa.com/Essential_English_Words/864 گروه چت و رفع اشکال eitaa.com/joinchat/4007067660C70fc6e7c69 آموزش مهارت شنیداری و گفتاری زبان انگلیسی در کانال دوم ما 🏡 @english_house 🏡