eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه short story Princess Rose and the Creature There was once a beautiful princess named Rose. Her mother, the queen, however, was not as beautiful as the princess. The queen felt bad that she was not the most beautiful woman in the kingdom anymore. She was tired of competing with her daughter. She made a decision. She prepared a drink for the princess. After the princess drank it, she fell asleep. Then the queen took the princess to the forest. She left the princess there. It was a very serious thing to do. “Either she will be killed by animals or she will get lost in the forest,” the queen thought. شاهزاده خانم رز و موجود روزی یک شاهزاده خانم زیبا به نام رز وجود داشت. مادرش، ملکه، با این حال، به زیبایی شاهزاده خانم نبود. ملکه احساس بدی داشت که او دیگر زیباترین زن در قلمرو پادشاهی نیست. او از رقابت با دخترش خسته شده بود. او تصمیمی گرفت. او یک نوشیدنی برای شاهزاده خانم آماده کرد. بعد از اینکه شاهزاده خانم آن را نوشید، به خواب رفت. سپس ملکه شاهزاده خانم را به جنگل برد. او شاهزاده خانم را آنجا رها کرد. این یک کار بسیار خطرناکی بود. ملکه فکر کرد «یا او توسط حیوانات کشته خواهد شد یا در جنگل گم خواهد شد». ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
The princess had a dream. She dreamed about a man with brown hair and brown eyes. It was the man she would wed. The princess woke up. She saw a strange creature on the ground. It looked like a man, but he was hairy and green. He had horns on his head and a pig’s nose. The creature said, “Did I scare you? I hope not. Let me introduce myself. I am Henry.” “I am not scared. To tell you the truth, I think you are cute,” said Rose. Rose and Henry spent the day together. They collected berries, caught fish, and had lunch. They had a very good day filled with nice conversations. شاهزاده خانم یک رویا دید. او در مورد یک مرد با موهای قهوه‌ای و چشمان قهوه‌ای خواب دید. او مردی بود که قرار بود با او ازدواج کند. شاهزاده خانم بیدار شد. او یک موجود عجیب را روی زمین دید. به نظر می‌رسید که شبیه یک مرد است، اما او مویی و سبز بود. او شاخ‌هایی روی سرش و دماغ یک خوک داشت. موجود گفت: «آیا ترساندمت؟ امیدوارم نه. اجازه دهید خودم را معرفی کنم. من هنری هستم.» رز گفت «من نترسیدم. برای اینکه راستش را به تو بگویم، فکر می‌کنم تو زیبایی». رز و هنری روز را با هم سپری کردند. آن‌ها توت‌هایی جمع‌آوری کردند، ماهی گرفتند و ناهار خوردند. آن‌ها یک روز بسیار خوبی را با گفتگوهای دلپذیر سپری کردند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
“Rose, I have to go home,” said Henry. “My ship will sail home soon. I can’t leave you here in the forest alone. Will you come with me?” Rose was very happy. She gave Henry a kiss right on his pig nose. As soon as she kissed Henry, he began to change. His pig nose turned into a man’s nose. His horns and green hair went away. Standing in front of her was the man Rose had dreamt about. Rose and Henry were married, and they lived happily. هنری گفت «رز، من باید به خانه بروم». «کشتی من به زودی به سمت خانه خواهم رفت. من نمی‌توانم تو را اینجا در جنگل تنها بگذارم. آیا با من می‌آیی؟» رز بسیار خوشحال بود. او ر وی دماغ خوکی‌ هنری یک بوسه زد. به محض اینکه او هنری را بوسید، او شروع به تغییر کرد. دماغ خوکی او به دماغ یک مرد تبدیل شد. شاخ‌ها و موهای سبز او از بین رفتند. در مقابل او مردی ایستاده بود که رز در رویایش دیده بود. رز و هنری ازدواج کردند و زندگی خوشی داشتند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
29.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💞 The Grisly Beard 💞 📙 short story 📺 short animation 📃english subtitle ( زیرنویس انگلیسی )✅ 🏡 eitaa.com/English_House 🏡
☘️ In the name of God ☘️ درس دوازدهم
alone [əˈləʊn] adj. If someone is alone, they are not with another person. → The boy wanted to be alone to think. تنها اگر کسی alone باشد، با شخص دیگری نیست. → پسر می‌خواست تنها باشد تا فکر کند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
apartment [əˈpaːtmənt] n. An apartment is a set of rooms in a building where people live. → She has a nice apartment in the city. آپارتمان، منزل یک apartment مجموعه‌ای از اتاق‌ها در یک ساختمان است که مردم در آن زندگی می‌کنند. → او یک آپارتمان زیبا در شهر دارد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸