#short_story #unit21 #level1
داستان کوتاه
Katy
I first met 8-year-old Katy on a rainy afternoon. I was a nurse at a hospital. The clerk at the desk told me about Katy. She was there because she felt a lot of pain. The doctors located a problem at the base of her brain. I knew she was special, even before she got better. I’ll always remember Katy as a hero.
When I entered Katy’s room, she was not in her bed. She was in a chair next to Tommy, a little boy. Though Katy did not feel well, she was playing with Tommy and his toys. It took a lot of effort for her just to sit in the chair. But she played with Tommy because it made him happy.
کیتی
من برای اولین بار کیتی 8 ساله را در یک بعد از ظهر بارانی ملاقات کردم. من یک پرستار در بیمارستان بودم. کارمند پذیرش در مورد کیتی به من گفت. او به دلیل درد شدیدی که احساس میکرد، آنجا بود. پزشکان مشکلی را در مرکز مغز او پیدا کردند. من میدانستم که او خاص است، حتی قبل از اینکه بهبود یابد. من همیشه کیتی را به عنوان یک قهرمان به خاطر خواهم آورد.
وقتی وارد اتاق کیتی شدم، او در تختش نبود. او در یک صندلی کنار تامی، یک پسر کوچک، نشسته بود. اگرچه کیتی احساس خوبی نداشت، او با تامی و اسباببازیهایش بازی میکرد. او تلاش زیادی میکرد تا فقط در صندلی بنشیند. اما او با تامی بازی میکرد، زیرا باعث خوشحالی او میشد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
Katy was always smiling and never appeared to be in pain. She refused to just lie in bed. One day I found her painting a picture. Later, she gave it to one of the older patients. Another day she went outside to get flowers for another sick little girl. Katy made everyone smile.
The doctors hurried to fix the problem in Katy’s brain. The operation was successful! The doctors informed the hospital staff of the good news. Katy was fine. She soon felt excellent.
کیتی همیشه لبخند میزد و هرگز به نظر نمیرسید که درد داشته باشد. او از اینکه فقط در تخت بخوابد، سرباز میزد. یک روز من او را در حال نقاشی کشیدن یک تصویر پیدا کردم. بعداً، او آن را به یکی از بیماران مسنتر داد. روز دیگر او به بیرون رفت تا گل برای یک دختر کوچک بیمار دیگر بیاورد. کیتی همه را به لبخند وا میداشت.
پزشکان عجله کردند تا مشکل مغز کیتی را برطرف کنند. عمل جراحی موفقیتآمیز بود! پزشکان پرسنل بیمارستان را از خبر خوب مطلع کردند. کیتی خوب بود. به زودی او احساسی عالی داشت.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
She got better and was able to leave the hospital a month later.
I have had a long career as a nurse. I have met many patients. However, I have never met another girl like Katy. Even after she got well, she still came to the hospital. She played various games with the young patients. She read many books to the older patients. Katy’s kind heart helped her get better so quickly. She is a hero to me and everyone else at the hospital.
او بهبود یافت و یک ماه بعد توانست بیمارستان را ترک کند.
من یک حرفه طولانی به عنوان پرستار داشتهام. من با بسیاری از بیماران مواجه شدهام. با این حال، من هرگز دختری مثل کیتی را ملاقات نکردهام. حتی بعد از اینکه او بهبود یافت، او همچنان به بیمارستان میآمد. او بازیهای مختلفی را با بیماران جوان انجام میداد. او کتابهای زیادی را برای بیماران مسنتر میخواند. قلب مهربان کیتی به او کمک کرد تا به سرعت بهبود یابد. او یک قهرمان برای من و هر کس دیگری در بیمارستان است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۲۱ ✔️
🔄 میانبر به ابتدای درس ۲۱
eitaa.com/Essential_English_Words/3648
گروه چت و رفع اشکال
eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d
کانال اصطلاحات و نکات کاربردی
تقویت مهارت شنیداری، گفتاری
@English_House
#adjective #unit22 #level1
actual [ˈaktʃʊəl] adj.
Actual means that something is real or true.
→ This is the actual sword that the King owned, not a fake one.
واقعی ، حقیقی
کلمه actual به این معنی است که چیزی واقعی یا درست است.
→ این شمشیر واقعی ای است که پادشاه داشت، نه یکی جعلی.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit22 #level1
amaze [əˈmeɪz] v.
To amaze someone is to surprise them very much.
→ The news in the paper amazed Jack.
متحیر ساختن ، متعجب ساختن ، مبهوت کردن، حیرتزده کردن
کلمه amaze کسی به معنی به شدت غافلگیر کردن او است.
→ اخبار روزنامه جک را حیرتزده کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit22 #level1
charge [tʃɑːdʒ] n.
A charge is the price to pay for something.
→ The charge for the shirts was $15.00.
هزینه ، قیمت ، بها
یک charge قیمتی است که برای چیزی باید پرداخت شود.
→ هزینه پیراهنها ۱۵ دلار بود.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit22 #level1
comfort [ˈkʌmfət] v.
To comfort someone means to make them feel better.
→ I wanted to comfort my friend after I heard the bad news.
دلداری دادن ، تسلی دادن، آرامش دادن
کلمه comfort به کسی به معنی این است که احساس بهتری به او بدهید.
→ من میخواستم بعد از شنیدن اخبار بد، دوستم را دلداری دهم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸