#noun #unit11 #level2
row [rou] n.
A row is a line of things.
→ James put all of his toy soldiers into neat rows.
ردیف ، رج
یک row به مجموعهای از اشیاء در یک خط گفته میشود.
→ جیمز تمام سربازان اسباببازی خود را در ردیفهای مرتب قرار داد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
2.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوستی خاله خرسه
Kiss of death
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit11 #level2
shelf [ʃelf] n.
A shelf is a place on a wall where you put things.
→ I keep my clothes on a shelf in my closet.
تاقچه ، قفسه ، هر چیز تاقچه مانند
یک shelf جایی در دیوار است که چیزها را روی آن میگذارید.
→ من لباسهایم را روی قفسهای در کمد خود نگه میدارم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit11 #level2
spite [spaɪt] n.
If you do something out of spite, you want to be mean.
→ He snuck into his sister’s room and stole her bag out of spite.
بغض ، کینه ، بدخواهی ، بر سر لج
اگر کاری را از روی spite انجام دهید، میخواهید بد باشید.
→ او دزدکی به اتاق خواهرش رفت و کیف او را از روی کینه دزدید.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit11 #level2
super [ˈsuːpər] adj.
Super means really good.
→ My dad said I did a super Job cleaning the house.
فوق العاده ، عالی ، بسیار خوب ، ممتاز
کلمه super به معنی واقعاً خوب است.
→ پدرم گفت که من کار فوقالعادهای در تمیز کردن خانه انجام دادم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit11 #level2
wet [wet] adj.
If something is wet, it has water on it.
→ Since my dog was wet, he tried to shake all the water off his body.
خیس ، مرطوب ، تر
اگر چیزی wet باشد، آب روی آن است.
→ از آنجا که سگ من خیس بود، سعی کرد تمام آب بدنش را بتکاند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#short_story #unit11 #level2
داستان کوتاه
Dinosaur Drawings
It was the worst morning ever. When Carl woke up, he realized that he didn’t do his astronomy and chemistry homework. Also, the forecast called for rain and that would affect baseball practice. Suddenly, his mother yelled, “Take out the garbage right now!” When Carl returned from taking the garbage outside, he was all wet. “What a terrible day,” he said.
طراحیهای دایناسور
آن روز صبح بدترین صبح زندگی تا به حال بود. وقتی کارل از خواب بیدار شد، متوجه شد که تکالیف نجوم و شیمیاش را انجام نداده است. همچنین، پیشبینی آب و هوا باران را نشان میداد و این میتوانست بر تمرین بیسبال تأثیر بگذارد. ناگهان، مادرش فریاد زد: «همین الآن آشغالها را بیرون ببر!» وقتی کارل از بیرون بردن آشغالها بازگشت، او کاملاً خیس شده بود. او گفت «چه روز بدی».
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
He walked to class. He put his umbrella on the shelf and sat in the third row. But the teacher asked why Carl’s umbrella was on the floor. He told her not to blame him. But she sent him to the principal out of spite.
Next, he took a geography test. Despite studying, Carl didn’t know the answers. He started drawing lightly on his paper.
Carl drew a huge dinosaur. What if it were real? He saw it in his mind.
او به کلاس رفت. او چترش را روی قفسه گذاشت و در ردیف سوم نشست. اما معلم پرسید که چرا چتر کارل روی زمین است. او (کارل) به او (معلم) گفت که او (کارل) را سرزنش نکند. اما او از روی بدخواهی او را به دفتر مدیر فرستاد.
بعدا، او یک آزمون جغرافیا داد. با وجود مطالعه، کارل پاسخها را نمیدانست. او به آرامی شروع به طراحی کردن روی کاغذش کرد.
کارل یک دایناسور بزرگ طراحی کرد. اگر آن واقعی بود چه میشد؟ او آن را در ذهنش دید.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸