eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
118 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
wonder [ˈwʌndə] v. To wonder is to ask yourself questions or have a need to know. → The young mother wondered if she’d have a boy or a girl. کنجکاو بودن ، از خود پرسیدن ، با خود گفتن ، در فکر چیزی بودن فکر کردن به معنی پرسیدن سوال از خود یا نیاز به دانستن است. → مادر جوان فکر می‌کرد که آیا بچه اش پسر است یا دختر. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
yet [jɛt] adv. Yet is used to say something has not happened up to now. → We can’t go out yet; we’re still eating. هنوز ، تاکنون ، تا آن وقت کلمه yet برای گفتن اینکه تاکنون اتفاقی نیفتاده استفاده می‌شود. → ما هنوز نمی‌توانیم بیرون برویم؛ ما هنوز در حال غذا خوردن هستیم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
short story داستان کوتاه The Big Race A dog saw a group of animals across the road. He walked over to meet them. “What are you doing?” he asked them. “I just sold them tickets to a race between the rabbit and the turtle,” the duck responded. This news excited the dog. He felt fortunate that he happened to be there. “I don’t have anything to do today,” the dog said. “I want to buy a ticket, too.” The dog sat down to observe the race. The race would be extreme. It would be many kilometers in length. The rabbit and the turtle stood next to each other. مسابقه بزرگ یک سگ گروهی از حیوانات را در طرف دیگر جاده دید. او به سمت آن‌ها رفت تا با آن‌ها ملاقات کند. او از آن‌ها پرسید.«چه کاری دارید می‌کنید؟» اردک پاسخ داد «من به تازگی بلیط‌های یک مسابقه بین خرگوش و لاک‌پشت را به آن‌ها فروختم». این خبر سگ را هیجان‌زده کرد. او احساس خوش‌شانسی می‌کرد که تصادفاً آنجا بود. سگ گفت «من امروز هیچ کاری ندارم». «من هم می‌خواهم یک بلیط بخرم.» سگ نشست تا مسابقه را تماشا کند. مسابقه بسیار سخت و شدید خواهد بود. طول آن چندین کیلومتر بود. خرگوش و لاک‌پشت کنار هم ایستاده بودند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
☘ In the name of Allah ☘ level2
absorb [əbˈzɔːrb] v. To absorb a liquid means to take it inside. → He used a sponge to absorb the water on the floor. جذب کردن کلمه absorb مایع به معنی گرفتن آن به داخل است. → او از یک اسفنج برای جذب آب روی زمین استفاده کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
boss [bɔ(:)s] n. A boss is a person in charge of other people at work. → My boss is a nice person. رئیس ، ارباب یک boss فردی است که در محل کار مسئول دیگران است. → رئیس من یک فرد خوب است. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
committee [kəˈmɪtɪ] n. A committee is a group of people who meet together to make decisions. → The school’s committee agreed on a new dress code for students. کمیته ، کمیسیون ، مجلس یک committee گروهی از افراد است که برای تصمیم‌گیری با هم ملاقات می‌کنند. → انجمن مدرسه در مورد یک کد لباسی جدید برای دانش‌آموزان موافقت کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
contract [ˈkɒntrækt] n. A contract is a written agreement between two people. → The woman signed a contract when she bought the house. قرارداد ، پیمان ، عقد ، موافقت یک contract توافق‌نامه‌ای است که به صورت کتبی بین دو نفر بسته می‌شود. → زن هنگام خرید خانه یک قرارداد امضا کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
crew [kruː] n. A crew is a group of workers. → My father has a crew. They help him build houses. خدمه ، خدمه کشتی ، کارکنان هواپیما و امثال آن گروه یک crew گروهی از کارگران است. → پدرم یک گروه کارگر دارد. آن‌ها به او در ساخت خانه‌ها کمک می‌کنند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
devote [dɪˈvəʊt] v. To devote time to something means to spend a lot of time doing it. → She devotes two hours a day to playing the piano. وقف کردن ، فدا کردن ، اختصاص دادن کلمه devote زمان به چیزی به معنی صرف کردن زمان زیادی برای انجام آن است. → او دو ساعت در روز را به نواختن پیانو اختصاص می‌دهد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
dig [dɪg] v. To dig is to make a hole in the ground. → My dog digs in the yard so he can hide his bones. کندن ، حفر کردن، کندوکاو کردن کلمه dig به معنی ایجاد سوراخی در زمین است. → سگ من در حیاط کندوکاو می‌کند تا استخوان‌هایش را پنهان کند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
dine [daɪn] v. To dine means to eat dinner. → The young couple dined at their home. شام دادن ، شام خوردن معنی دیگر : نهار خوردن کلمه dine به معنی خوردن شام است. → زوج جوان در خانه‌شان شام خوردند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸