#noun #unit18 #level2
label [ˈleɪ bəl] n.
A label is a tag that tells about something.
→ The label on the back of your shirt will tell you what size it is.
برچسب ، اتیکت ، علامت
یک label برچسبی است که در مورد چیزی اطلاعات میدهد.
→ برچسب روی پشت پیراهن شما به شما میگوید که اندازهاش چقدر است.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit18 #level2
monk [mʌŋk] n.
A monk is a religious person who lives a simple life.
→ The monks knew a lot about religion.
راهب ، تارک دنیا
یک monk فردی مذهبی است که زندگی سادهای دارد.
→ راهبان در مورد دین بسیار میدانستند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit18 #level2
odd [ɒd] adj.
When something is odd, it is unusual.
→ Her cat is odd. It walks on two feet.
عجیب و غریب ، غیرعادی
وقتی چیزی odd باشد، غیرعادی است.
→ گربهاش عجیب است. روی دو پا راه میرود.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit18 #level2
pause [pɔːz] v.
To pause means to stop doing something for a while.
→ Since she was so hungry, she paused to make a snack.
مکث کردن ، درنگ کردن
کلمه pause به معنی توقف در انجام کاری برای مدتی است.
→ از آنجایی که او بسیار گرسنه بود، مکث کرد تا یک میان وعده درست کند.(اشاره به توقف موقت در فعالیت، برای تهیه و خوردن یک میانوعده)
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit18 #level2
priest [priːst] n.
A priest is a person trained to perform religious duties.
→ The priest taught us about God.
کشیش ، روحانی ، مجتهد
یک priest فردی است که برای انجام وظایف مذهبی آموزش دیده است.
→ کشیش در مورد خدا به ما آموزش داد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit18 #level2
profession [prəˈfeʃən] n.
A profession is a person’s job.
→ He loved sailing, so he chose to work on ships as a profession.
حرفه ، شغل ، پیشه
یک profession شغل یک فرد است.
→ او دریانوردی را دوست داشت، بنابراین کار روی کشتی را به عنوان حرفه خود انتخاب کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
2.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۳ ذی القعده روز زیارتی امام رضا(ع)
بــسم الله الرحیــــم
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا
المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتک
َعَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَة
ًمُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما
صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ
" اَلسَّلامَ عَلیک اَلسُّلطان یٰا
"عَلیَّ بنَ موُسَی الرِّضا
التماس دعا🌺
⭕ دعوت برای حمایت از کمپین داروی منسوب به #امام_کاظم علیه السلام برای درمان #کرونا
✅برای شرکت در این کمپین و درخواست از عالیترین مقام مسئول در جهت بررسی و اقدام مقتضی برای قراردادن داروی منسوب به امام کاظم علیه السلام در درمانهای بیماری کرونا و معرفی جهانی این داروی موثر، خواهشمندیم با استفاده از لینک زیر به این کمپین ملحق شوید👇👇👇
https://www.farsnews.ir/my/c/20724
#short_story #unit18 #level2
داستان کوتاه
The Priest
A young priest was always sad. He was good at his profession, but he still had no joy. He visited a group of wise monks.
When he got to the monks’ house, they greeted him and let him in. The monks asked the priest, “What is the matter?” The priest said, “I should be happy, but I am not. I don’t know what to do.” The wise monks paused for a minute. Then one said, “We are convinced of your faith. You are a very good priest. But to find joy, you have to do more. Above all, investigate the elements of your life that you love.”
کشیش
یک کشیش جوان همیشه غمگین بود. او در حرفهاش خوب بود، اما هنوز شادی نداشت. او به ملاقات گروهی از راهبان حکیم رفت.
وقتی به خانه راهبان رسید، آنها او را استقبال کردند و اجازه ورود دادند. راهبان از کشیش پرسیدند: «چه مشکلی داری؟» کشیش گفت: «من باید خوشحال باشم، اما نیستم. نمیدانم چه کار کنم.» راهبان حکیم برای یک دقیقه مکث کردند. سپس یکی از آنها گفت: «ما به ایمان تو مطمئن هستیم. تو یک کشیش بسیار خوبی هستی. اما برای یافتن شادی، باید بیشتر تلاش کنی. مهم تر از همه اینکه عناصری از زندگیات را که دوست داری، بررسی کن.»
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
@Essential_English_WordsThe_Priest.mp3
زمان:
حجم:
556.2K
The priest thought that this answer was odd, but he was curious.
The next day, the priest thought about his abilities. He got a few ideas, and he did not want to delay any longer. He liked to draw, so he made some cartoons. He also liked to write, so he started a diary. He was interested in agriculture, so he planted some grains. He made jam from berries. He made his own labels to put on the jars of jam. He painted his ceiling. The priest learned something. It is not too hard to be happy after all. All one has to do is find things they like doing, and do them!
کشیش فکر کرد که این پاسخ عجیب است، اما او کنجکاو بود.
روز بعد، کشیش در مورد تواناییهایش فکر کرد. او چند ایده به دست آورد و دیگر نمیخواست بیش از این تأخیری داشته باشد. او دوست داشت نقاشی کند، بنابراین چند کارتون کشید. او همچنین دوست داشت بنویسد، بنابراین یک دفتر خاطرات را شروع کرد. او به کشاورزی علاقهمند بود، بنابراین مقداری غله کاشت. او از توتها مربا درست کرد. او برچسبهای خودش را برای زدن روی شیشههای مربا درست کرد. او سقف اتاقش را رنگ کرد. کشیش چیزی یاد گرفت. در واقع، خوشحال بودن آنقدرها هم سخت نیست. همه کاری که باید انجام دهید این است که چیزهایی را پیدا کنید که دوست دارید انجام دهید، و آنها را انجام دهید!
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۱۸✔️
🔄 میانبر به ابتدای درس ۱۸ سطح ۲
eitaa.com/Essential_English_Words/5835
🔄 میانبر به دروس سطح ۱
eitaa.com/Essential_English_Words/4875
گروه چت و رفع اشکال
eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d
اصطلاحات ، پادکست 👇
🌺 @English_House