eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
118 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
fairy [ˈfɛərɪ] n. A fairy is a small, magic creature with wings. → There are usually fairies in fantasy stories. پری یک fairy موجودی کوچک و جادویی با بال است. (اغلب در داستان‌های فانتزی و قصه‌های کودکانه ظاهر می‌شود و به دنیای ما جادو می‌بخشد!) ✨ → معمولاً در داستان‌های فانتزی پری وجود دارد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ grace [greɪs] n. Grace is a quality of moving in a smooth, relaxed and attractive way. → The ballerina danced with grace. لطافت، ظرافت، وقار، زیبایی، جذابیت، طنازی، دلربایی کلمه grace کیفیتی است که در حرکت‌های آرام، راحت و جذاب دیده می‌شود. → بالرین با لطافت رقصید. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
leisure [ˈliːʒə:r] n. Leisure is time when you do not have to do work. → Eve likes to listen to music in her leisure time. اوقات فراغت، آسودگی، وقت کافی کلمه leisure به معنی زمانی است که مجبور نیستید کار کنید. → ایو دوست دارد در اوقات فراغتش به موسیقی گوش دهد.🎧 ➖➖➖➖➖➖➖➖ mankind [mænˈkaɪnd] n. Mankind is all of the world’s people. → All of mankind has to work to make this a better world. بشریت، انسان‌ها، بشر، نوع انسان، مردم کلمه mankind به تمام مردم جهان اشاره دارد. 🌍 → تمام بشریت باید برای بهتر کردن این جهان تلاش کنند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
passion [ˈpæʃən] n. Passion is a very strong feeling of wanting to do something. → She had a passion for dancing. عشق شدید، شور ، علاقه و اشتیاق شدید، تعصب شدید، احساسات تند و شدید، هوای نفس کلمه passion یک احساس بسیار قوی برای انجام کاری است. → او شور زیادی برای رقصیدن داشت. ➖➖➖➖➖➖➖➖ pillow [ˈpɪlou] n. A pillow is something that you put your head on when you sleep. → When I travel, I usually take along my favorite pillow. بالش، متکا، پشتی یک pillow چیزی است که وقتی می‌خوابید سرتان را روی آن می‌گذارید.😴 → وقتی سفر می‌کنم، معمولاً بالش مورد علاقه‌ام را با خودم می‌برم. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
pulse [pʌls] n. A pulse is the beat of the heart. → The doctor checked the patient’s pulse by feeling his wrist. نبض، ضربان، تپش یک pulse ضربان قلب است. → دکتر با لمس مچ دست بیمار، نبض او را بررسی کرد. ➖➖➖➖➖➖➖➖ refresh [rɪˈfreʃ] v. To refresh someone is to make them feel less hot or tired. → The baby was refreshed after taking a cool bath. تازه‌سازی، سرحال کردن، تازه کردن، با طراوت ساختن، از خستگی بیرون آوردن، نیروی تازه دادن به کلمه refresh کسی به معنای این است که کاری کنیم که او کمتر احساس گرما یا خستگی کند. → نوزاد بعد از یک حمام خنک، سرحال شد.🛀 🌸 @Essential_English_Words 🌸
sneeze [sniːz] v. To sneeze is to suddenly blow air out of your nose and mouth. → He sneezed after smelling the flower. عطسه کردن کلمه sneeze یعنی ناگهان هوا را از بینی و دهان خود بیرون کنید. → او بعد از بو کردن گل عطسه کرد.🤧 ➖➖➖➖➖➖➖➖ Spice [spaɪs] n. A spice is a flavor for food and drinks. → Two common spices found in many homes are salt and pepper. ادویه، چاشنی غذا یک spice طعم‌دهنده‌ای برای غذاها و نوشیدنی‌ها است. → دو ادویه رایج که در بسیاری از خانه‌ها یافت می‌شود، نمک و فلفل هستند.🧂🌶 🌸 @Essential_English_Words 🌸
whistle [hwɪsəl] v. To whistle is to make a sound by putting your lips together and blowing. → As he was listening to music, Daryl whistled. سوت زدن کلمه whistle یعنی با جمع کردن لب‌ها و دمیدن، صدایی تولید کنید. → داریل در حالی که به موسیقی گوش می‌داد، سوت زد.🎶 ➖➖➖➖➖➖➖➖ wool [wʊl] n. Wool is the hair that a sheep has. → Grandma wants to use the blue wool to knit me a sweater. پشم، کرک، نخ پشم کلمه wool به معنای مویی است که یک گوسفند دارد. → مادربزرگ می‌خواهد از پشم آبی برای بافتن یک ژاکت برای من استفاده کند. 🐑🧶 🌸 @Essential_English_Words 🌸
کوتاه 👧 Tiny Tina In a distant land, there was a kingdom where fairies lived. Tina was a fairy. She had yellow curls and wore a dress made of wool. She always moved with grace. However, because of her compact size, she was scared of mankind. One day, there was an eclipse of the sun. The fairies didn’t know what was happening. They were scared, so they ran away. Tina looked for a place to hide. She found a garden with flowers blooming. Tina had a passion for flowers. She decided to hide there. She became sleepy and made a pillow with some leaves. She whistled happily as she worked, and she fell asleep. تینا کوچولو در سرزمینی دوردست، قلمروی بود که پری‌ها در آن زندگی می‌کردند. تینا یک پری بود. او موهای فرفری زرد داشت و لباسی از پشم به تن می‌کرد. او همیشه با ظرافت حرکت می‌کرد. اما به خاطر جثه کوچکش، از انسان‌ها می‌ترسید. یک روز، خورشید گرفتگی اتفاق افتاد. پری‌ها نمی‌دانستند چه شده است. آنها ترسیدند، بنابراین فرار کردند. تینا به دنبال جایی برای پنهان شدن گشت. باغی با گل‌های شکفته پیدا کرد. تینا عاشق گل‌ها بود. تصمیم گرفت آنجا پنهان شود. خوابش گرفت و با چند برگ بالشی درست کرد. با خوشحالی سوت می‌زد و کار می‌کرد، و به خواب رفت. 🌸 @Essential_English_Words 🌸