21.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#جشن_میلاد
خواهران منطقه پاسداران محله منوچهری
با برگزاری جشن و سخنران و مولودی خوانی ،گروه سرود ،بسته های فرهنگی،هدیه نقدی، تقسیم شیرینی و قربانی وتوزیع بین نیازمندان
@Etr_Meshkat
#امام_زمان علیه السلام
#تبری_نشانه_ی_کمال_دین
🌹اهمیت دوستی با دوستان امام عصر علیه السلام و دشمنی با دشمنان ایشان در دوران غیبت
❤️رسول خدا ، ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فرمودند: طوبي لِمَن اَدرَكَ قائِمَ اَهلِ بَيتي و هو يَأتَمُّ بِهِ في غَيبَتِهِ قَبلَ قِيامِهِ و يَتَوَلّي اَولِياءَهُ و يُعادي اَعداءَهُ ، ذلكَ مِن رُفَقائي و ذَوي مَوَدَّتي و اَكرَمِ اُمَّتي عَلَيَّ يَومَ القِيامَةِ .
♦️خوشا به حال کسی که حضرت قائم از اهل بیت مرا درک نماید در حالی که در زمان غیبت او پیش از ظهورش , به امامت او معتقد بوده و با دوستان او دوستی کرده و با دشمنانش دشمنی کرده باشد . چنین کسی از رفقا و دوستان من و از گرامیترین امت من نزد من در روز قیامت خواهد بود .
📚 کمال الدین , باب ۲۵ , ح ۲
@Etr_Meshkat
هزار سال همین بوده و همین بودیم؛
گذشت نیمه شعبان و باز رفت از یاد!
😔 اللهم عجّل لولیک الغریب الفرج...
@Etr_meshkat
شناخت امام زمان - قسمت هفدهم.mp3
3.69M
🎙 #صوت_مهدوی ؛ #پادکست
📝 موضوع: #شناخت_امام_زمان
📌 قسمت هفدهم
چگونه ما هم جزء رجعت کنندگان باشیم؟
👤#محمودی
@Etr_Meshkat
#مسابقه_بهار_دلها
سوال شماره 7⃣1⃣
🎯لطفا صوت بالا👆 را گوش دهید و پاسخ مسابقه را نزد خود نگهدارید و در تاریخ ۱۴ فروردین پاسخها را بصورت عدد ۱۹ رقمی از سمت چپ به راست به آیدی زیر ارسال کنید.
@Salehiin313
@Etr_Meshkat
📚 #رمان_شیطان_و_جمیل
(عهد و پیمان با خدا و امام عصر علیه السلام)
15. ادامه داستان از نوشته های ابوالفضل
غریبه دیگر نمی خواست چیزی بگوید و من دست بردار نبودم و با اصرار و پافشاری من، قبول كرد كه داستان را برایم بازگوید و لب به سخن گشود: حرف پدرم را گوش نمی كردم و دل به كاری نمی دادم. مخصوصاً از وقتی مادرم مرده بود روحیه ی سازگاری را از دست داده بودم و آرامش نداشتم
پیرمرد مرا به كفش دوزی سپرد تا مدتی شاگردی كنم و برای خود استادی بشوم. استاد خوبی داشتم، پرحوصله و خوش خلق؛ هم از فن كفش دوزی تعلیم می داد و هم از اخلاق و رفتار نیك حرف می زد. راستی، هم استاد بود و هم پدر، هم دوست بود و هم معلم، اماخیلی زود حوصله ام سر رفت و آن جا را ترك كردم.
پیرمرد دستم را در دست ابوسعید نجار گذاشت و با التماس ازمن خواست كه دل به كار بدهم و برای خودم كسی بشوم و برای او عصای دستی ابوسعید هم مردی متواضع و زحمتكش بود و مرا مثل پسرش دوست می داشت.
آرزویش این بود كه به زودی من و پسرش طاهر روی پای خودمان بایستیم و با همدلی و همكاری اعتباری كسب كنیم، اما روح سركش من باز افسار پاره كرد. خلاصه، شده بودم ولگردی بیكاره و سربار این و آن سرانجام پدرم از دست من دق كرد و مرد.
هیچكس بالای سرم نبود، حتی عمویم دیگر حاضر نمی شد مرا به خانه اش راه بدهد. در این چند سال همسری اختیار كردم و صاحب یك پسر شدم اما بعد از مدتی او مرا و پسرم را رهاكرد و به خانه ی پدرش رفت…
کم کم شده بودم یک یاغی تمام عیار و دوستانی برای خود پیداكردم همه ی آن ها هم مثل من بودند سر بار مردم، تن پرور، زورگو، هرزه و بیكار، هر روز به جمعمان چند نفر اضافه می شد، حالا عده ای بودیم یاغی و مفت خور،حدود سیصدنفر.
كارمان غارت مال دیگران بود و در یك چشم به هم زدن هستی جمعی را چپاول می كردیم اصلاً از اینكه دیگران را آزار دهیم لذت می بردیم. هنگام غارت آن ها اشك می ریختند و ما قهقهه می زدیم آنها فرار می كردند و ما به خاك و خون می كشاندیمشان سالها گذشت و من جز این هیچ نشده بودم
@Etr_Meshkat
هدایت شده از |عطرمشکاتـــ
AUD-20201002-WA0003.mp3
3.62M
یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد ...🤲❤️
#دعای_فرج
@Etr_Meshkat
🏝الحقملیکههمهعالمرقیهاست🏝
⚘میلاد باسعادت نازدانه و دردانه اباعبدالله(ع) برهمگان مبارک باد (به روایتی)⚘
@Etr_Meshkat