eitaa logo
|عطرمشکاتـــ
1.6هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
107 فایل
اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج:)🌱 برای‌‌ِآمدنت تمامِ‌مردمِ‌شهررا دعوت‌گرفته‌ام‌! چرانمی‌آیی‌؟ انتقادات‌وپیشنهاداتتو‌ناشناس‌بگو:) : payamenashenas.ir/موسسه عطر مشکات ادمین: @Ghorbat1190 "موسسه‌عطرمشکات‌و‌بنیادمهدی‌موعودعج‌استان‌همدان"
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌺🍃جبرئیل اولین کسی استکه افتخار بیعت با شما نصیبش می‌شود سپس ۳۱۳ خوشبخت با چشم به هم زدنی خود را به محضر شما می رسانند و با افتخار دست شما را می‌فشارند.بیعتی که جهان را به سمت صلح و عشق و آبادانی می برد. و بعد از ۳۱۳ نفر، ده هزار سرباز سلحشور با شور و شعف به فرماندهی سید حسنی به شما ملحق شده مانند نگین انگشتر دور تا دور شما را احاطه می‌کنند. 🍃🌺 جبرئیل از طرف راست و میکائیل ازطرف چپ شما،چه خوشحال در حرکت هستند.فرشتگانی که همراه حضرت نوح ع در کشتی بودند و آنانی که ابراهیم ع را در نجات از آتش یاری رساندند، فرشتگانی که همراه حضرت موسی ع در نیل بودندو آن چهار هزار فرشته ای که نبی مکرم اسلام را همراهی می کردند و گروه آخر،فرشتگانی که برای یاری امام حسین ع آمدند و از این توفیق محروم شدند همگی در سپاه شما حاضرند. 🍃🌺شما چه زیبا زره پیامبر🍃ص🍃 را به تن کرده با ذوالفقار علوی گام بر می داری. و چه دلنشین است اولین جمله ای که به لب می آوری و آوای وحی را در سرزمین نزول قرآن طنین افکن می کنی که: 《بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین》 و جمعیت چه به وجد می آید آنگاه که می شنود صدای زیبایت را که می گویی: 《انا بقیت الله فی ارضه》 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @Etr_Meshkat
📚تخریب نامزدهای انتخابات 💠 آیا تخریب جهت آوردن فردی که به نظر هواداران، است، جایز است؟ ✅ نقد عملکرد اشخاص برای روشن شدن افکار عمومی، اشکال ندارد اما باید از نشر مطالب غیر معتبر و نیز و به دیگران اجتناب شود. @Etr_Meshkat
11.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 | چگونه فرزندانی مؤمن تربیت کنیم؟ ➕چند روش و تکنیک برای افزایش ایمان کودکان @Etr_Meshkat
(اصلاح مدیریت در خانواده و جامعه) | جلسه چهارم | انکار نیازِ جامعه و خانواده به مدیریت، نشانۀ چیست؟ 6_4. در مدرسه چگونه بچه ها را اهل برنامه ریزی و مدیریت بار بیاوریم؟ دبستان کجاست؟ جایی که معلم بیاید با بچه ها مثل آدم برخورد کند; مثلا اینکه اول هفته بگوید <بچه ها بیایید برنامۀ این هفته مان را تنظیم کنیم> یعنی اجازه بدهد هرکسی برنامه ریزی کند، از هر کسی بپرسد شما چه کار میکنی؟ برنامۀ کلاسمان را چطوری مرتب کنیم؟ یک روز وقت بگذارند برای برنامه ریزی کردن. به جای اینکه یک قیفی بگذارند روی سر بچه ها و مدام مطالب را به مغز آنها تزریق کنند! این جنایت در حق دانش آموز است! یک روز تعطیل کنید و وقت را بگذارید برای برنامه ریزی! نترسید با اینکار بچه ها بی سواد نمیشوند، بلکه اگر درست کار شود، دانشمند خواهند شد و از علم شما جلوتر خواهند زد. دوباره هفتۀ بعد، یکروز وقت بگذارید و بگویید: هفتۀ گذشته که برنامه ریزی کردیم، کجایش را موفق نبودیم؟ تو چطوری برنامه ریزی کردی؟ او چطوری برنامه ریزی کرد؟... بچه باید هفت سال با سرپرستی معلم، مدیریت و برنامه ریزی را تمرین کند. بعد از هفت سال، او را رها کنید و بگذارید خودش مدیریت کند، بگویید: <من به تو مشورت میدهم> در این صورت این بچه، آدم بار می آید. این انسان عاشق دین میشود، چون میبیند که در دین خیلی برنامه هست! اصلا آدمی که اهل برنامه نیست فهم این را ندارد که دین را درک کند! @Etr_Meshkat
هدایت شده از |عطرمشکاتـــ
AUD-20201002-WA0003.mp3
3.62M
مولاجان زمان؛ مثل برق می گذرد و برای رسیدن به تو، سر از پا نمی شناسد؛ و من در انتظار طلوعت، ترک میکنم هر گناهی را، به امید پاک بودنم در لحظه ی دیدار ... @Etr_Meshkat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹یـــــابـن الحسـن آقـایـم 🔸ای ڪاش یڪ سه شنبه شبی قسمتم شود 🔹در راهِ سر راهی ببینمت 🔸آقــا خــدا نیــاوَرَد آن روز را ڪه مــن 🔹سرگـرم مـیشوم بـه گنـاهـے ببینــمت 🔸با ایـن دلِ سیاه و تباهـم چـه دلخوشـم 🔹بر ایـن خیـالِ ڪـهنه ےِ واهـے ببینمت 🔸دارم یقـین ڪه روز ِ وصـــــالِ تـو مـیرسـد 🔹ذڪـر ِ لبـم شـده ڪـه الهــے ببـینمتـــ 🔸امــان از دورے از وصـل یـار امـان از انتظـار 🔸للَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج @Etr_Meshkat
قسمت 0⃣5⃣ 💫 چم امام حسن(ع) براي يكي از مأموريت‌ها تعدادي از بچه‌هاي زبده از جمله ابراهيم و جواد افراسيابي ورضا دستواره و رضا چراغي و چهار نفر دیگر انتخاب شدند. به اندازه یک هفته آذوقه كه بيشتر نان و خرما بود برداشتيم و سلاح و مواد منفجره ومين ضد خودرو را هم به تعداد كافي در كوله پشتي ها بسته بندي كرديم و حركت كرديم. از ميان كوههاي صعب‌العبور منطقه عبور كردیم. بعد هم از رودخانه عبور کردیم و به منطقه ‌چم امام حسن(ع) كه محل استقرار يك تيپ ارتش عراق بود وارد شدیم. مشغول تهيه نقشه از موقعيت استقرار نيروهاي عراقي شديم. سه روز در آن منطقه بوديم. عصر بود كه به سمت مواضع نيروهاي خودي برگشتيم. هنوز زياد دور نشده بوديم که متوجه شديم چند دستگاه تانك و خودرو دشمن به همراه نيروهاي پياده مشغول تعقيب ما هستند. ماهم با عبور از داخل شيارها و لابه‌لاي تپه‌ها خودمان را به رودخانه امام حسن (ع)رسانديم. با عبور از رودخانه، ديگرتانك‌هاي دشمن نتوانستند مارا تعقيب كنند.مشغول استراحت شديم.دقايقي بعدازدور صداي هلي‌كوپتری شنيده شد. فكر اين يكي را نكرده بوديم.ابراهيم بلافاصله تمام نقشه ‌هارا داخل يك كوله‌پشتي ريخت و تحويل رضا دستواره داد و گفت: "من و جواد مي مانيم شما سريع حركت كنيد". كاري نمي‌شد كرد،خشاب‌هاي اضافه و چند نارنجك به آنها داديم و با ناراحتي از آنها جدا شديم وحركت كرديم. از دور مي‌ديديم كه ابراهيم و جواد مرتب جاي خودشان را عوض مي‌كنند و با ژ3 به سمت هلي‌ كوپتر تيراندازي مي‌كنند.دو ساعت بعد ما به ارتفاعات رسيدم. ديگر صدايي نمي ‌آمد. يكي از بچه‌ها كه خيلي ابراهيم را دوست داشت گريه مي‌كرد. ما هيچ خبري از آنها نداشتيم و نمي‌دانستيم زنده هستند يا نه.يادم افتاد ديروز كه بيكار داخل شيارها مخفي بوديم ابراهيم با آرامش خاصي لغت‌هاي فارسي را به كردهاي گروه آموزش مي‌داد. آنقدر آرامش داشت كه اصلاً فكر نمي‌كرديم در ميان مواضع دشمن قرار گرفته‌ايم. بعضي از بچه‌ها هم كه از آرامش ابراهيم كلافه شده بودند مي‌گفتند: "بابا، تونمي‌ دوني كجا هستي؟ هركي جاي تو بود صِداش درنمي‌اومد و كلي مي‌ترسيد". ابراهيم هم مي‌گفت: "و جعلنا خوندم، ان شاءالله مشكلي پيش نمياد" تازه وقتي هم موقع نماز شد مي‌خواست با صداي بلند اذان بگوید كه با اصرار بچه‌ها خيلي آرام اذان گفت و بعد با حالت معنوي خاصي مشغول نماز شد. ابراهيم شجاعتي داشت كه ترس را از دل همه بچه‌ها خارج مي‌كرد.حالا ديگر شب شده بود. از آخرين باري كه ابراهيم را ديديم ساعت‌ها می‌گذرد، به محل قراررسيديم. چند ساعت استراحت كرديم ولي هيچ خبري از ابراهيم و جواد نبود. آماده حركت ‌شديم كه از دور صدايي آمد اسلحه‌ها را مسلح كرديم و نشستيم چند لحظه بعد، ازصداها متوجه شديم آنها ابراهيم و جواد هستند. نقشه‌هاي به دست آمده از اين عمليات نفوذي در حمله بسیار کارساز بود. فردا ظهر با رضا رفتيم پيش ابراهيم و گفتم: "داش ابرام ديروز وقتي هلي کوپتر آمد چکار کردید: " گفت: خدا کمک کرد. " ⏪ ادامه دارد... @Etr_Meshkat
مهدی یاوران روستای آبرومند @Etr_Meshkat
بازدید از موزه دفاع مقدس بمناسبت سالروز آزاد سازی خرمشهر مهدی یاوران کوی مزداگینه @Etr_Meshkat
بازدید از گلزار شهدا و شهدای فتح خرمشهر مهدی یاوران کوی مزداگینه @Etr_Meshkat