#خرابه ی شام
سوزانده آتش گوشه های معجرش را
اما ندیده حرمله موی سرش را
از خیمه ها بیرون دوید و بر زمین خورد
مشتی حرامی دوره کرد دور و برش را
از بس لگد خورد از سنان و خولی و شمر
رنگین کمانی برگرفته پیکرش را
از قافله جا مانده اما دیده از دور
بر آسمان نیزه دب اکبرش را
بد دیده از دروازه ی ساعات و بازار
از دخترک های یهودی بدترش را
آتش به دامانش گرفت وقتی تکان داد
از روی گیسوی پدر، خاکسترش را
اصلا خرابه جای دختربچه ها نیست
باید حسین می برد با خود دخترش را
@Etr_Meshkat