◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت5⃣1⃣
اکنون مردی از اسب به زیر افتاده است.مردی که دوشینه شب،خواب را بر چشم دشمن حرام کرده است. مردی که حیاتش،حیات دشمن را تا لحظه معلق نگاه داشته است.مردی که تنفسش،نفس را در سینه دشمن،حبس کرده است.مردی که صلابتش،پشت غرور دشمن را به خاک مالیده است.اکنون شیری بر زمین افتاده است که هیبت زنده بودنش،زندگی را بر مذاق روباهان،تلخ می کرده است. در این حال چه توقعی می توان داشت جز این که دشمنان،همه دشمنان،ناگهان به سمت او هجوم برند و هر کدام با نیزه ای،شمشیری،خنجری و حتی شده با سنگی،زهر کین خود را بر پیکر او بریزد و افتخاری برای خاندان خود کسب کنند؟!عباس اما به اینها نمی اندیشد.این هجوم ملخ وار دشمن،بر مزرعه هستی او ذره ای ذهن و دلش را مشغول نمی کند.و حتی فرود تیغ ها بر زخم ها عبور خنجرها از جراحت ها،ذره ای پیکرش را نمی آزارد.او اکنون فقط به حسین فکر می کند که تمامی آسمان اوست در زمین.عشق حسین،آنچنان در تار و پود او تنیده شده که جز حسین،هیچکس را نمیبیند وجز صدای او هیچ صدایی را نمی شنود وجز رایحه او هیچ بویی را به مشام، راه نمی دهد.نبض حسین نیز از آن سو با قلب عباس می تپد.
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت 6⃣1⃣
اکنون هیچ کس در اطراف عباس نمانده است.همه از ترس اینکه حسین،به انتقام خون برادر،از دم تیغشان بگذراند و جانشان را بستاند،گریخته اند. و نمی دانند که با رفتن عباس،قوت و توش و توان حسین رفته است،پشت حسین شکسته است.رمق جنگیدن برای حسین نمانده است، انگیزه زنده ماندن برای حسین نمانده است.عباس پشت وپناه حسین بوده است،تکیه گاه حسین بوده است،و در مقابل دشمن، بیشترین و برترین تمهید حسین بوده است،از این پس، چه آسوده می خوابند آن چشمها که از صلابت حضور تو خواب نداشتند.وآنها که در سایه سار امن حضورت، به خواب می رفتند،از اینپس در حسرت یک خواب آرام می سوزند.حسین هنوز چند گام مانده به عباس،از اسب فرود می آید و تتمه توان و باقی رمقش را در زانوان لرزانش می ریزد که تا رسیدن به عباس همراهی اش کنند.وهمراهی اش میکنند.درست تا همانجا که او ایستادن و ایستاده ماندن را ضروری می شمرد،درست تا آستانه پیکر عباس.در این نقطه،او ایستادن را نمی خواهد،حتی اگر بتواند.اینجا که عباس به خاک و خون نشسته است ،حسین ایساده ماندن را خلاف اخوت ومروت می شمرد اگر چه عباس خود برای ایستاده ماندن حسین، به خاک و خون نشسته باشد. اکنون اینجا غریب ترین زمان و مکان عالم امکان است.اکنون ،اینجا ملتقای خورشید و ماه است،نقطه ای است از زمان و مکان که خورشید و ماه به هم می رسند.اینک هستی در ملتقای این دو نگاه، در دیدار خورشید وماه،آرام و قرار میگیرد...
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت7⃣1⃣
ای ماه درخشان! تو همواره یاورم بودی و پشت و پناهم.بعد از تو،زندگی،طراوت ندارد،معنا ندارد.اما به یقین فردا با هم و کنار هم خواهیم بود.قطرات اشک_گدازه های جگر_ از گونه های حسین فرو می ریزد و با اشک خونرنگ عباس در می آمیزد.مرج البحرین یلتقیان..صدای هلهله سعبانه دشمن،از سمت و سوی خیمه ها بهگوش می رسد.و عباس،عباس پر کشیده،عباس سفر کرده،عباس به دیار باقی شتافته،عباس دست از جان و جهان شسته و عباس دست به خدا داده،ناگهان لب به سخن می گشاید و خطاب به حسین می گوید: برخیز مولای من!قسم به جدتان رسول الله که از کنار این جسد بی جان برخیزید و به حراست از اهل بیت خیام بپردازید.بعید نیست که پای جرأت وجسارت دشمن هم الان به خیمه ها گشوده شود.حسین، بی آنکه چشم از عباس بردارد،از جا برمی خیزد.حسین برمی خیزد چرا که هر آن نزدیکتر شدن گرگان به خیام بانوان را بر نمیتابد.حسین را نه توان جسم و جان،که غیرت و همیت است که از جا بلند میکند تا به داد خیمه ها برساند.این چه غیرت و همیتی است در تو عباس!که پس از شهادت و مفارقت از این جهان نیز همچنان غم حسین را با خود می بری و غصه حرم حسین را می خوری!حسین برمی خیزد.اما پیش از آنکه چشم از عباس و قدم از قدم بردارد،آخرین دعا و ثنایش را هم به نگاه تودیع و بدرقه اش ضمیمه میکند:برترین و بهترین پاداش برادرانه نصیب تو باد که یاری برادرت را در حیات و ممات وجهه همت خود ساختی.حسین برمی خیزد.اما شکنندگی عمود خیمه وجودش،بیشتر و رمق بازمانده در زانوانش کمتر ز آن است که بتواند ایستاده بماند...
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت 8⃣1⃣
گرعشق نبودی و غم عشق نبودی،چندین سخن نغز که گفتی؟ که شنودی؟_ ور باد نبودی که سر زلف ربودی،رخساره معشوق به عاشق که نمودی؟رؤیت رخسار حضرت ابو فاضل، بدون رؤیت صحنه کربلا و روز عاشورا ممکن نیست.و اساسا چنین رخساری در چنان زمان و مکانی دیدنی است. به عبارتی اگر کسی بخواهد محل تولد عباس را هم ببیند باید به کربلا رجوع کند.چرا که کربلا و عاشورا برای حضرت عباس،مرحله پایان نیست،نقطه آغاز است،بام پرواز است.چنین نیست که زندگی عباس در کربلا به پایان برسد.زندگی عباس،از کربلا آغاز می شود.بگردید! تمام صفحات تاریخ را زیرو رو کنید. از تمام زندگی سی و چند ساله عباس،محال است که سی صفحه زندگی نامه یا شرح احوال و رفتار و گفتار پیدا کنید.به زحمت اگر بتوانید یک برگ را به دو برگ برسانید.و این اصلا جای شگفتی نیست.چرا که عباس در طول سالهای پیش از کربلا،زندگی نکرده است.وبرای کسی که زندگی نکرده،چه زندگی نامه ای می تواند نوشته شده باشد.پس برای رؤیت محل ولادت عباس هم کربلا را باید دید و برای خواندن اولین صفحات از زندگی عباس هم ، عاشورا را باید ورق زد.و ...برای درک مقام عباس،امام حسین را باید شناخت.اگر کسی دغدغه درک خصائص حسینی و دلائل تقربش به آستان الوهی را نداشته باشد از اسرار و دلایل برگزیده شدن عباس،توسط امام حسین،هیچ رایحه ای به مشامش نمی رسد.ما _یعنی فرشتگان_تمامی وقایع کربلا را لحظه به لحظه و آن به آن از بام آسمان، رصد می کردیم و همه حوادث را _تلخ و شیرین_ با همه دقایقش پی می گرفتیم.....
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت 9⃣1⃣
هر که برای حسین اشک می ریزد،پیداست که چشمی برای گریستن و اشکی برای ریختن دارد.هر که در مصیبت حسین،دلش می شکند و اشکش جاری می شود،پیداست که اهل محبت است. و هر که اهل محبت است،مجذوب حسین می شود؛دیر یا زود،خودآگاه و ناخودآگاه.و هر که مجذوب حسین شود، از جنس حسین می شود،متصف به صفات حسین می شود.متخلق به اخلاق حسین می شود.و در دنیا هر که از جنس حسین باشد، هر که مجذوب حسین بشود،هر که با حسین پیوند بخورد،هر که حسینی شود،در جهان آخرت نیز حسین سراغش را میگیرد،پیدایش میکند و رفاقت و شفاعت و همدلی اش را با او ادامه می دهد.ومگر ممکن است کهکسی حسینی باشد و بهشتی نباشد!؟ و مگر ممکن است که کسی از جنس حسین بشود و وارد بهشت نشود!؟بهشتی که خود از نور حسین آفریده شده است.سلام بر مبتلای به غمها و غصه ها و مشته اشکها و گریه ها!سلام بر کسی که آگاهی و هدایت مردم را به بهای رنج و محنت خویش برگزید و تا مردم را به بهانه گریستن بر مصائب خود رستگار کند،کشته گردید.خدایا! من شهادت می دهم که او ولی توست و فرزند ولی تو،او را از میان امامان برگزیدی و حجتی برای بندگانت قرار دادی(زیارت اربعین)....
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت 0⃣2⃣
...حساب عباس اما از حساب عالم و آدم جداست.عباس،دست پرورده منحصر به فرد خداست.عباس کسی است که پای اهل زمین را به آسمان باز می کند.عباس کسی است که دست را به افلاک می رساند.گویی که خدا در تخمیر طینت عباس،خلقتی بدیع را از نظر گذرانده است،اتفاق تازه ای را اراده کرده است و طرحی نو در انداخته است.گویی که در خلقت عباس،خدا از افق«فتبارک الله» خویش هم فراتر رفته است و عباس را چون نشان افتخاری بر سینه «احسن الخالقین» خویش آویخته است.اگر انوار چهاردهگانه عصمت،از آسمان به زمین فرود می آیند،عباس از زمین به آسمان عروج می کند و در عرصه عرش رحمان خیمه جاودان می زند.اگر آنها از افلاک هجرت می کنند و هر کدام چند صباح مهمان بستر خاک می شوند،عباس، پای از خاک در می کشد و سر به افلاک می سایند.
عباس کسی است که در عرصه عشق و محبت،به فتح قله های نامکشوف پا می گشاید و به خرق عادت و اعجاز و کرامت،دست می زند،آنچنان که خالص ترین و غیورترین عشاق عالم را مبهوت خویش می گرداند و بر زانوی تلمذ می نشاند.عباس کسی است که قاموس اخوت و مواسات را در باب ابوفاضل به لکنت دچار می سازد.عباس کسی است که سرمشق های عاشقی در پرتو نقش قدمهایش،رنگ می بازد و هرچه نقطه،حول خال عارضش عود می سوزاند و اسپند می چرخاند...
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت 1⃣2⃣
...عالم عشق و ادب،پای معرفتش هنوز به آستان عباس نرسیده است و دایرة المعارف بشری،هنوز دروس مقدماتی برای حضور در کلاس عباس را طی نکرده است.عباسم! عباس همدل و همگام و همنفسم!خداوند ارحم الراحمین،پیش از آفرینش آسمان و زمین ،بر دوش من بار رسالتی نشانده است به غایت سنگین،و به اندازه سنگینی اش ،شیرین،وبدان به یقین که حضور تو و مساعدت و همراهی ات،هم از سنگینی این بار می کاهد و هم بر حلاوتش می افزاید.و همچنان من این رسالت را به شوق و رغبت پذیرفتم و نه اکراه و اجبار،تو نیز مختاری در رد و پذیرش این بار. و این را هم بدان که عدم پذیرش آن نه عقوبتی دارد و نه از قدر و منزلتت می کاهد،اما پذیرش آن اشتیاقی کمرشکن و طاقت سو می خواهد چرا که وسعت آن از ظرفیت انسان افزون است و سنگینی آن از تاب و توان بشر بیرون.اینک این تو و این انتخاب سترگ!همان خداوند مهربان وحکیم که میان رسولان مرسل و امامان معصوم،هزاران وجه مشترک نهاده،یک تفاوت آشکار نیز قرار داده و آن؛ تفاوت در جایگاه و منزلت است یا به تعبیر دیگر،نوع ابلاغ رسالت یا کیفیت اقدام به هدایت.....
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت 2⃣2⃣
امامان درهای ایمانند که مردم باید پیدایشان کنند و اذن ورود بگیرند و از طریق آنان در ساحت عبودیت خداوند رحمان،اسکان پیدا کنند،در یک کلام امامان به مثابه طبیب اند که با مراجعه بیمار،با اظهار نیاز مریض،موظف به معالجه و مکلف به تکلیف می شوند.خدایی که رسولان گلاب گونش را روانه کوچه و خیابان کرده،برای گلهای دوازده گانه ائمه،پرده نشینی در گلخانه را رقم زده است.و این یعنی؛این مردم اند که باید نیاز به مجموعه گل را احساس کنند و از آن سراغ بگیرند.و دست تمنا و تقاضا به سویش دراز کنند.ای مردم ! من به سوی شما نیامدم مگر بعد از آنکه شما در خواست کردید و نامه نوشتید،من حرکت نکردم مگر زمانی که نامه هایتان را خواندم و فرستادگانتان را دیدم.اکنون من آمده ام .اگر همچنان بر سر عهد و پیمانتان هستبد،به من دست مردانه دهید،واگر نیستید و آمدنم را خوش نمی دارید،به همانجاکه آمده ام باز می گردم.عباسم!عباس برادرم! شنیده ای که پیامبر از من است و من از پیامبرم! من امامم که رسالت پیامبر را هم به ارث می برم.من آن امامم که طبیب دوارم و ماموریتی شبیه پیامبر دارم.رضای خدا رضای ما اهل بیت است،بر بلاهای او صبر می کنیم و او پاداش صابران را تمام و کمال،نصیبتان می سازد.پاره های تن رسول الله-که مائیم-هر گز از او دور نمی مانیم.در بهشت؛در حظیرة القدس خداوند، به او می پیوندد و اسباب روشنی چشم او می شوند و وعده های خداوند را به تحقیق می رسانند.هر کس دلش به شوق دیدار خدا می تپد و مایل است که با ما بیامیزد و خون قلبش را در راه ما بریزد،با ما همسفر شود. سفر من-اگر خدا بخواهد-همین صبح فردا ،آغاز می شود....
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت3⃣2⃣
عباسم! عباس همراه و همسفرم! من آن امامم که بار رسالت انبیاء را بر دوش می کشم.من آن طبیبم که در به در به دنبال بیمار می روم.من آن آستانم که ایستادن را نمی توانم. خود را به میان مردم می کشانم تا مگر آنان را از جهالت و غفلت برهانم.ای مردم!رسول اکرم-صلی الله علیه وآله و سلم- فرمود: هر کس ببیند که حاکمی ستم می کند،حرام خدا را حلال می سازداز سر دشمنی و معصیت حکم می راند ،اگر با گفتار و رفتارش،بر او نیاشوبد و مقابل او نایستد،خداوند او و حاکم ستمگر را به یک چوب می راند و در یک جهنم مستقر می گرداند.تردید نکنید که زمامدارانتان؛اینها که اکنون بر شما حکومت می کنند، سر اطاعت خداوند رحمان،بر تافته اند و زمام خود به دست شیطان سپرده اند.اگر بر سر پیمانتان بمانید و مرا همراهی کنید،به کمال می رسید.من حسین بن علی هستم .فرزند فاطمه،فاطمه دختر رسول الله،من اسوه و سرمشق و امامم برای شما.مردم ،عموم مردم،اکثریت مردم،بنده دنیایند..و دین برایشان فقط یک سرگرمی زبانی است.تا زمانی به آن زبان می زنند و در دهانش می گردانند که روزگار بگذرانند.و در هنگامه بلا و امتحان،معلوم می شود که چقدر کم اند دینداران.عباسم مهربانم! برادر دل و جانم! تو کم و بیش میزان احاطه و اشراف مرا نسبت به زمین و زمان می دانی.من با همان نگاهی که تو از آن آگاهی،گذشته و آینده را در نور دیده ام و همه کائنات را زیر و رو کرده ام و برای همراهی در رسالت سنگینی که بر دوش گرفته ام،از تو شایسته تر نیافتم.شایستگی به مفهوم مطلق و از همه ابعاد و جهات...
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت 4⃣2⃣
..حساب عباس اما از حساب عالم و آدم جداست.عالم عباس برتر از حساب و کتاب و دنیا و ما فیهاست.ما از عباس،بیعت خواستیم،او دست داد.ما قول طلب کردیم،او سر نهاد.عباس،پیمانش را پیش از تولد بست و پیمانه اش را پیش از ورود به محفل گرفت.او به محض شنیدن دعوت،چنان بی قرار دیدار جانان شد وچنان دل از کف داد که تا موعد ضیافت نایستاد و چشم و نگاهش را پیش فرستاد.او دست و دلش را هم پیش از خودش روانه ضیافت کرد.و این بود که پدر و مولایمان؛امیرمؤمنان،به محض تولدش بر دستهای او بوسه زد.و این همان دستها بود که من و برادرم حسن،از هم سبقت می جستیم برای بوسیدن.و این همان دستها بود که من و سجاد هر کدام دوبار به دست لبهایمان سپردیم.هم پیش از هدیه دادن و هم پس از مقبول افتادن.کاش مردم می دانستند که خداوند ارحم الراحمین،کلید چه ابوابی را به دست این دستهای نازنین سپرده است..،اما راز شخصیت ابوالفضل را ،نه حکمت و مصلحت الوهی که خباثت و رذالت طیفی از طائفه بشری،مکتوم ساخته است.تقدیر این ماه،فرو شدن و فرو ماندن در چاه نبوده است.دست جهالت یا حسادت یا خباثت عده ای خفاش وش،ماه بی بدیل بنی هاشم را اسیر چاه تنزیل کرده است.ماه ذی الجمال یوسف-درود خدا بر رسول خاتم-اگر به دست حسادت برادران،راهیچاه شد،یک هفته و ماه بر نیامد که به دست تشنگان راه،از اثرای چاه بر آمد و راهی ثریای عزو جاه شد.قمر منیر بنی هاشم،اما قرنهاست که در محاق مجهول ماندن قدر و جاه مانده است و دست تشنگانمعرفت،از دامان صفات و فضایل آسمان سایش،کوتاه مانده است.و باعث و بانی این استتار،نه تقدیر حضرت حکیم و پروردگار رحمان و رحیم که تلاش شب پرستان ظلمت خوی بوده است..
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت 5⃣2⃣
ماه اگر در آسمان حیات بشری،به درخشش بایستد،کمترین اثرش،افشای چهره کریه المنظران است؛ ظلمت طینتان ددمنشی که تنها و تنها مرکب تاریکی و نقاب تلبیس میتواند محمل تسلط و ابزار حضور و تنفسشان شود.اگر بر رخ قمر بنی هاشم پرده نمی افتاد،اگر ماه درخشان علوی،به کار درخشش می ایستاد،اگر روشنایی وجود عباس بن علی،چراغ ظلمت سرای زمین می شد،چهره خناثان و خفاش وشان و شب طینتان،رسوا و آشکار می گشت و نه فقط عمر تسلط و اقتدارشان که مهلت حضور وحیاتشان بر زمین،خاتمه می یافت.اما این فقط یک جلوه از جلوات ماه منیر بنی هاشم است،جلوه برتر و برکت افروزترین این علمدار بی بدیل،هدایت سالکان است و راهبری رهروان و دستگیری در راه ماندگان.اگر تکلیف بشر،حرکت در مسیر کمال و صراط مستقیم است.و اگر انوار چهارده گانه عصمت،هم بنیانگذاران این مسیرند و هم مصابیح روشنی بخش آن و هم مقصد و مقصود آن،بی تردید طی این مسیر راهبرد و جلودار می طلبد تا چم و خم های این راه پر مخاطره را به سالکان بنماید و دستشان را بگیرد و پا به پایشان تا مقصد ببرد.ما(فرشتگان) که نگاهمان به جهان،از بالاترین افق عالم امکان،گسترده می شود،ما که هر لحظه و آن به آن سیر صعود و نزول انسان را در کهکشان تکامل و ایمان،رصد می کنیم،ما که راههای میان زمین و آسمان را پیوسته زیر نظر داریم و بر یکایک رهروان و راهبرانشان تا حد خطوط سر انگشتانمان محیط و مسلطیم،در تمام طول زمان و عرض زمین،شخصی به عظمت حضرت ابوالفضائل نمیشناسیم...
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت6⃣2⃣
این آسمان اول با همه رفعت و وسعتش که سقف آرزوی پرواز گران بلند همت و قدر قدرت است و هرم حسرتش،همواره بال اشتیاق بلند پروازان را سوزانده است،باغچه تفریح عباس،در عهد کودکی بوده است.از زینب بپرسید که قنداقه عباس را به وقت بی تابی-در آغوش خود-به کجا می برده وگهواره عباس را به هنگام بی قراری در کجا تاب می داده؟!شما آدمیان با چه زبان باید گفت که اگر کسی از اولاد خاک،سر از افلاک در آورده،اگر کسی از ابناء بشر از آسمان اول و دوم و سوم،فراتر پریده و هفت آسمان را در نوردیده،آن کس، عباس ابوالفضائل بوده است.حیف! حیف که عموم آدمیان از کمترین بینایی و بصیرتی محرومند.نبوده اند،با عوامل مختلف،به تدریج خود را محروم و محرومتر کرده اند.مردم اگر از کمترین بصیرتی بهره می داشتند،به محض تابش رخسار حسین در کوچه های مدینه،یکصدا فریاد می زدند:والشمس و ضحیها.و وقتی چشمشان به عباس می افتاد که پشت سرش،راه می روند،انگار به آیه سجده رسیده باشند،با خشوع تمام به خاک می افتادند و یکپارچه تلاوت والقمر اذا تلها می شدند.اگر مردم آن زمان،کمترین و نازلترین درکی از قرآن می داشتند،در مقابل حسین-که قرآن ناطق و مجسم بود-نمی ایستادند.قرآنی که در همان نصفه روز عاشورا بیش از هفت بار به سخن در آمد و برای بیداری و هدایتشان تلاش کرد و نسبت به عواقب کارشان انذار داد.مردمی که آیات الهی را از زبان قرآن پیش رویشان نشنیدند،چگونه می توانستند آن آیات را از جماد و نبات بشنوند به هنگام شکافتن فرق عباس که:
پیش چشمشان بود آیات روشن قرآن،اما بنایشان بر دیدن و شنیدن نبود...
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت7⃣2⃣
..و گمان نمی کردند که از پادافره آنچه میکنند رها می شوند.چقدر افسوس بر انگیز است این غفلت و جهالت خلایق،که با وجود هزاران آیه و نشانه و اشارت از سوی حضرت حق،همچنان در برهوت گمراهی و ضلالت،سراب های متنوع و گوناگون را تجربه می کنند،اما تن به آشتی با زبان هدایت و اشارت نمی دهند،زبان اشارت ،جای خود،کاش بشر زبان فطرتش را به دست فراموشی نمی سپرد و الفبای خلقتش را از یاد نمی برد.چه اگر چنین نبود، لا اقل از دیدن همین ماه و خورشید کربلا،بی تردید به توحید می رسید.زبان اشارت جای خود،اگر خلایق با زبان صراحت،آشنا بودند، در باب عباس،به معرفتی دست می یافتند که در همه عمر،به قدر لحظه و آنی از باب العباس،جدا نمی شدند.از عامی و عامه چه توقعی است وقتی که طالبان علم و معرفت نیز هنوز نمی دانند که کلید دانش کائنات را در دستهای عباس می توانند سراغ بگیرند.عباس ،کسی است که علم را بی واسطه از مبداء و معدن آن اخذ کرده است.و امیرالمومنین علم آفرین چون پرنده ای که غذا را در دهان خود،عمل می آورد و مهیا می سازد و در کام فرزندش وی ریزد،حقیقت علم وعلم حقیقی را جرعه جرعه ولقمه لقمه در کام کودکی عباس ریخته است.اگر پیامبر خاتم -صلی الله علیه وآله-شهر علم است و علی علیه السلام ،باب شهر علمالنبی است،کلیدهای این در ،در دستهای کیست؟ اگر خداوند حی لایزال،آب را برای همه عناصر هستی اسباب حیات و زندگی قرار داده،توزیع و تقسیم آن را به دست چه کسی سپرده است؟خداوند متعال در عالم مقام رفیع سقاییت را به چه کسی اختصاص داده است؟ و به تشنه کامان همه قرون و اعصار ،نشانی کدام دست ها را داده است؟
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت 8⃣2⃣
حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب که خود معمار و بنیانگذار بنای علم و دانش ومعرفت است و طراح طرق الی الله و تنها خطیب منبر (سلونی) و مسلط به راههای آسمانی و زمینی،در طول حیات خود،بر دست چند نفر بوسه زده است؟ و ...لبهای قدسی آن اسوه عبودیت با بوسه بر دستهای عباس،چه پیامی به بشریت داده است؟آیا در طول تاریخ بشریت،جز دستهای عباس بن علی از دستهای کسی دیگر-حتی یک نفر-می توان سراغ گرفت که با لبهای چهار امام معصوم و بوسه تایید و تمجیدشان متبرک شده باشد؟در این دستهای نشانه دار و آن بوسه های انحصاری و بی تکرار،چه اسراری نهفته است؟و چه پیامهایی آشکار؟خداوند را با بهترین ثناهایش ستایش می کنم. و هم او را در نهان و آشکار سپاس می گزارم.خداوندا! از تو ممنون که ما را به نعمت نبوت نواختی و قرآن را به ما آموختی و ما را در امر دین،عالم و بصیر ساختی و گوشها وچشمها و قلبهایی را برای ما پرداختی.پس ما را از شاکران و قدرشناسان خودت قرار بده.اما بعد..من یاورانی بهتر و یاوفاتر از یاران خودم و اهل بیت و خاندانی،مهربانتر و مشفق تر از خاندان خودم نمیشناسم.خداوند به همه شما از جانب من پاداش خیر عطا فرماید...عباسم! عباس برادرم! عباس همدل و همسفرم! این کشتی نجات را خداوند برای عموم بندگانش از هر جنس و صنف و مرام آفریده،و در آن برای همه خلایق،در هر سطحی و با هر مایه ای ،مکانی را تدارک دیده،چه آنان که در قالبهای متعارف نمیگنجد و چشم به افقهای گسترده تر دارند و از اهمیت همتهای بلندتری برخوردارند و به دنبال مدارج برتر میگردند و راههای نزدیکتر و مرکب های پرشتاب تر وچه آنان که در ابتدای مسیر از رفتار مانده اند و گام اول را به دوم نرسانده اند و چه آنان که راه از چاه نشناخته اند و گرفتار ظلمت های بر و بحر گردیده اند وچه آنان که اسیر دامهای شیطان گشته اند وچه آنان که سرمایه های خود را به باد فنا داده اند وچه آنان که به هلاکت افتاده اند و....
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت9⃣2⃣
..درباره عباس اگر هیچ معرفتی را نتوان دریافت و هیچ حقیقتی را نتوان فهمید،لا اقل به این واقعیت می توان رسید که حضرت خالق،عباس علی را به یک نعمت بر همه خلایق،فصیلت بخشیده است.و آن نعمت یا برتری و فضیلت؛دست سقایت است.به همین دلیل،دشمن کوته نظر و ظاهربین که از آن دستها فقط اسمی شنیده بود و از راز و رمزشان فقط بویی برده بود،تمام هم خود را معطوف و مصروف جدا ساختنشان از پیکر عباس کرد.غافل که اصل آن رمز و راز در باطن دستهای عباس بود و آنچه خداوند منان به واسطه از دست دادن دستها به عبای بخشید با ظاهر آن قابل قیاس نبود.واین حضرت سجاد علیه السلام که گوشه ای از پرده اسرار را کنار زد،برای اهل زمین که؛...خداوند به جای آن دو دست،دو بال به عباس مرحمت فرمود که با آن به همراه فرشتگان در بهشت پرواز می کند -همچنان که جعفربن ابی طالب-آنچه برای ما فرشتگان اسباب شگفتی و افسوس و حسرت است،همین است که در عالم،این دستهاب سقایت هست و تشنگان دانش و ادب و معرفت،سرگردان چه دربه درند.و مادام که از حضور این دستها بی خبرند،راه به جایی نمی برند.صحاری سوزان طلب را پیوسته پشت سر می گذارند و مدام سر از سراب در می آورند.این دسته از مردمان،علم و ادب ومعرفت و حقیقت را از فاقدان آن طلب می کنند نه از دارندگان آن یعنی امامان و وابستگان وپیوستگان به آنان.رمز این انحراف و اشتباه توانفرسا و جانکاه،فقدان بصیرت نافذ و نگاه آگاه است که لازم ترین شرط برای پویندگان راه است. و از آنسو نیز رمز پروازهای با شکوه و بی نظیر عباس بن علی،مجهز بودن به همین بصیرت و نگاه است....
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت0⃣3⃣
...اما عباس،فقط به این دلیل که از کشتگان راه خداست،زنده نیست.ادامه حیات عباس به اعتبار شناسنامه شهادت نیست.ادامه حیات عباس،به اتصال وجه ربوبی است.عباس به این دلیل،همواره زنده وآگاه است که تار و پود وجودش از جنس وجهه الله است.و عباس اگرهمه عمر با وجوه گوناگون وجه الله زندگی نکرده باشد ،چگونه میتواند انعکاس آن را در شریعه فرات بشناسد و برای آن قابی از جنس دستهایش بسازد!؟ پس عباس به دلیل اتصالش به صاحت حی لایزال ماندنیست واز اساس،برای کسی چون عباس، مقوله ای مثل مرگ در تقدیر نیست.و برای کسی چون عباس مقوله ای مثل مرگ ،دست و پا گیر نیست.مرگ کوچکتر از آن است که بتواند بر قامت بلند عباس،لباس فنا بپوشاند.وشهادت به همه ارزش و علو و اعتبارش در حدی نیست که بتواند برای عباس پروانه بقا صادر کند.شهادت اگر برای دیگران، گام بلند رسیدن است،برای عباس گام اول پریدن است.افق پرواز عباس آنقدر بلند و دست نیافتنی است که چشم حسرت و غبطه تمامی شهیدان عالم را به دنبال خود می کشاند.این کلام زینت عابدان ،حضرت سجاد سلام اللله علیها حضرت سجاد است که :«عباس را نزد خداوند متعال مقامو منزلتی است که تمامی شهیدان در قیامت به آن غبطه می خورند» شهیدان در قیامت غبطه می خورند ولب ما همواره حسرت می کشیم از اینکه زمین کسی مثل عباس را دارد وهمچنان زمینمانده است!.....
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت1⃣3⃣
عباسم! عباس برادرم! عباس بی نظیرم!
عاشورا وکربلا،تنها یک نقطه عطف است در مسیر رسالت! رسالتی که از ازل آغاز شده و تا ابد امتداد خواهد یافت.عباسم! عاشورا و کربلا،تنها نقطه عطف است در مسیر رسالت من!...و...نقش تو و... نقش دستهای تو،در جمال و شکوه و شوکت بخشیدن به این نقطه عطف ،بی نظیر است.و ما همواره حسرت می کشیم و افسوس می خوریم کهچرا مردم؛بسیاری از مردم،اغلب مردم، با شنیدم وتعقل کردن بیگانه اند!؟کهچرا برای عموم مردم،یافتن حقیقت،نه تنها دغدغه نیست که دشمن سوگند خورده است!؟ کهچرا بسیاری از خلایق به تعبیر حضرت معبود؛ «گوشهایشان را با انگشت پوشانده اند»مبادا که به استماع حقیقت،ناگزیر شوند!؟ کهچرا بسیاری از مردم،تشنگی جسمشان را که مرکب جان است،حس می کنند اما عطش را در روح و جان خود نمی فهمند و به دنبال آبی بایسته نمی گردند.مردم اگر اهل تأمل،اهل تفکر،اهل سؤال،اهل جستجو و اهل عطش بودند به این حقیقت می رسیدند که خداوند حکیم و کریم،جواب را پیش از سؤال،آب را پیش از عطش و عباس را پیش از ادب آفریده است.و می فهمیدند که اگر به مفهوم عطش دست پیدا کنند،دستهای عباس را پیوسته در کار سقایت می بینند.آن که تلاش می کند برای نیل به معروف عباس،معلوم نیست که بال وپر عروجش،در آسمان چندم می سوزد،اما آنکه روشنایی ماه را نیاز و ضرورت نمیبیند،یا آن که هر گونه روشنی را دشمن چشم خویش می شمرد،در چندمین وادی از مسقط نه توی ظلمت، راه می سپرد؟ و عاقبت راه بهکجا می برد؟ و در این میان،آنان که راه تابش ماه را بر نگاه مردم می بندند،چه درکاتی از دوزخ را اقامتگاه جاودان خود می سازند!؟ به هر حال،آب حیات از این که ناشناخته بماند زیان نمی کند،زیان را آنکسانی میکنند که ازوجود آب حیات، بی خبر می مانند.و به دلیل بی خبری هرگز از آن نشان نمی جویند
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت2⃣3⃣
...آب حیات ممکن است مظلوم و مکتوم بماند اما هرگز دچار خسران و زیان نمی شود پس این تلاش ما برای گشودن راز حضرت ابو فاضل خدمتی به حضرت ایشان نیست بلکه خدمت به طالبان طریق هدایت است و تشنگان وادی حقیقت خدمت به آن دسته از بندگان نادر و نوادر از بندگان خداست که عطش را با پوست و گوشت جانشان درک می کنند و وادی به وادی صحرا به صحرا سراب به سراب سراغ از آب می گیرند اما هیچ رد و نشانی از آن پیدا نمی کنند،عصاره حرف ما با شما تشنگان راستین این است که دستهای سقایتی هست در زمین که تشنگان را همه تشنگان را متناسب با جنس عطش و ظرف وجودشان سیراب می سازد.اگر کسی طالب ورود به شهر پهناور و بیکران رحمت خدا باشد ،حسین است که رحمت الله واسعه است ،کلید دروازه این شهر را از دستهای عباس طلب کن،اگر کسی آرزوی ورود به شهر علم پیامبر را در دل می پرورد و می داند که این شهر کران ناشناس جز باب علی راه دیگری برای ورود ندارد.بداند که دستهای بی بدیل عباس کلید دار باب علی است.این عباس کسی است که حضرت امام جعفر صادق فرزند امیرالمومنین به زیارت آستان او شتافت و خطاب به او تعابیری ازین دست گفت :سلام بر تو ای عبد صالح و بنده ارجمند خدا،ای مطیع محض خدا ،و فرمانبر رسور خدا و امیر مؤمنان و حسن و حسین علیهم السلام،سلام بر تو و رحمت خدا بر توو برکات او و مغفرت او و بهشت جاودان او نثار روح و جسمتو...
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت3⃣3⃣
من شهادت می دهم و خدا را گواه میگیرم که تو پا جای پای شهدای بدر گذاشتی و از جمله مجاهدین فی سبیل الله گشتی و در خیرخواهی و جهاد در راه خدا و یاوری اولیاء خدا و دفاع از دوستان و دوستداران خدا،هیچ کم نگذاشتی.پس خدا،خود پاداش تو را مرحمت کند.وبهترین و بیشترین و کاملترین و فزاینده ترین پاداشها را نصیبت فرماید.برترین پاداشی که یک وفا کننده به بیعتش و اجابت گر دعوتش و اطاعت پذیر اولیاء امرش،می تواند دریافت کند.شهادت می دهم که تو نهایت مهربانی و خیر خواهی ات را در کف اخلاص گذاشتی و تمامی توان و تلاشت را مبذول داشتی.خداوند تو را با شهیدان بر انگیزد و رحمت را با ارواح سعادتمندان،همراه گرداند و از بهشتش،بزرگترین منزلها و
ارجمندترین جایگاهها را نصیبت فرماید.و آوازه ات را در میان والا مقامان و بلندمرتبه گان،اعتلا ببخشد و حشر و نشرت را با پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین قرار دهد که بهترین دوستان و همدلان و همدمان همانهایند.شهادت می دهم که تو لحظه ای سستی نکردی و کوتاه نیامدی و کم نیاوردی.وپیوسته در مسیر بصیرت،گام زدی و از شایستگان پیروی کردی و پا جای پای پیامبران گذاشتی.خداوند پیوند میان ما و شما و پیامبر و اولیائش را محکم و مستدام سازد و در میان عاشقان پاکباخته اش، منزل و مأوایمان دهد.که او از همه مهربانان،مهربانتر است...
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت4⃣3⃣
ای فرزند امیرالمومنین! من به سوی شما آمده ام و مهمان آستان شما گردیده ام و دل به شما سپرده ام و اختیار خودم و دلم را به دست شما داده ام و مهیای یاری شما گشته ام.تا آن زمان که خداوند حکم بیاغازد و ترازوی محکمه بر افرازد،و هم او بهترین حکم کننده است.پس بدانید که من با شمایم.و فقط با شمایم.نه با آنانکه مقابلتان صف بستند و به دشمنانتان پیوستند.من از جمله مؤمنان ومریدان شمایم و بازگشتتان به این جهان را باور دارم وبا مخالفان و قاتلان شما سر سازش ندارم.خدا بکشد مردمی را که با دست و زبانشان،کمر به قتل شما بستند.و هرکه کمترین بویی از بصیرت برده باشد-اگر نه به حقیقت،لااقل-به این سؤال سرشار از حلاوت می رسد که عباس ام البنین به کجا رسیده است و خدا چه جایگاهی به این ستون خیمه زمین بخشیده است که امام معصوم،با تعابیری چنین بی نظیر او را ستوده است.امامی که کلامش به وحی می ماند و با کلام جدش،پیامبر خاتم،مو نمی زند... و اما با وجود همه این نشانه های روشن تر از خورشید،اگر بشر باز هم به چشم بصیرتی برای درک منزلت این ماه نرسید،کافیست که فقط لحظه و آنی نگاهش را از زمین بکند و معطوف آسما کند تا جایگاه و منزلت عباس را در آسمان اجابت ببیند و ببیند کهمولای عاشقان،حضرت ابا عبدالله الحسین چه مقامی از مقامهای خویش را به او بخشیده است و او را در کدام منزل از منازل خویش اسکان داده است.و نشانه اش در زمین همین؛که قرارگاه عباس را تا ارتفاع مشهد و مزار خودش،عزت و شوکت ومنزلت بخشیده است....شاید به پاس رعایتی که عباس،نسبت به آداب علشقی و رسم مواسات برادری،مبذول داشته است.
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت5⃣3⃣
مگر برای یک انسان،از خبر بهشت جذاب تر و شنیدنی تر و از چنان کاروان استقبالی مجلل تر و پر شکوه تر و با آب و تاب تر و دیدنی تر هست که نگاه واعتنای انسان را از این بردارد و به آن بسپارد؟اگر همان زمان که عباس،ما(فرشتگان)را از دایره اعتنایش بیرون نهاده بود و چشمهای بهت زده مان را خیره خود ساخته بود رد نگاهش را دنبال می کردیم،بلافاصله می فهمیدیم که هست .وجود چنین چیزی ممکن است،و آن وجود حسین است.واگر بلافاصله می فهمیدیم،آنقدر در وادی حیرت،معطل نمیشدیم،و دست و پا نمیزدیم.چرا که حسین،پاسخی فراتر و گسترده تر از همه سؤالهای ما بود.اگر ما رد نگاه عباس را دنبال می کردیم و به حسین می رسیدیم،اگر ما حسین را می دیدیم،اگر ما حسین را می دیدیم-کما هو حقه-می دیدیم،رمز بی اعتنایی عباس نسبت به بهشت را به وضوح می فهمیدیم.و می فهمیدیم که رفتن عباس به بهشت برای عباس،اعتبار و افتخار نیست بهشت برای هرکسی که تابع حسین بشود مأوا ومنتهاست.وقدر و منزلت عباس ،«هر کسی»نیست.بسیار فراتر و بالاتر از «هرکسی» است....و اگر چه مقام و منزلت عباس در بهشت قابل قیاس با هر کسی نیست،قابل قیاس با هیچ کسی نیست،و مقامی غبطه برانگیز و دست نیافتنی است،ولی آن هم مستقل از حسین نیست.محصول مراودات حسینی است....
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت6⃣3⃣
اینکه عباس،حسین را برای رسیدن به بهشت نمی خواهد،این که برای عباس،بالاترین جایگاه بهشتی در قبال حسین ارزش اعتنایی در حد نیم نگاه ندارد،این که عباس،حسین را برای خودش نمی خواهد،برای حسین می خواهد و خودش را هم برای حسین می خواهد،این که برای عباس،تمام کائنات در قیاس با عشق به حسین،رنگ می بازد و از ارزش و هویت،تهی می شود،و خلاصه این که عباس در مقام عشق به حسین به مرتبه ای رسیده که جز حسین هیچکس و هیچ چیز را نمی بیند،ما را به حیرتی بی سابقه،عظیم و غیر قابل وصف دچار کرد...و نفهمیدن شخصیت و منزلت عباس را عمیقا به ما فهماند.اگر تمامی واقعه این بود و منتهای وادی حیرت همین بود،باز قابل تحول می نمود.اما اصل واقعه بعد از این بود،واقعه ای که رنگ از رخ حیرت زدود،واقعه ای که درتاریخ عرش وفرش،بی سابقه بود.واقعه ای که محصول گوشه ای از ارتعاشات آن،پدید آمدن هزاران زلزله بود.زلزله در عرش و کرسی و آسمان،زلزله در ارکان کیهان،زلزله در دلهای ساکنان آسمان.واین همه زلزله و ارتعاش،نه محصول اصل واقعه که بازتاب خبر آن بود، خبری که پیش از وقوع اتفاق در عالم پیچیده بود.«بانوی کائنات،بهانه آفرینش مخلوقات و ناموس خداوند سیدالسادات و منزل الایات،حضرت فاطمه زهرا-علیها آلاف التحیات-شخصا به استقبال عباس ام البنین می روند و او را از زمین تا منازل اعلای جنات،همراه می شوند.»
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت7⃣3⃣
مولای من!حسین جان! مرا دربابید!
اینجا همانجاست که من با همه وجود،به حضور برادرانه تان محتاجم.برادری کنید!من از عهده تماشای این شکوه بر نمی آیم! دست نگاهم را بگیرید! چشم و دلم را دستگیری کنید! ظرف وجودم را گسترش دهید.روحم دچار لکنتی غریب شده است،زبان جانم را لا اقل به قدر گفتن یک سلام،گویا کنید.صحنه ای که اکنون مقابل دیدگان من است،برتر و فراتر از روح وجان من است.حسین همچنان بر پیکر عباس نشسته است که عباس از پیکر خود بر می خیزد،ملائک افواج بی شمار ملائک با هودج هایی از نور وچهره هایی سرشار از شور و سرور او راچون نگین در حلقه حضور میگیرند.عباس اگرچه همه شان را به روشنی و وضوح می بیند،اماچشم از چراغ حسین بر نمی دارد.عباس که همچنان سراپای نگاهش مجذوب حضرت حسین است با اراده و خودآگاه می پرسد؛ کجا؟! و ملائک کهگویی یکتن اند تکثیر شده در هزاران هزار،بادست نشان می دهند و به زبان یکصدا می گویند بهشت.عباس که روی سخنش با آنهاست،اما روی دل و دیده اش،همچنان به حسین می پرسد:شما کی؟ کجا؟ آنان سوال عباس را شنیده یا نشنیده پاسخ می دهند: تا بهشت راهی نمانده....
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت8⃣3⃣
عباس که همچنان تصویر حسین را در قاب چشمهایش نگاه داشته است،پلک و مژگان را ازهر تحرکی باز می دارد و تحرکات نا خودآگاه پیشین را هم باز پس می گیرد،و زیر لب زمزمه می کند: من بی حسین کیستم!؟
من بی حسین نیستم.من از حسین آمده و به حسین باز میگردم،حاشا که طرفة العینی.از حسین فاصله بگیرم،و پیش از اتمام آخرین جمله اش.و پیش« مبددا مقصد من. ......» خود را در جایگاه پیشینو در کنار حسین می بیند و ادامه می دهد:شمایید! حسین جان! مولای من!نگران حسین عباس من! فرزند دلیر و دلبرم!، فرزند دلبندو دل آورم پاره جگرم! روشنی دیدهو دلم
! بیا پسرم برادر پسرم،غمگسار پسرم،بیا عباس من...نگران حسین مباس! تا ساعتی دیگر،او نیز به ماا می پیوندد.
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت9⃣3⃣
سلام عباس من! سلام خدا بر تو! سلام فرشتگان مقرب و رسولان مرسل و بندگان صالح خدا برتو!سلام تمامی شهیدان و صداقت مداران و پاک نهادان و پاک زادگان بر تو!همه این سلام ها در همه صبح و شام ها نثار تو عباس علی،امیرالمؤمنین! سلام عباس ما! می دانستم.یقین داشتم که دل از حسین نمیکنی و دعوت بهشت و فرشتگان را اجابت نمی کنی.و نیز هم یقین داشتم که دست رد به دعوت من نمی زنی.پس پرده از نگاهت برداشتم تا مرا در طلایه افواج بی شمار استقبال کنندگانت ببینی.وبدانی که این منم که آمدنت را طلب می کنم. بیا عباس من! نگران حسین مباش! تا ساعتی دیگر او نیز به ما می پیوندد.اما او هنوز کارش در زمین به سرانجام نرسیده است.او تا تمام پرندگان دست پرورده اش را پرواز ندهد و از رسیدنشان به مقصد مطمئن نشود،پا از زمین بر نمیدارد.پس بیا که او هر چه زودتر،خیالش از وصال تو آسوده گردد و از پای پیکرت برخیزد.خودت که بدرقه تک تک شهیدانش را شاهد بودی.همراهی گام به گامش با هر یک از یاوران تا مرز شهادت.وتودیعش،و عبور دادنشان از زیر قرآن نگاهش...پس تو هر چقدر در کنار حسین بمانی،درنگش را در زمین،بیشتر می کنی...
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت0⃣4⃣
از عمویم عباس چه خبر!؟گویی که این ،تنها سؤال واستخبار او از عرصه نبرد است.یا شاید کمان قدرت پدر،بانی این نشانه گیری شده است ،یا شاید فاصله زمانی که از آخرین عیادت وسرکشی عباس پدید آمده،دامن به چنین بغض گلوگیری زده.یا شاید حضور وحیات عباس،در دل سجاد،به نحوی. با امیدو آرامش و اعتماد،پیوند خورده و اکنون بیخبری انگار این همه را در وجودش دستخوش تلاطم و تزلزل ساخته.به هر حال،او در انتظار پاسخ سوال،چشم به لبهای پدر دوخته و پدر هم چاره ای جز انتقال خبر ندارد.پیش از آن که امام به پاسخ سؤال سجاد بپردازد،نگاهش الحظه ای با نگاه زینب تلاقی می کند و این تلاقی جای خود را به درنگ و توقت می دهد.انگار که هیچ کدام دل ندارند که نگاه از یکدیگر بردارند.نیازی نیست که زینب توضیح دهد حتی با نگاه،که انتقال خبر شهاد عباس به سجاد جسم بیمار و تن تبدار و دل داغدار سجاد را ملاحظه و مراعات کرده است.و نیازی نیست که حسین،دشواری کارش را در انتقال خبر عباس به سجاد،جسم بیمار و تن تبدار و دل داغدار سجاد را ملاحظه و مراعات کرده است.
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت1⃣4⃣ عباس من اکنون که چشمانت بازتر شده،می بینی که من فقط لحظه فرو افتادنت از اسب نبود که سراغت آمدم و سرت را به دامن گرفتم.آن زمان که مشک بر دوش به سوی خیام می تاختی و راه مشک را از میان هزاران شمشیر آخته میگشودی و با نجنگیدنت،دلیرانه ترین صحنه عالم را بر صفحه زمین ترسیم می کردی من به تماشای تو ایستاده بودم و برای اینهمه رشادت،لا حول ولا قوة الا بالله می گفتم.آن زمان که با اسب در شریعه ایستاده بودی و تصویر حسین را بر آب به کف گرفته خویش،تماشا می کردی،من تو و حسین را در قاب اخوت می دیدم و از مواساتت نسبت به حسین بر خود می بالیدم.آن زمان که خواهش نگفته سکینه را با نگاه مهرآمیزت، پاسخ می گفتی،من با تو و در کنار تو بودم و گرمای عطوفتت را حس می کردم.در شب عاشورا آن زمان که دشمن شبانه یورش آورد و خواست که جنگ را در تاریکی شب آغاز کند،وقتی حسین به تو گفت:جانم به فدات! بر نشین و ببین که چه می خواهند.اکنون که چشمانت بازتر شده،به روشنی می بینی که حضور من در کنار تو محدود و منحصر به عرصه کربلا نبوده.وقتی که مولا علی،در آستانه عزیمت،همه فرزندان را به دور خویش خلقه کرد،من کنار شما بودم و تقسیم نگاه مهربانش را میان شما می دیدم...
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت3⃣4⃣
(زینب): برادرم ! عباسم! برخیز ورکاب بگیر برایم! چرا که در همه عمر،سفر بی حضور تو را نیازموده است وجای تو هرگز در کنار محملش خالی نبوده است.از کوفه تا مدینه،از مدینه تا مکه،از مکه تا کربلا و...هنگام بر نشستن و پیاده شدن در هر توقفگاه و در همه منازل بین راه...وقتی تو را در کنار خود نبیند و خود را در محاصره سپاه ظلمت،تنهای تنها ببیند،طبیعی است که در حسرت حضور تو،حضور مشفقانه ومقتدرانه و حمایتگرانه تو،بسوزد و اضطرار و استیصال را با تار و پود وجودش لمس کند و با همه دلش به دامان خدای مهربان بیاویزد و در آن لحظه طاقت سوز،تنها خداست که می تواند جای خالی تو را پر کند و دست او را بگیرد و او را بر مرکب بی جهاز بنشاند. و دشمن را در حسرتی عمیق وجاودان بسوزاند؛ حسرت رؤیت درماندگی و استمداد و ذلت زینب.اکنون که چشمانم را بازتر کرده اید و به من بصیرتی برتر و افزونتر بخشیده اید،می توانم به روشنی ببینم که سایه مهربانی و اکرامتان بر سر من، محدود و منحصر به کربلا نبوده است.اکنون می توانم ببینم که در تمام لحظات حیات،دستهای مهربانتان را چون دو بال،بر سرم گشوده اید و مرا از هر آسیب وگزندی مصون داشته اید.اکنون می نوانم حضورتان را در کنار گهواره کودکی ام به روشنی بببنم و بشنوم که همدم و همنفس مادرم،مادر دیگرم،برایم شعر تعویذ می خواند و حتی ببینم و بشنوم که با حضور و ترنمتان همنوایی ملائک را بر می انگیزد. پس،از این پس نیز نگران مادر دیگرت ام البنین مباش! من از او چون دو چشم،محافظت خواهم کرد تا در بهشت،دستش را در دست تو بگذارم
.وزینب را نیز به هر بهانه و مناسبتی نزد او خواهم فرستتد تا غربت و تنهایی اش در دنیا،تقلیل و تسکین بیابد..
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت4⃣4⃣
.این بشیر ایتکه به امر حضرت سید الساجدین وارد شهر مدینه می شود تا اخبار کربلا به خصوص ورود کاروان را بهگوش اهل مدینه برساند.بشیر پیش از بیان خبر بغضش می ترکد و با فغان و ضجه نوحه سر می دهد:ای اهل یثرب!مدینه دیگر جای ماندن نیست.که حسین به شهادت رسیده است.پس همه چشمها باید هماره بر او بگریند.بشیر اکتفا نمیکند به آنچه در مقابل مسجدالنبی گفته و جمع معدودی که حرفهایش را شنیده اند.اما در حرکات و رفتارش تضادی آشکار به چشم می خورد.از سویی تلاش میکند که هر چه بیشتر به چشم بیاید و هر چه تمامتر اخبار را به گوش مردم برساند و از سوی دیگر رفتاری از جنس گریز و پرهیز دارد.اما... گویا ام البنین است آنکس که بشیر از دیدنش پرهیز می کند،پیداست که زهره انتقال خبر به ام البنین را ندارد.افشای خبر شهادت همه فرزندان نزد یک مادر را کاری کمر شکن می شمرد.ام البنین پریشان و بی درنگ میپرسد از کربلا چه خبر؟این مصائب دهشتناک که دهان به دهان می گردددرست است؟ بند بند دلم را گسستی از اضطراب و التهاب همه فرزندان من و تمام آنچه زیر این آسمان است فدای ابا عبدالله ،کربلا یعنی حسین.از حسین چه خبر؟بشیر خبر شهادت مولا را بی پروا آغاز می کند...ولی ...به پایان نمی برد چون حسین را آنچنان که باید و شاید نمیشناسد وجایگاهش را در قلب ام البنین نمی داند.وقتی ام البنین صیهه می زند و چهرن میخراشد بشیر تازه می فهمدکه برای ام البنین خبر شهادت چهار پسر و تمام جهان یکسر در مقابل خبر حسین ،جایی برای گفتنو شنیدن ندارد.وتازه می فهمد آنچه به ام البنین افتخار و اشتهار بخشیده ،داشتن چهار پسر نیست،تب و تاب حسینی است...
ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼️
#سقای_آب_و_ادب
قسمت5⃣4⃣
..وای بر من بانوی من!وای بر من! این شمایید بانوی من!این شمایید که دست و قدم رنجه می کنید!؟برای این بنده آستانتان!؟کاش از مادر نزاده بودم و شما را متحمل این زحمت نمی دیدم.کاش از مادر نزاده بودم و بار چنین خجلتی را بر دوش جان خود نمی کشیدم.چقدر شما مهربان و کریمید مادر من! پسرم!عباسم! این هیچ نیست جز طهارت امتنان و قدر شناسی از مردانگی ات،برادری ات، مواساتت،عاشقی ات وجانفشانی ات.خودت نامت و یاد و خاطره ات آنقدر برای خاندان عصمت،ارجمند است که تمام فرزندانم تا قیامت،به احترام نامت،تمام قد قیام خواهند کرد و سلام و درود و دعایشان را به جسم و روح باشکوهت نثارخواهند ساخت.تا بدانجا که فرزندم مهدی منتقم،خود را ملزم می شمارد که در هر کجا نامی از تو آید یا ذکری از تو می رود،حضور بیابد و یادآورانت و داغدارانت را عزیز بدارد.پسرم!عباسم!عباسی که هر گاه می آمدی،غم از نگاه حسین می زدودی! عباسی که با حضور اندوه در چشمهای حسین،بیتاب می شدی!عباسی که با دستهایت گره از ابروان حسین می گشودی و با حضور وجه الله؛ چهره حسین،قرار و آرام می بخشیدی.همان خدایی که خون حسین را- و خود حسین را- ثار الله نامید،همان خدایی که روی حسین را- و خود حسین را- وجه الله پسندید،به تو عنوان باب الحوائج خواهد بخشید.تو را همین منزلت بس که وارث سلطنت پدر-سلام الله علیه- در ملک یداللهی اش خواهی بود و تا قیام قیامت با دستهای بی بدیلت،گره از کار خلایق خواهی گشود و هر چه غم و اضطراب و اندوه را از قلب عارفان و زائرانت خواهی زدود.ولی نه.تو را همین منزلت و افتخار نه بس.افتخار تو در عالم باقی،بسیار فزونتر از جهان فانی خواهد بود و منزلت حقیقی ات فقط در قیامت،رخ خواهد نمود....
پایان...
@Etr_Meshkat
◼️◼️◼️◼️◼️▪️◼️◼️◼️◼️◼