#عبد_خطاکار
دست بر دل نگذار، آه! ترک دار شده
همه ی کون و مکان بر سرم آوار شده
آمده بر در تو، عبد پشیمانی که
از خودش، از گنه اش، از همه بیزار شده
آبرویی که ندارم، همه را ریخته ام
شده ام آینه ای که پرِ زنگار شده
شده ام دست به دامان رسول خاتم
او که همصحبت تو در دل آن غار شده
تائبان دوست ات هستند، محمد(ص) گفته
توبه ام را بپذیر، گرچه که صدبار شده
بارالها به شکاف سر مولا، العفو
به دو چشم نگرانش که کمی تار شده
شب قدر است، خدایا! به دلم رحم نما
عفو کن! ضامن من، حیدر کرار شده
ضامن سوم من، فاطمه باشد خوب است؟
آنکه قربان علی در پس دیوار شده
نکند شهره شوم در نظر مردم شهر
مثل داغی که به پیشانی مسمار شده
به پر شال حسن(ع) دست توسل زده ام
حسن(ع) از کودکی اش، محرم اسرار شده
به یتیمی حسن(ع)، از گنه ام چشم بپوش
نام من را نگذار عبد خطاکار شده
آخرین ضامن من را بگذارید حسین(ع)
آنکه با سر به روی نیزه پدیدار شده
نکند طرد شوم از در هیات هایش
چای ریزش ننویسید که بیکار شده
شاعر: فاطمه مرادوند ( #مهدویت_مقدماتی)
@Etr_Meshkat