eitaa logo
عطر مشکات
1.9هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
112 فایل
دراز شد سفرِ یارِ دور گشته‌یِ ما... دل، بی‌تابانه نجوا می‌کند: أَیْنَ صٰاحِبُنٰا؟ 💔 هر جمعه، فقط تکرار یک سؤال است... و هر اشک، زبانِ بی‌قراری ما... 📿 ادمین: @admin_etr_meshkat 🌿 صفحه رسمی: @Etr_meshkat #موسسه_طلیعه_عطر_مشکات_همدان
مشاهده در ایتا
دانلود
⃣ 🌺خدیجه که شده همسر یتیم قریش.. و محمد🍃ص🍃 شد پیامبر.... 👤ابولهب عموی پیامبر بود، اما خارهای بیابان را جمع میکرد ومی ریخت درکوچه های تنگ، دقیقا سرراه پیامبر 🍃ص🍃. خدیجه را هم در فشار تنهایی گذاشته بودند.نه می‌رفتند و نه او را در جمع هایشان می پذیرفتند. 📆سال پنجم بعثت نوزادش، فاطمه می خواست پا به دنیا بگذارد، کسی دل مهربان نداشت تا به خدیجه سر بزند و کمکش کند.تنها مانده بود ⭕️و خدا قول داده است که اگر دینش را، امامش را ،پیامبرش را یاری کنی یاری ات کند . 🕛ساعت موعود که رسید،خدیجه چشم به در دوخت تا کسی او را یاری کند .و خدا بهترین یاری دهنده ی دوستان و مومنان است ؛ چند زن وارد اتاق شدند؛ بود همسر ابراهیم، دختر مزاحم، دختر عمران ومادر عیسی و چهارمی ، خواهر موسی. 🌸 فاطمه🍃 س🍃 به دنیا آمد با آب کوثر غسلش دادند و او آرام زمزمه کرد ✨اشهدُ اَن لا اله الا الله وَ اَن اَبی رَسُولُ اللهِ سَیِدُالاَنبِیَاءِ وَ انَّ بعلِی سَیِّدُالاَوصِیَاءِ وَ وُلدِی سادهُ الاسبَاطِ.✨ و بعد به همه زنان بهشتی سلام کرد . ⭕️خیلی وقت ها ذهنمان پر از پرسش می شود چرا اهل بیت، این همه درجات دارند؟ خوشا به حالشان! خدا از اول آنها را انتخاب کرده اما ما...؟ ➖دنیای آنها با ما متفاوت است پس...؟ چه کسی می داند عمق سختی‌های آنها را ؟چه کسی طاقت رنج های بی نظیر آنها را دارد ؟چه کسی . 📚برگرفته از کتاب:مادر🍃نرجس شکوریان🍃 🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼 🏴 @Etr_Meshkat
⃣1⃣ ✨خدای رحمان و رحیم وعده ی قطعی داده بود و عذاب جهنم را وصف کرده بود. آیات لرزه انداخته بود بر جان پیامبر🍃ص🍃و سیلاب اشک بر چهره ایشان، همه را بی تاب کرده بود کسی نمی دانست چرا؟ 🌺 فاطمه🍃س🍃 را خبر کردند با شتاب آمد . در مقابل پیامبر🍃ص🍃زانو زد و با التماس آرام شدن پدر را طلب کرد. پیامبر🍃 ص🍃 اما به فاطمه 🍃س🍃دلیل گریه‌اش را با خواندن آیه ی ۴۳ و ۴۴ سوره حجر توضیح داد فاطمه‌ 🍃س🍃 تا شنید چشمه ی اشکش جوشید هق هق گریه های شان همراه با این کلمات تن را می لرزاند: "وای به حال کسی که داخل آتش جهنم شود . " 👤سلمان هم زانو زد و زاری کرد. مقداد هم، ابوذر هم و علی 🍃ع🍃 که دست بر سر نهاد و گریست و گفت امان از دوری راه کمی توشه در سفر قیامت که عده‌ای به سوی آتش می روند و آتش آنها را در بر می‌گیرد که دیده نمی‌شوند....در طبقات آتش جابجا می‌شوند.... 📚برگرفته از کتاب: مادر🍃نرگس شکوریان🍃 🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼 🏴 @Etr_Meshkat