🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼
#مادر6⃣
👤آمدند برای خواستگاری دردانه ی آفرینش، وعده هایشان رنگین بود. شهرت ها هم سنگین. اعیان و سران و اشراف بودند و وعده ی صد شتر با پارچههای کتان اعلای مصری و ده هزار دینار طلا .این وعده یکی شان بود . هر کس میآمد خواستگاری، به فاطمه🍃س🍃
میگفتند و پاسخ منفی را از خودش می شنیدند.
🌸 علی 🍃ع🍃 که رفت نزد پیامبر🍃ص🍃، جوانی بود که هیچ از دنیا نداشت جز شمشیر و شتر و یک زره. کارگری می کرد برای در آوردن روزی ، اما اعتبارش به ایمان بود و تقوا و اخلاق، که زبان زدش کرده بود، رسول خدا اختیار زندگی فاطمه 🍃س🍃را به فاطمه سپرده بود.
👌فقط اسم علی🍃ع🍃 که آمد فاطمه🍃س🍃 در سکوت، صورتش رنگ گرفت. پیامبر🍃ص🍃 لبخند زد و فرمود:
➖الله اکبر، سکوت او یعنی اقرار به خواستن .
هر کسی ارزشی دارد. یکی اندازه ماشین می ارزد. یکی قیمتش به اندازه ی خانه است. یکی تجملات، یکی قدرت، یکی پست و مقام...
#اما_بعضی_ماندگارند_صد_سال_میگذرد_نامشان_میدرخشد
📚برگرفته از کتاب:مادر🍃نرگس شکوریان🍃
🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼
🏴 @Etr_Meshkat
#مادر6⃣1⃣
🌺پیامبر🍃ص🍃 مهمان خانه ی علی🍃 ع🍃 و فاطمه 🍃س🍃 شد دستور خدا بود که کنار خانه فاطمه🍃 س🍃 و علی 🍃ع🍃 که میرسید بلند بگویید:
#السلام_علیکم_یا_اهل_بیت_النبوه
داخل که شد دید علی 🍃ع 🍃و فاطمه 🍃س🍃مشغول آرد کردن گندم اند؛
لذت همراهی زن و شوهر با خستگی چهرهشان هم خوانی نداشت.
پیامبر 🍃ص🍃پدر است و مهربان. پرسید: "کدام یک خسته ترید"
علی سریع عرض کرد:" یا رسول الله! فاطمه "
🌺پیامبر 🍃ص🍃 کنار فاطمه 🍃س🍃 قرار گرفت و فرمود: "برخیز ای دختر من"
فاطمه 🍃س🍃 بلند شد، پیامبر 🍃ص🍃 نشست به جای او. علی و رسول خدا گندم آرد کردند برای پختن نان .
⭕️کار بیرون از خانه و درون خانه اگر برای خدا باشد مجاهد حساب می شوی.
زن باشی یا مرد اگر اعمالت داخل و بیرون، رنگ رضایت خدا بگیرد مقبول است .
📚برگرفته از کتاب :مادر🍃نرگس شکوریان🍃
🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼🦋🌼
🏴 @Etr_Meshkat